دوره نهضت اصلاح دینی در تاریخ الهیات مسیحی

در قرن شانزدهم، دوره بزرگ و تازه ای در الهیات مسیحی غرب گشوده شد. الگوهای الهیات مسیحی که به قرون وسطی منسوب بود، جای خود را به نمونه های تازه ای داد. مهمترین تحول عبارت بود از نهضت اصلاح دینی. این جنبش در صدد بود که نظام اعتقادی، اخلاقیات و ساختارهای کلیسای غرب را با اصولی بیشتر مبتنی بر کتاب مقدس سازگار سازد. نهضت اصلاح دینی در آغاز، موجب شکل گیری طیفی از کلیساهای پروتستانی در اروپا شد. از تحولات عمده ای که در این دوره رخ داد، بسط و توسعه مسیحیت غرب در بستر اروپایی آن بود. ورود جوامع انگلیسی پیرایشگر به خلیج ماساچوست و مبلغان اسپانیایی و پرتقالی به آمریکای جنوبی، راه را برای دوره دیگری از توسعه مسیحیت هموار ساخت که به لحاظ الهیاتی اهمیت بسیاری در دوره مدرن دارد.

تحولات الهیاتی منسوب به نهضت اصلاح دینی
اصطلاح «نهضت اصلاح دینی» اصطلاحی است که مورخان و الهیدانان از آن برای اشاره به جنبشی در اروپا استفاده می کنند که در رأس آن افرادی چون مارتین لوتر، اولریش تسوینگلی و ژان کالون بودند و به اصلاح اخلاقی، الهیاتی و نهادین کلیسای مسیحی در آن منطقه توجه تامی داشت. شاید بتوان نهضت اصلاح دینی از آغاز تا سال 1525 را با محوریت مارتین لوتر و دانشگاه ویتنبرگ، که امروزه در شمال شرقی آلمان قرار دارد، مورد توجه قرار داد. با این حال، این جنبش ابتدا به شکلی مستقل در یکی از شهرهای سوئیس به نام زوریخ در اوایل دهه 1520 قوت گرفت. نهضت اصلاح دینی در سوئیس در قالب رشته پیچیده از تحولات، به تدریج به پاره ای از اصلاحات سیاسی و الهیاتی دست زد که اصولا به شهر ژنو (که هم اکنون بخشی از سرزمین امروزی سوئیس است اما در آن روزگار یک دولت شهر مستقل بود) و ژان کالون منسوب بود.
نهضت اصلاح دینی جنبشی بود پیچیده و ناهمگن. برنامه این نهضت، فراتر از اصلاح تعالیم کلیسا بود. موضوعات و مسائل اجتماعی، سیاسی و اقتصادی، که نهضت یادشده بدان توجه داشت، پیچیده تر از آن است که به تفصیل از آن بحث کنیم. اهداف و برنامه های نهضت اصلاح دینی در هر کشور متفاوت بود. موضوعات الهیاتی که اهمیت بسیاری در یک کشور (برای مثال آلمان) داشت، در جای دیگر (مانند انگلستان) تأثیر نسبتا کمی داشت. در واکنش به نهضت اصلاح دینی، کلیسای کاتولیک روم کوشید تا به اصلاح خود بپردازد. پاپ وقت (پل سوم) که به سبب بی ثباتی سیاسی ناشی از کشمکش های میان فرانسه و آلمان، ناتوان از برگزاری شورایی در همان آغاز بود، سرانجام در سال 1545 توانست شورای ترنت را برگزار کند. این شورا خود وظیفه تبیین تفکر و شعایر کاتولیکی و دفاع از آن در برابر مخالفان انجیلی را به عهده گرفت.

مراکز نهضت اصلاح دینی
نهضت اصلاح دینی فی حد نفسه یک پدیده غربی اروپایی بود که مرکز آن بیشتر در مناطق مرکزی و شمالی این منطقه قرار داشت. البته آیین کالونی توانست در منطقه دوردستی چون مجارستان نفوذ پیدا کند، اما مهاجرت گروه عظیمی از مردم به شمال آمریکا (که از سال 1600 به بعد از اهمیت روزافزونی برخوردار شد) موجب ظهور الهیات های پروتستانی و کاتولیکی پس از دوره نهضت اصلاح دینی شد که به منطقه مذکور صادر شده بود. کالج هاروارد یکی از نمونه های مراکز اولیه آموزش الهیات در انگلستان جدید بود. جامعه عیسوی نیز دست به فعالیت های تبشیری گسترده ای در شرق دور از جمله هند، چین و ژاپن زد. الهیات مسیحی رفته رفته به فراتر از مرکزش در غرب اروپا نگریست و به پدیده ای جهانی تبدیل شد و این پدیده ای بود که در دوره معاصر به اوج قوت خود رسید.

