ذکر و غفلت

حالت های چهارگانه ای درباره انسان مطرح است که با بررسی آنها هم شناخت بیشتری از نظام داخلی او به دست می آید و هم راه سلوک اخلاقی و مسیر خودسازی آدمی با این معرفت هموارتر می شود. این حالت ها علم، جهل، تذکر و غفلت است. جهل به اموری که فراگیری آن ها سودمند است، به هیچ وجه برای انسان نافع نیست و این مطلب، نیازمند بحث نخواهد بود. نسبت به تذکر امور لازم و سودمند نیز هیچ زیانی تصورپذیر نیست و در همه امور لازم، به ویژه خودسازی و سلوک اخلاقی می توان همواره تذکر را نافع و سودمند دانست. اما درباره علم و غفلت، گاهی سخن از تقسیم به نافع و غیر نافع است که در این زمینه باید به بحث نشست. مقصود از علم نافع، آن است که یک علم، به خودی خود، سودمند باشد و هیچ نحوه فساد و بطلانی در مقام آموزش یا عمل به آموخته های آن راه نیابد. با این تعریف، برخی از علوم، بیرون از حیطه سودمندی تلقی می شود؛ زیرا جهل به آنها زیانی بر آدمی و یا جامعه انسانی تحمیل نمی کند و ندانستن چنین علومی در حقیقت، «سلب سلب و نقص» است؛ نه سلب وجود و کمال؛ یعنی از آن رو که معلوم، جزو امور باطل به شمار می رود، ندانستن آن جهل به باطل است و ندانستن باطل، امری اثباتی است و نه سلبی؛ اما غفلت در قبال تذکر به بررسی بیشتری نیازمند است تا سودمند و زیانبار آن از یکدیگر باز شناخته شود و تذکر در برابر غفلت نیز باید مورد تحقیق قرار گیرد و مراتب آن بر اساس کلام خدا مطرح شود.
قرآن کریم پیرامون تذکر و به یاد خدا بودن، در چند مرتبه و درجه، سخن فرموده است. گاهی از نماز که برجسته ترین نمود عبودیت آدمی و ستون دین الهی است به عامل ذکر یاد کرده و با فرمان به آن، انسان را به تحصیل ذکر واداشته است. اهمیت این مسئله، بدان حد است که خدای سبحان در نخستین گفتگوی خود با حضرت موسی و به هنگام ابلاغ رسالت او پس از شهادت به وحدانیت خود و دعوت حضرت موسی به توحید عبادی، اولین فرمان خود را به اقامه نماز از سوی موسای کلیم اختصاص می دهد و صلات را مایه ذکر و یاد خود و اتصال پیوسته با خدای سبحان می خواند؛ «إننی أنا الله لا إله إلا أنا فاعبدنی و أقم الصلوة لذکری؛ من، خدایی هستم که هیچ خدایی جز من نیست، پس به عبادت من برخیز و نماز را به پادار تا هماره به یاد من باشی.» (طه/ 14) توجه به این نکته، بسیار آموزنده و سازنده است که خداوند در آغاز سخن هیچ اشاره ای به وظایف سنگین سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و نظامی حضرت موسی (ع)، نسبت به نظام فرعونی و جامعه بنی اسرائیلی نکرد، بلکه نخستین وظیفه او را اقامه صلات برای تحصیل یاد خدا قرار داد و پس از آنکه فرمان «أقم الصلوة لذکری» (طه/ 14) را صادر کرد، با فاصله ده آیه، تازه سخن از حرکت به سوی فرعون طاغی و برنامه مبارزاتی به میان آورد؛ «اذهب إلی فرعون إنه طغی؛ به سوى فرعون برو كه او به سركشى برخاسته است.» (طه/ 24) پس اولین وظیفه بشر، نماز و فلسفه آن نیز حاکم شدن یاد خدا بر جان انسان است.
