جاودانه های دوزخ (متکبران)

درهای جهنم

پس از آنکه در دیوان قضاء روى میزان عدل پاداش اعمال و کردار هر کسى تعیین می گردد و حکم الهى بر اجراء آن صادر می شود آن وقت درهاى جهنم باز مى گردد و کفار گروه گروه به سختى به جهنم کشیده می شوند. مالک جهنم به کافرین و کسانى که خود را مبتلا به چنین عذاب سختى نموده اند سرزنش می دهد و به آنان گویند مگر رسولان الهى نیامدند و شما را از این بدبختى امروزتان مطلع ننمودند و آیات روشن کتابهاى آسمانى که در آنها طریق نجات شما را بیان نموده بود برایتان به واضحتر بیانى و به نیکوتر حجتى توضیح ندادند و تلاوت ننمودند و شما مطیع نفس گردیدید و اعتنایى به آنها ننمودید امروز باید عذاب را بچشید: «و سیق الذین کفروا إلى جهنم زمرا حتى إذا جاءوها فتحت أبوابها و قال لهم خزنتها أ لم یأتکم رسل منکم یتلون علیکم ءایات ربکم و ینذرونکم لقاء یومکم هاذا؛ و کسانى که کافر شدند، گروه گروه به سوى جهنم رانده شوند. تا چون بدان جا رسند، درهاى آن [به رویشان] گشوده شود و نگهبانانش به آنها گویند: مگر فرستادگانى از خودتان به سوى شما نیامدند که آیات پروردگارتان را بر شما بخوانند و به دیدار چنین روزى شما را هشدار دهند؟» (زمر/ 71)
چه کسانى که آنها را مى رانند؟ فرشتگان عذاب که مامورند آنها را تا مقابل درهاى دوزخ ببرند، شبیه این تعبیر در آیه 21 سوره ق نیز آمده است: «و جاءت کل نفس معها سائق و شهید؛ هر انسانى در صحنه قیامت وارد مى شود در حالى که همراه او کسى است که او را مى راند و شاهد و گواهى.» تعبیر به "زمر" به معنى گروه اندک، نشان مى دهد که آنها در دسته هاى کوچک و پراکنده به سوى جهنم رانده مى شوند. "سیق" از ماده "سوق" به معنى حرکت دادن است. از این تعبیر به خوبى استفاده مى شود که درهاى جهنم قبل از ورود آنها بسته است درست همانند درهاى زندانها هنگامى که نزدیک آن مى رسند ناگهان به روى آنان گشوده مى شود و این مشاهده ناگهانى وحشت بیشترى در آنها ایجاب مى کند، اما قبل از هر چیز در زیر رگبار ملامت خازنان دوزخ قرار مى گیرند که به آنها مى گویند تمام اسباب هدایت براى شما فراهم بود.
پیامبرانى از جنس خود شما همراه با آیات پروردگارتان و با انذار و اعلام خطرهاى مستمر و پى در پى و تلاوت آیات به طور پى گیر و مداوم به سراغ شما آمدند. با این حال چگونه این تیره روزى دامان شما را گرفت؟ و به راستى این گفتگوى خازنان دوزخ از دردناکترین عذابها براى آنها است که به هنگام ورود در جهنم (به جاى خوش آمد بهشتیان) با آن روبرو مى شوند.
به هر حال اهل جهنم با یک جمله کوتاه و دردآلود در پاسخ سؤال مالک دوزخ گویند: آرى پیمبران آمدند و کتابهاى آسمانى با حجتهاى واضح روشن براى هدایت ما فرود آمد لکن چون در علم خدا و قضاى الهى محقق و ثابت گردیده بود که ما از روى دانستگى و اختیار پیرامون خطا و گناه مى گردیم این است که کلمه عذاب براى کافرین ثابت گردید: «قالوا بلى و لکن حقت کلمة العذاب على الکافرین؛ گويند چرا ولى فرمان عذاب بر كافران واجب آمد.» (زمر/ 71) جمعى از مفسران بزرگ "کلمة العذاب" را اشاره به سخن مى دانند که به هنگام هبوط آدم به زمین، یا به هنگام تصمیم شیطان به اغواى بنى آدم از سوى پروردگار گفته شد، چنان که در آیه 39 بقره مى خوانیم وقتى آدم به زمین هبوط کرد خداوند فرمود: «و الذین کفروا و کذبوا بآیاتنا أولئک أصحاب النار هم فیها خالدون؛ کسانى که کافر شوند و آیات ما را تکذیب کنند آنها اصحاب آتشند و جاودانه در آن خواهند ماند.» و به هنگامى که شیطان عرض کرد همه آنها (جز بندگان مخلصت) را اغوا مى کنم، خداوند فرمود: «لأملأن جهنم من الجنة و الناس أجمعین؛ به طور مسلم دوزخ را از گنهکاران جن و انس پر خواهم کرد.» (سجده/ 13) به این ترتیب آنها اعتراف مى کنند که راه تکذیب انبیا و انکار آیات الهى را پیش گرفتند و طبعا سرنوشتى بهتر از این نخواهند داشت.
این احتمال نیز وجود دارد که منظور از "حقت کلمة العذاب" همان باشد که در آیات 7 سوره یس آمده است: «لقد حق القول على أکثرهم فهم لا یؤمنون؛ فرمان عذاب در باره اکثر آنها محقق شده است آنها دیگر ایمان نمى آورند.» اشاره به اینکه گاه انسان بر اثر گناه فراوان و دشمنى و لجاجت و تعصب در برابر حق کارش به جایى مى رسد که بر دل او مهر نهاده مى شود و راه بازگشتى براى او باقى نمى ماند، و با این حال فرمان عذاب الهى در مورد او قطعى مى شود. ولى به هر حال همه اینها از اعمال خود انسان سرچشمه مى گیرد، و جاى این نیست که کسى از این جمله توهم جبر و عدم آزادى اراده انسان کند.

