پیشنهاد مشرکان در ایمان آوردن پیامبر به بتهای ایشان

در شان نزول سوره کافرون آورده اند: این سوره در پاسخ مشرکین و پیشنهادشان به پیامبر اکرم (ص) نازل شده است و ماجرا از این قرار بوده که روزی عده ای از قریش من جمله حارث ابن قیس سهمی، عاص ابن وائل سهمی، ولید ابن مغیره مخرومی، اسود ابن عبدیغوث زهری، اسود ابن مطلب ابن اسد و امیه ابن خلف، نزد رسول اکرم (ص) آمده و به ایشان گفتند: «ما پیشنهادی به تو داریم ای محمد! تو از دین ما پیروی کن ما نیز از دین پیروی می کنیم، تو پروردگاران و بت های مار ا یک سال بپرست و ما یک سال پروردگار تو را می پرستیم، اگر آنچه تو برای ما آورده ای از آنچه خود بدان معتقدیم بهتر بود و دین تو از دین ما برتر بود ما با تو در پرستش خدایت همراه می شویم و بهره خود را از این آیین می بریم و اگر چنانچه آنچه ما بدان معقتقدیم بهتر از دین و آیین تو بود، تو با ما در پرستش خدایانمان همراه شو». نبی اکرم (ص) وقتی چنین سخن بی پایه و و شرک آلودی را شنید، فرمود: «پناه بر خدا! از اینکه غیر او را شریک او گردانم». مشرکین اصرار ورزیده و گفتند: «لااقل برخی از بت های ما را استلام کن تا ما تو را تصدیق کرده و خدای تو را بپرستیم.» رسول اکرم (ص) فرمود: «صبر کنید تا ببینم پروردگارم چه دستوری می فرستد». پس سوره «قل یا ایها الکافرون» نازل شد، رسول اکرم (ص) به مسجدالحرام رفته آنجا نزد بزرگان قریش ایستاد و سوره کافرون را برای ایشان قرائت فرمود: «بگو: ای کافران! نمی پرستم آنچه که شما می پرستید و شما نیز نمی پرستید آنچه که من می پرستم و من پرستنده نیست آنچه که شما می پرستید و شما پرستنده نیستید آنچه را که من می پرستم، دین شما برای شماست و دین من برای من» وقتی رسول الله (ص) نا امید شدند و حتم کردند که او هیچ گاه حاضر به پرستش بت های ایشان نخواهد شد، به آزار و اذیت او پرداختند و هر کسی به دین او می گروید نیز تحت آزار مشرکین واقع می شد. برخی از مفسرین آغاز آزار مسلمین بوسیله مشرکان را از همین جا دانسته و گفته اند آزار عمومی مسلمین از زمانی آغاز شد که پیامبر این دعوت مشرکین را نپذیرفت.