گمان می رود که نخستین نماز حضرت موسی پس از دریافت رسالت، چنین آغاز شد: «رب اشرح لی صدری* و یسر لی أمری* و احلل عقدة من لسانی* یفقهوا قولی؛ پروردگارا سينه‏ ام را گشاده گردان. و كارم را براى من آسان ساز. و از زبانم گره بگشاى [تا] سخنم را بفهمند.» (طه/ 25- 28) و در این حال، چنان به اهمیت ذکر و یاد خدا واقف گشت که از خداوند وزارت برادرش هارون را درخواست کرد؛ اما نه به عنوان پشتوانه سیاسی، اجتماعی یا نظامی، بل برای آنکه به تسبیح فراوان خدا توفیق یابد و با پشتیبانی و همکاری هارون به یاد افزوده و ذکر کثیر خداوند نایل آید؛ «و اجعل لی وزیرا من أهلی* هرون أخی* أشدد به أزری* و أشرکه فی أمری* کی نسبحک کثیرا* و نذکرک کثیرا؛ و براى من دستيارى از كسانم قرار ده هارون برادرم را پشتم را به او استوار كن. و او را شريك كارم گردان تا تو را فراوان تسبيح گوييم و بسيار به ياد تو باشيم.» (طه/ 29- 34)
گاهی قرآن کریم ذکر کبیر و صغیر یا ذکر کبیر و اکبر را مطرح کرده و پس از فرمان به اقامه نماز و بیان نقش آن در پیشگیری از فحشا و منکر، به نقش بزرگتر نماز در حصول ذکر خدا اشاره می کند و می فرماید: یاد و نام خدای سبحان، بزرگ تر است؛ «أقم الصلوة إن الصلوة تنهی عن الفحشاء و المنکر و لذکر الله أکبر؛ نماز را برپا دار كه نماز از كار زشت و ناپسند باز مى ‏دارد و قطعا ياد خدا بالاتر است.» (عنکبوت/ 45) تعبیر «لذکر الله أکبر» را دوگونه می توان معنا کرد: یکی آنکه به یاد خدا بودن انسان، بزرگ ترین ذکر است و دوم آنکه به یاد انسان بودن خدا بزرگترین ذکر است. در صورت اول که از نوع اضافه مصدر به مفعول است، انسان به یاد خداست و در صورت دوم که اضافه مصدر به فاعل است، خدای سبحان به یاد انسان است.
در فرض اول چون مذکور، بزرگ ترین یادشده هاست (الله اکبر)، ذکر او بزرگ ترین ذکرها خواهد بود و در فرض دوم چون ذاکر، بزرگ ترین یاد کننده هاست (الله اکبر)، ذکر او بزرگ ترین ذکرها خواهد بود؛ پس در آیاتی که تا کنون مطرح شد، سخن از ذکر خدا و نماز است. اما گاهی خصوص نماز مطرح نیست و به گونه ای کلی می فرماید: «یأیها الذین ءامنوا اذکروا الله ذکرا کثیرا؛ ای کسانی که ایمان آورده اید فراوان به یاد خدا باشید.» (احزاب/ 41) این فرمان الهی، نه تنها در نماز و دیگر عبادت ها جاری است، بلکه در همه زندگی حتی تجارت و بیع نیز جریان دارد و کسانی که این فرمان را در طول و عرض هستی خود شنیدند و اطاعت کردند، با عظمت ستوده شدند و قرآن این گونه از آنان یاد می کند: «فی بیوت أذن الله أن ترفع و یذکر فیها اسمه یسبح له فیها بالغدو و الاصال* رجال لاتلهیهم تجرة ولا بیع عن ذکرالله و إقام الصلوة؛ خانه هایشان به اذن خدا رفعت و درون آن هر صبح و شام یاد و نام خدای سبحان و تسبیح و ستایش او جریان دارد؛ آنگاه صاحبان این خانه های رفیع را مردانی می خواند که تجارت و داد و ستد آنان نیز تحت الشعاع یاد و نام خداست.» (نور/ 36- 37) چنین کسانی، نه ذکر خدا از کسب و کار حلالشان مانع می شود و آنان را به انزوا می کشاند و نه تجارت و کسب و کار آنان از یاد خدا غافلشان می سازد.
گاه در قرآن کریم مرتبه پیشرفته تر و عالی تری از ذکر خداوند مطرح شده و خطاب به رسول خدا (ص) آمده است: چنان به یاد خدا و عبادت او بپرداز که به سرحد یقین نایل شوی؛ «فسبح بحمد ربک و کن من السجدین* و اعبد ربک حتی یأتیک الیقین؛ پس با ستايش پروردگارت تسبيح گوى و از سجده ‏كنندگان باش. و پروردگارت را پرستش كن تا اينكه یقین تو فرا رسد.» (حجر/ 98- 99) از این آیه شریفه، لطایف بسیاری به دست می آید؛ مثلا یقین که برترین مقام در حیطه حکمت نظری به شمار می رود، ره آورد بزرگ عبادت انسان است. البته مقصود این نیست که عبادت را تا وصول به یقین باید ادامه داد و پس از آن، نیازی به عبادت نیست؛ بلکه مراد اصلی آیه (بنابر یک احتمال تفسیری)، ترغیب به یقین است و راه رسیدن به مقام یقین را نیز عبادت پروردگار سبحان می خواند؛ زیرا یقینی که حدوثا از عبادت ناشی شود، در مرتبه بقا می تواند استوار بماند و سالک را از خطر علم بی عمل رهایی بخشد.