جهنم جایگاه متکبران

این گفتگوى کوتاه در آستانه جهنم پایان مى گیرد «قیل ادخلوا أبواب جهنم خالدین فیها فبئس مثوى المتکبرین؛ به آنها گفته مى شود از درهاى جهنم وارد شوید، جاودانه در آن بمانید، چه بد جایگاهى است جایگاه متکبران.» (زمر/ 72) درهای جهنم ممکن است به معنى درهایى باشد که بر حسب اعمال انسانها تنظیم شده است و هر گروهى را به تناسب عمل خود به دوزخ مى برند، همانگونه که درهاى بهشت نیز چنین است و لذا یکى از درهاى آن "باب المجاهدین" نام دارد، و در کلام امیر مؤمنان على (ع) نیز آمده: «ان الجهاد باب من ابواب الجنة؛ جهاد درى از درهاى بهشت است.»
جالب اینکه فرشتگان عذاب از میان تمام اوصاف رذیله انسان که او را به دوزخ مى برد روى مساله "تکبر" تکیه مى کنند، اشاره به اینکه سرچشمه اصلى کفر و انحراف و گناه بیش از همه کبر و غرور و عدم تسلیم در برابر حق است آرى کبر است که پرده هاى ضخیم بر چشم انسان مى افکند و او را از دیدن چهره تابناک محروم مى سازد، و به همین دلیل در روایتى از امام صادق و امام باقر (ع) مى خوانیم: «لا یدخل الجنة من فى قلبه مثقال ذرة من کبر؛ کسى که به مقدار ذره اى از کبر در قلبش وجود داشته باشد داخل بهشت نمى شود.»
جمله ی «فبئس مثوى المتکبرین» بیان آن است که اساس خلود در شقاوت و سکونت در دوزخ همانا رذیله تکبر و خودستائى و اظهار غرور و نخوت و انکار نعمت هاى بى شمار ساحت پروردگار است و هم چنین مبارزه با دعوت رسولان سبب خلود آنان در دوزخ و نیز خلود در شقاوت خواهد بود. متکبرین یعنى افرادیکه أخذ بزرگى و کبر کرده و خود را بزرگ می شمارند، و در نتیجه دیگران را کوچک دیده، و در مقابل این تکبر وظائف و تکالیف الهى را نیز کوچک مى شمارند، و حتى در جهت عبودیت خود نیز سست شده و کوتاهى می کنند.
مسئله خلود از ضروریات دین اسلام و نصوص قرآن است و منکر آن کافر است و معنى خلود این است که ابدالاباد معذبند در جهنم خلافا لبعض حکماء اسلامى که خلود در عذاب را منکر شدند و متمسک شدند به این آیه «خالدین فیها ما دامت السماوات و الأرض؛ تا آسمانها و زمين برجاست در آن ماندگار خواهند بود.» (هود/ 109) حتى خلود در بهشت را هم منکر شدند به همین جمله مثنوى می گوید:
پس عدم گردم عدم چون ارغنون *** گویدم کانا الیه راجعون