نقلهایی دیگر در بیان شأن نزول سوره کافرون:
ابن هشام در سیره خود ماجرای فوق را این چنین نقل می کند: «روزی اسود ابن مطلب با جماعتی از بزرگان قریش مانند ولید ابن مغیره و امیه ابن خلف و عاص ابن وائل، پیغمبر (ص) را در محل طواف یافتند، از روی استهزاء و تمسخر گفتند: ای محمد! بیا تا ما با تو شریک شویم، ما خدای تو را بپرستیم و او خدای ما را بپرست، اگر خدای تو بهتر بود، ما او را می پرستیم و خیر و برکات او به ما می رسد، و اگر خدایان ما بهتر باشند تو ایشان را بپرست و خیر و برکات ایشان به تو می رسد آنگاه خداوند درباره ایشان سوره «قل یا ایها الکافرون» را فرو فرستاد.
طبری برخلاف دو مورد فوق که تقریبا ماجرا را به یک ترتیب نقل کرده اند، به نقل از ابن عباس گفته است: سران قوم، قریش فراهم آمدند و به پیغمبر وعده دادند تا مالی به او بدهند آنقدر زیاد که ثروتمندترین مرد شود و هر که را بخواهد به همسری او درآورند، گفتند: «ای محمد! این چیزها از آن تو باشد تا خدایان ما را ناسزا نگویی و به بدی یاد نکنی و اگر این را نمی پذیری، چیزی دیگر به تو عرضه می کنیم که به صلاح ما و تو باشد». پیغمبر (ص) فرمود: «آن چیست؟» گفتند: «یک سال تو خدایان ما «لات» و «عزی» را بپرست، ما نیز یک سال خدای تو را پرستش می کنیم». پیغمبر (ص) فرمود: «ببینم از نزد خدایم چه می رسد». از لوح محفوظ وحی آمد: «قل یا ایها الکافرون...» و این آیه نیز نازل شد: «قل افغیر الله تامرونی اعبد ایها الجاهلون، و لقد اوحی الیک و الی الذین من قبلک لئن اشرکت لیحبطن عملک و لتکونن من الخاسرین بل الله فاعبد و کن من الشاکرین» «بگو ای جاهلان آیا به من دستور می دهید که غیر خدا را بپرستم؟ به تو و همه ی پیامبران پیشین وحی شده که اگر مشرک شوی تمام اعمالت تباه می شود و از زیانکاران خواهی بود، بلکه تنها خدا را عبادت کن و از شاکران باش». (زمر/ 64-66).
در هر صورت ماجرا به هر گونه ای که بوده باشد، درسی بزرگ و فراموش نشدنی برای مشرکین و پیامی همیشه گی را برای مسلمین در بردارد و آن اینکه در اصول اسلامی و در ارکان دین به هیچ عنوان و تحت هیچ شرایطی نمی توان تساهل و تسامح به خرج داد. ممکن است در برخی امور جزئی، مخالفت با دین را ندیده گرفت اما آنجا که پای اصول و قواعد اصلی دین در میان باشد کوچکترین گذشت و عقب نشینی ای نا بخشودنی خواهد بود. همچنان که گذشت مشرکین وقتی دیدند پیامبر حاضر به پرستش بت های ایشان نیست از او خواستند تا حداقل برخی از بت های ایشان را استلام کند تا در عوض، آنها خدای او را بپرستند، اما چون این عمل مهر تاییدی بر کارهای مشرکان بود فلذا از سوی پیامبر مردود و غیر قابل اجرا شمرده شد. در اینجا می بینیم با آنکه مشرکین حاضر شدند در عوض استلام برخی از بتهای آنها نه همه بتها، خدای پیامبر را بپرستند، با این حال پیامبر این پیشنهاد را نمی پذیرد. چرا؟ برای آنکه اینجا محدوده قرمز و بخش اساسی دین، یعنی توحید و پرهیز از شرک است لذا نمی توان در اینجا تخفیف داد و تساهل و تسامح در این مورد ممکن نیست.
اگر برخی از سران کشورهای اسلامی به همین یک نکته دقت کرده و آن را بکار بندند بسیاری از مشکلات جامعه ی اسلامی حل شده و اتحادی روزافزون میان ممالک اسلامی شکل می گیرد. اما متاسفانه کسی به این درسهای تاریخ توجه نمی کند فلذاست که می بینیم برخی از کشورهای عربی اسلامی در برابر برادران خود دست به سلاح می شوند تا مبادا منفعت غربیان یهودی و مسیحی در خطر افتد. نمونه ی بازر این عملکرد برخوردهای حکومت مصر با برادران دینی و کشتار چندین تن از مردم مصر توسط حکومت آن بود که در جریان محاصره غزه رخ داد. آیا وحدت کلمه ی مسلمین این است؟ آیا تساهل و تسامح و سکوتهای مرگبار جهان عرب در برابر جنایات صهیونیست مخالف عقاید و اصول اسلامی نیست؟
رسول الله (ص) حتی حاضر به استلام برخی از بت های مشرکین هم نمی شود، آن وقت سران برخی از کشورهای اسلامی، دیدارهای مکرر با بزرگان غرب و یهود و صهیونیست داشته و به علت رعایت حال ایشان اقتصاد و مرزهای داخلی و خارجی خود را در اختیار آن ها می گذارند! آیا اسلام این است؟ اشداء علی الکفار رحماء بینهم این است؟
از خداوند متعال می خواهیم به ما و سران دول اسلامی عربی شجاعت و غیرت دینی عطا فرموده و ما را در رعایت دستورات خود یاری فرماید.


Sources :

  1. ترجمه ابوالقاسم پاینده- ترجمه‌ تاریخ طبری، جلد 3

  2. یوسفی غروی - موسوعه‌التاریخ الاسلامی جلد 1

  3. قاضی ابرقوه- سیرت رسول‌ الله (ص)

https://tahoor.com/en/Article/PrintView/116048