نهرهای بهشتی

خداوند در قرآن به کسانى که ایمان آورده و کارهاى شایسته انجام دهند، مژده داده که براى آنان بهشت هایى است که از زیر درختان آن نهرها جارى است، پس جایگاه ایشان منطقه مزروعى است که در آن شکوه درختان و زیبایى نهرها و نعمتهاى زندگى همه در کنار یکدیگر دیده مى شوند. مى دانیم باغهایى که آب دائم ندارند و باید گاهگاه از خارج، آب براى آنها بیاورند، طراوت زیادى نخواهند داشت، طراوت از آن باغى است که همیشه آب در اختیار دارد، آبهایى که متعلق به خود آن است و هرگز قطع نمى شود، خشکسالى و کمبود آب آن را تهدید نمى کند و چنین است باغهاى بهشت: «و بشر الذین آمنوا و عملوا الصالحات أن لهم جنات تجری من تحتها الأنهار؛ و کسانى را که ایمان آورده و کارهاى شایسته کرده اند نوید ده که برایشان باغ هایى است که از پاى درختانش نهرها جارى است.» (بقره/ 25)
«جریان» به معنى حرکت منظمى است که دقیق و در طول محلى باشد، مانند جریان آب و آفتاب و ستاره و کشتى و باد و غیر اینها. و کلمه ی «تحت» از ظروف مکان و در مقابل فوق است، یعنى محل پایین. و «نهر» جریان مایعى است که به قوت و تندى صورت بگیرد، خواه در جهت مادى باشد یا روحانى یا در ماوراء ماده، و به این مناسبت به محل جریان آب که جوى آب است نیز اطلاق مى شود. و چون انسان به کتاب خدا و احکام و دستورهاى الهى ایمان آورده، و آنچه نیکو و شایسته به مقام عبودیت و بندگى است عمل کرد: قهرا صفات و آثار عبودیت در باطن او رسوخ پیدا کرده، و در اثر اطاعت و تسلیم صرف، انوار الهى و تجلیات حق و افاضات روحانى به قلب او وارد گشته، و از ظلمات و کدورتها و آلودگیهاى دنیوى آزاد شده، و زمینه براى نزول فیوضات و الطاف و رحمتها و معارف و علوم ربانى مستعد و آماده بوده، و انهار علم و معرفت و لذات جذبات روحانى به سوى او جارى مى گردد.
پس همین طوری که براى انسان در این حیات دنیوى، دو جهت ملحوظ است: جهت بدنى و جهت روحى، و براى هر کدام عیش و حیات و لذت و زندگى مخصوصى باشد، در عالم ماوراى ماده نیز چنین خواهد بود. البته روح انسان همان روح است به قید تحولات و ترقیات و تنزلات و قوت و ضعفى که در اثر تربیت آن از لحاظ تهذیب و تزکیه و یا صلاح و فساد اعمال حاصل شده است. و اما بدن که قالب روح است: در عالم برزخ و در عالم بعث فرق پیدا مى کند، و به اقتضاء و تناسب هر عالمى، بدنى که جسم لطیفى است نه چون بدن مادى کثیف، براى انسان متکون مى شود. و از لحاظ اینکه هر بدنى صد در صد فانى در روح و در حقیقت جلوه خصوصیات و صفات روح است: فرقى در میان ابدان به اختلاف عوالم نخواهد بود، و فرقى که دیده مى شود مانند اختلافات بدن مادى است در سنین مختلف انسان، و یا تحول مواد بدن است در هر ده سال که در عین حال صورت کاملا محفوظ و ثابت مى باشد.
در نتیجه در عالم برزخ و قیامت نیز تمام نعمتها و خوشیها، و همه نقمتها و ابتلائات و گرفتگى ها بر دو نوع خواهد بود: جنت جسمانى و جنت روحانى، و همچنین موضوعات دیگر چون نهر و درخت و لبن و آب و عسل و میوه و ازواج، و یا آتش و حرارت و جحیم و مضیقه و عذاب. و باید توجه داشت که در هر موجود روحانى که از جانب پروردگار متعال تجلى و نفخ و افاضه مى شود، بدن او به مناسبت عالمى که براى بقاء و حیات او در نظر گرفته شده است، لازم است باشد.
أولا- حدود و قیود مناسبى داشته باشد که تعین و تشخص پیدا کند.
ثانیا- بدن چون صورت ظاهرى از آن موجودات است باید به تناسب محیط آن عالم به وجود آید. و از این لحاظ، قائل شدن به معاد روحانى خالص دور از حق بوده، و بر خلاف عقل و شرع خواهد بود، مانند اینکه بگوییم انسان از این دنیاى مادى به عالم ماوراى این عالم کوچ مى کند، ولى بدن او باید همین بدن و جسد مادى باشد (نه این و نه آن).
بشارت درباره آرزوى خوش و نعمتهاى پنهان است که مقدمات و آثار آن به چشم آید و موجود باشد.