"گشنیز" علف جهنم

العیاذ بالله، القاء کل ماهیات و صرف وجود شدن و آیات مطلقه را به این آیه تقیید کردند و متمسک شدند به خبرى که دارد گشنیز علف جهنم است کنایه از رحمت است و بعضى منکر شدند مثل شیخیه که گفتند پس از مدتى اهل جهنم جنس آتش می شوند و دیگر آتش به آتش تأثیر ندارد. ولکن جواب آنها اینکه آیه ی «ما دامت السماوات و الأرض» کنایت از دوام است زیرا اگر مراد دوام آسمان و زمین به این کیفیت فعلى باشد این قبل القیمه تغییر می کند که می فرماید: «یوم نطوی السماء کطی السجل؛ روزى که آسمان را چون طومار نوشته ها درهم مى پیچیم.» (انبیاء/ 104) «یوم تبدل الأرض غیر الأرض؛ روزى که زمین به زمین دیگر و آسمان ها [به آسمان هاى دیگر] مبدل شود.» (ابرهیم/ 48) «إذا الشمس کورت* و إذا النجوم انکدرت؛ آن گاه که خورشید درهم پیچیده شود، و آن گاه که ستارگان تیره شوند. [و فرو ریزند]» (تکویر/ 1- 2) و غیر اینها و اگر مراد نیست صرف باشد هو اول الکلام و اما جنس آتش شدن منافی است با آیه ی «کلما نضجت جلودهم بدلناهم جلودا غیرها لیذوقوا العذاب؛ هرگاه پوستشان بریان شود، پوست هاى دیگرى جایگزین آن مى کنیم تا عذاب را بچشند یقینا خدا تواناى شکست ناپذیر و حکیم است.» (نساء/ 59) بلکه لازمه این کلام این است که شیطان و شیاطین و جن از آتش متألم نشوند زیرا از جنس آتش هستند و منافیست با قوله تعالى «لأملأن جهنم من الجنة و الناس أجمعین» (هود/ 120) و خبر گشنیز نه سند دارد و نه دلالت دارد.