اصطلاح شناسی دوره نهضت اصلاح دینی و دوره پس از آن
1- اصطلاح «نهضت اصلاح دینی»
اصطلاح «نهضت اصلاح دینی» به معانی مختلفی به کار رفته و شایسته است. در تعریف نهضت اصلاح، چهار عامل وجود دارد که عبارتند از آیین لوتری، کلیسای اصلاح شده اصلاح شده (که از آن معمولابه آیین کالونی یاد می شود)، نهضت اصلاح گرایی بنیاد ستیز (که معمولا از آن به آناباپتیسم یاد می شود) و ضد اصلاح یا "اصلاح گرایی کاتولیکی". این اصطلاح به معنای فراگیر خود، شامل هر چهار نهضت است اما گاهی اصطلاح "نهضت اصلاح دینی" به معنای خاص تری استعمال می شود که همان "اصلاح گرایی پروتستانی" است و بدین معنا، اصلاح گرایی کاتولیکی را از دایره شمول خود خارج می کند و تنها در بر گیرنده سه نهضت پروتستانی فوق می شود. با این حال، در بسیاری از تحقیقات علمی، اصطلاح "نهضت اصلاح دینی" برای اشاره به چیزی است که گاه از آن با عنوان "اصلاح گرایی اقتدارگر" یا "اصلاح گرایی اصلی" یاد می شود که با کلیسای لوتری و کلیسای اصلاح شده پیوند داشته و آناباپتیست ها را شامل نمی شود.

2- اصطلاح اصلاح گرایی اقتدارگرا
این اصطلاح ناظر به شیوه ای است که بر اساس آن، اصلاحگران اصلی با مقامات سکولار، مانند شاهزادگان، قضات دادگاه یا شوراهای شهر پیوند برقرار کردند; در حالی که اصلاحگران بنیاد ستیز، مقامات یاد شده را فاقد هرگونه حقی در حوزه کلیسا می دانستند. اصلاحگران اصلی (اکثریت) معتقد بودند که کلیسا حد اقل تا حدی تابع و مطیع نهادهای سکولار دولت است. قاضی دادگاه (که یکی از صاحبان قدرت بود) می توانست در امور مربوط به کلیسا دخالت کند; همان گونه که کلیسا می توانست برای اجرای مقررات، سرکوب بدعت و حفظ نظام خود، از اقتدار قاضی دادگاه بهره گیرد. منظور از «اصلاح گرایی اقتدارگرا»، توجه به این پیوند نزدیک میان قدرت و کلیسا بود که در کانون برنامه اصلاحی نویسندگانی چون مارتین لوتر یا مارتین بوسر قرار داشت. هنگام مطالعه آثاری که به قرن شانزدهم پرداخته اند، مواجهه با معانی سه گانه «نهضت اصلاح دینی»، امری قطعی است. اصطلاح «اصلاح گرایی اقتدارگرا» به گونه ای روز افزون برای اشاره به هر دو معنای نخست این واژه، آیین لوتری و کلیسای اصلاح شده، به کار برده می شود و اصطلاح «اصلاح گرایی بنیادستیز» به معنای سوم، آناباپتیسم، اشاره می کند.

3- اصطلاح «پروتستان»
این اصطلاح از ابتکارات دیت دوم اشپایر در فوریه سال 1529 است که رأی به پایان مدارا و تساهل با پیروان لوتر در آلمان داد. در آوریل همان سال، شش تن از شاهزادگان آلمان و چهارده شهر، ضمن دفاع از آزادی اندیشه و حقوق اقلیت های دینی، به این تصمیم سرکوب گرایانه اعتراض کردند. از این رو ف کاربرد اصطلاح پروتستان (معترض) برگرفته از این اعتراض است. در نتیجه، کاربرد اصطلاح پروتستان در مورد افرادی پیش از آوریل سال 1529 یا سخن گفتن از حوادثی پیش از این تاریخ به عنوان پدید آورندگان "نهضت اصلاح گرایی پروتستانی" به معنای دقیق کلمه نادرست است.

4- اصطلاح انجیلی
اصطلاح "انجیلی" نیز معمولا در ادبیات برای اشاره به گروههای اصلاح گر ویتنبرگ و غیر آن، مانند فرانسه و سوئیس پیش از این تاریخ، به کار می رود. واژه "پروتستان" اغلب برای اشاره به این دوره متقدم تر نیز به کار می رود، اما به معنای دقیق کلمه، این یک اشتباه تاریخی است.


Sources :

  1. آلیستر مک گراث- درسنامه الهیات مسیحی- مترجم بهروز حدادی- مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب- 1384

https://tahoor.com/en/Article/PrintView/116121