لام «لهم» اختصاص و مالکیت را می رساند که خود لذتى دارد بیش از بودن در میان نعمت، در بیشتر آیات ایمان و عمل صالح با هم آمده، و در آنجا که ایمان تنها ذکر شده براى آن است که ایمان خود منشأ عمل می باشد و با توجه به آیات دیگر مقصود همان عمل صالح است، زیرا براى انجام عمل شایسته و مناسب هوشیارى و موقع شناسى بیش از اصل ایمان مى باید، چنان که آب خود منشأ گیاه و درخت است ولى هر گیاه و درختى به مقیاس سرمایه و کوشش ارزش ندارد و متناسب با محیط نیست، هر عمل صالحى باید از مبداء ایمان باشد ولى ایمان تنها منشأ عمل صالح نمی گردد چون صلاحیت و تناسب امر نسبى و جور با مقتضیات محیط است، چه بسا عملى نیک و خود به خود پسندیده است ولى صالح نیست (چنان که مردمى به مقتضاى ایمان مالى براى خیر کنار می گذارند و در راهى انفاق می کنند یا با آن ساختمانى یا مجالسى بر پا می کنند که مناسب با محیط، و مقصود دین نیست) ایمان درک نقشه سعادت فرد و اجتماع است، عمل صالح آن است که فرد و اجتماع را براى رسیدن به آن آماده و نزدیک نماید، ارتباط با سرچشمه خیر و رحمت است که از آن خیر و رحمت در قلوب و نفوس مستعد جارى مى شود، و از آن باغستانهاى بهره آور اعمال صالح باید بروید، اعمال صالحى که ریشه اش بر منابع ایمان باشد وگرنه دوام و بقاء ندارد، پس جنات براى مؤمن ملک ثابت است چون منشأش ایمان و ریشه هاى درختان آن بر این منبع است، اگر مقصود تنها بیان منظره بهجت انگیز بهشت بود باید «تجرى من فوقها» یعنى سرزمین، یا «تجرى تحت اشجارها» گفته شود.
در سایه ایمان که منشأ عمل صالح و محرک استعدادها و موجب امنیت عمومى است پیش از عرصه آخرت سرچشمه هاى طبیعت جارى مى شود و سرزمین دنیا که حاشیه بهشت است آباد می گردد و منابع حیات در دسترس عموم قرار می گیرد، چه دنیاى فقر و ذلت نمی تواند مقدمه ی آخرت ثروت و عزت گردد: «و من أعرض عن ذکری فإن له معیشة ضنکا و نحشره یوم القیامة أعمى؛ و هر کس از هدایت من [که سبب یاد نمودن از من در همه امور است] روى بگرداند، براى او زندگى تنگ [و سختى] خواهد بود، و روز قیامت او را نابینا محشور مى کنیم.» (طه/ 124) «ربنا إنک من تدخل النار فقد أخزیته؛ پروردگارا! بى تردید هر که را تو در آتش در آورى، مسلما خوار و رسوایش کرده اى.» (آل عمران/ 192)
مراد از جریان نهرها از زیر آن بهشت ها این است که چون مؤمنین در قصرهاى مرتفع قرار گرفته اند در صفحه ی جنات و از زیر آن قصرها نهرها جارى است و ممکن است مراد زیر سایه درختهایى باشد که اطراف نهرها غرس شده چنانچه نسبت به باغهاى این عالم هم در آیات شریفه به این عبارت تعبیر فرموده: «أ لیس لی ملک مصر و هذه الأنهار تجری من تحتی أ فلا تبصرون؛ آیا نیست براى من سلطنت مصر و این نهرهایى که از تحت من جاریست آیا نمی بینید.» (زخرف/ 50) و مراد از انهار نهرهایى است که در آیات دیگر بیان فرموده است مثل آیه ی شریفه ی «مثل الجنة التی وعد المتقون فیها أنهار من ماء غیر آسن و أنهار من لبن لم یتغیر طعمه و أنهار من خمر لذة للشاربین و أنهار من عسل مصفى؛ صفت بهشتى که به پرهیزکاران وعده داده شده [چنین است:] در آن نهرهایى است از آبى که مزه و رنگش برنگشته و نهرهایى از شیر که طعمش دگرگون نشده و نهرهایى از شراب که براى نوشندگان مایه لذت است و نهرهایى از عسل خالص است.» (محمد/ 15)
همچنین نهر کوثر و چشمه سلسبیل و تسنیم و رحیق و معین که در آیات دیگر است و در تفسیر صافى از امالى از حضرت امیرالمؤمنین (ع) روایت کرده که از پیغمبر اکرم از کوثر سؤال نمود حضرت فرمود نهرى است از زیر عرش جارى است آبش از شیر سفیدتر و از عسل شیرین تر و از کره نرم تر، ریگهاى او از زبرجد و یاقوت و مرجان و چمن آن زعفران و خاکش از مشک ازفر و قواعد آن زیر عرش است پس دست مبارک به پهلوى على (ع) زد و فرمود این نهر از براى من و تو و دوستان تو بعد از من است.


Sources :

  1. ناصر مکارم شیرازی- تفسیر نمونه- جلد 1 صفحه 140

  2. محمدتقی مدرسی- تفسیر هدایت- جلد 1 صفحه 124

  3. سید عبدالحسین طیب- أطیب البیان- جلد 1 صفحه 471

  4. ناصر مکارم شیرازی- پرتوى از قرآن- جلد 1 صفحه 97

  5. میرزا حسن مصطفوی- تفسیر روشن- جلد 1 صفحه 129

https://tahoor.com/en/Article/PrintView/116922