کبر ریشه ی بدبختی انسان

به تحقیق ریشه دیگر مفاسد همان کبر و بزرگ خویشتنى است که بشر بر اثر آن از سنتها و قوانین خدا خود را بالاتر مى خواهد و فراتر مى شمارد، و پاداش متکبران جاودانى بودن در جهنم است که سرنوشتى است بسیار وخیم و بد. کسى که به حساب کشى ایمان ندارد انباشته از غرور و خود فریفتگى مى شود، و در زمین به باطل مى کوشد و مى دود، بى هیچ قاعده و ضابطه اى، و بى آن که به آینده زندگى و سرانجام کارهایش بیندیشد، هنگامى که غرور و خود فریفتگى انسان گسترش یابد آدمى به ناز مى خرامد، و در پیروى از شهوتها به تکاپو و فعالیت درمى آید و در سرگرمى باطل و طرب زیاده روى مى کند و وسایلى تازه براى وقت گذرانى پدید مى آورد. و پاداش این همراهى و هماهنگى با جریان بادهاى شهوات و خوشگذرانى در لذتها همان آب جوشان و سوختن به آتش و توبیخ و جاودان ماندن در دوزخ است: «ادخلوا أبواب جهنم خلدین فیها فبئس مثوى المتکبرین؛ از درهاى دوزخ داخل شوید، در آن جاودان [بمانید]، پس جایگاه سرکشان بد است.» (غافر/ 76)
این جمله تاکید مجددى است بر اینکه سرچشمه اصلى بدبختیهاى آنها همان کبر و غرور بوده است، همان کبرى که ام الفساد و حجاب در برابر دیدگان حق بین انسان و عامل مقاومت در برابر انبیاء و اصرار در مسیر باطل است. در این آیه باز به "ابواب جهنم" (درهاى دوزخ) برخورد مى کنیم. آیا داخل شدن از درهاى دوزخ به این معنى است که هر گروهى از درى وارد مى شوند؟ یا یک گروه از درهاى متعدد مى گذرند؟ به این معنى که دوزخ همانند بعضى از زندانهاى وحشتناک و تو بر تو از بندها یا طبقات گوناگون تشکیل شده، گروهى از گمراهان سرسخت باید از همه این طبقات بگذرند، و در "درک اسفل" و "قعر جهنم" جاى گیرند! شاهد این سخن حدیثى است که از امیر مؤمنان على (ع) در تفسیر آیه «لها سبعة أبواب لکل باب منهم جزء مقسوم؛ [دوزخى] كه براى آن هفت در است و از هر درى بخشى معين از آنان وارد مى‏ شوند.» (حجر/ 44) نقل شده که فرمود: «ان جهنم لها سبعة ابواب، اطباق بعضها فوق بعض، و وضع احدى یدیه على الأخرى، فقال هکذا؛ جهنم هفت در دارد، هفت طبقه بعضى بالاى بعضى قرار گرفته، سپس یکى از دستهاى خود را روى دیگرى قرار داد و فرمود این چنین.»
در اینجا تفسیر دیگرى نیز وجود دارد که خلاصه اش این است: درهاى جهنم (همانند درهاى بهشت) اشاره به عوامل گوناگونى است که انسان را به جهنم یا بهشت مى کشاند، هر نوع از گناهان، و هر نوع از اعمال خیر، درى محسوب مى شود، در روایات اسلامى نیز به آن اشاره شده است، مطابق این تفسیر عدد 7 براى "تکثیر" است نه "تعداد" و اینکه گفته مى شود بهشت داراى هشت در است اشاره به افزون بودن عوامل رحمت از عوامل عذاب و غضب است (دقت کنید). این دو تفسیر با هم تضادى ندارند.
واژه ی "خلود" در حق گروه های یاد شده به کار رفته و واژه پژوهان معتقدند خلود به معنای همیشه ماندن، جاودان شدن، جاویدان ماندن، مقیم گردیدن در جایی، و جاودانه کردن است؛ گرچه گاهی به معنای مکث طولانی به کار می رود.


Sources :

  1. میرزاحسن مصطفوی- تفسیر روشن- جلد ‏15 صفحه 187

  2. عبدالله جوادی آملی- تفسیر موضوعی- جلد 5 صفحه 473

  3. عبدالحسين طیب- أطیب البیان- جلد ‏11 صفحه 346

  4. نصرت بیگم امین- مخزن العرفان- جلد ‏11 صفحه 240

  5. ناصر مکارم شیرازی- تفسیر نمونه- جلد ‏19 صفحه 549

  6. ناصر مکارم شیرازی- تفسیر نمونه- جلد ‏20 صفحه 177

  7. سيد محمدحسين‏ حسينى همدانى- انوار درخشان- جلد ‏14 صفحه 280

  8. محمدتقی مدرسی- تفسیر هدایت- جلد ‏12 صفحه 134

https://tahoor.com/en/Article/PrintView/116517