بنابراین، مفاد کلمه ﴿حتی﴾ در آیه مزبور، بیان فایده است؛ نه نشان حد و غایت. بر اساس برخی روایت ها احتمال دیگری در معنای آیه وجود دارد و آن اینکه تا زنده اید، عبادت کنید؛ یعنی مقصود از یقین در «و اعبد ربک حتی یأتیک الیقین» مرگ و هنگام رحلت از دنیا به سوی آخرت است. بر این مبنا مفهوم آیه، آن است که انسان تا زنده است، نسبت به عبادت خدا تکلیف دارد و با رسیدن مرگ، این تکلیف نیز به پایان می رسد؛ یعنی مفاد کلمه ﴿حتی﴾ بیان حد عبادت و نهایت آن است؛ نه فایده و منفعت. به هر روی، معنای کلی آیه آن است که باید همواره به عبادت خدا مشغول بود و این فراتر از عبادت های مصطلح و موسمی چون نماز و روزه و خمس و زکات و حج و... است؛ بلکه از نماز و دیگر واجبات گرفته تا دعا و زیارت و درس و بحث و کسب و کار و همه شئون انسانی در حیات مادی و معنوی را تحت پوشش عبادت و یاد و نام خدای سبحان می آورد و کامل ترین مرحله آن که بهره دیگران نیست، شخصیت والایی چون رسول اکرم (ص) می سازد که نه تنها نماز و عبادات، که مرگ و حیات و همه هستی خود را به راه خدا و برای خدا می داند؛ «قل إن صلاتی و نسکی و محیای و مماتی لله رب العلمین؛ بگو در حقيقت نماز من و [ساير] عبادات من و زندگى و مرگ من براى خدا پروردگار جهانيان است.» (انعام/ 162)
پس می توان ذکر در قبال غفلت را سه مرحله دانست: نخستین مرحله، ذکر در محدوده نماز است و آیاتی بر آن دلالت دارد؛ همچون: «أقم الصلوة لذکری» (طه/ 14) «أقم الصلوة إن الصلوة تنهی عن الفحشاء و المنکر و لذکر الله اکبر» (عنکبوت/ 45) (بنابر اضافه به مذکور نه ذاکر)، «یأیها الذین ءامنوا إذا نودی للصلوة من یوم الجمعة فاسعوا إلی ذکر الله؛ اى كسانى كه ايمان آورده ‏ايد چون براى نماز جمعه ندا درداده شد به سوى ذكر خدا بشتابيد.» (جمعه/ 9)
دومین مرحله، ذکر کثیر است که در آیاتی از قرآن کریم بدان فرمان رفته یا اشاره شده است؛ مانند: «یأیها الذین ءامنوا اذکروا الله ذکرا کثیرا» (احزاب/ 41) «و اذکر ربک کثیرا؛ پروردگارت را بسيار ياد كن.» (آل عمران/ 41) «و الذکرین الله کثیرا و الذکرت؛ مردان و زنانى كه خدا را فراوان ياد مى‏ كنند.» (احزاب/ 35) این ذکر کثیر، ممکن است با غفلت قلیل همراه باشد.
مرحله سوم، چنان ذکری است که با غفلت قلیل نیز سازگار نیست و آیاتی چون: «و اعبد ربک حتی یأتیک الیقین» (حجر/ 99) و «رجال لاتلهیهم تجرة و لابیع عن ذکر الله» (نور/ 37) و «الذین یذکرون الله قیما و قعودا و علی جنوبهم؛ همانان كه خدا را [در همه احوال] ايستاده و نشسته و به پهلو آرميده ياد مى ‏كنند.» (آل عمران/ 191) ممکن است بدین مرتبه عالی از ذکر الهی اشارت داشته باشد که با هیچ میزان از غفلت همراهی ندارد. این مرحله، از انسان وجودی هماره در حال نماز می سازد و همین دوام نماز است که آدمی را از رذیلت های دامنگیر دیگران به دور می دارد: «إن الإنسن خلق هلوعا* إذا مسه الشر جزوعا* و إذا مسه الخیر منوعا* إلا المصلین* الذین هم علی صلاتهم دآئمون؛ به راستى كه انسان سخت آزمند [و بى‏ تاب] خلق شده است. چون صدمه‏اى به او رسد عجز و لابه كند. و چون خيرى به او رسد بخل ورزد. غير از نمازگزاران. همان كسانى كه بر نمازشان پايدارى مى ‏كنند.» (معارج/ 19- 23) و افزون بر مداومت، به محافظت از نماز خویش نیز وا می دارد؛ «و الذین هم علی صلاتهم یحافظون؛ و كسانى كه بر نمازشان مداومت مى ‏ورزند.» (معارج/ 34) و این بدان معناست که آنان که همیشه سر بر آستان خدای سبحان نهاده و دائم در نمازند، نه تنها نماز بلکه دعا و سیاست و اقتصاد و مسئولیت و مقام و قدرت و همه شئون زندگی شان نماز به شمار می آید و براین نماز مداوم تا آخرین نفس محافظت می کنند و مشمول «و اعبد ربک حتی یأتیک الیقین» می شوند و این به معنای بقای حیات انسانی تا ابد است.


Sources :

  1. عبدالله جوادی آملی- تفسیر موضوعی- جلد 15 صفحه 222

https://tahoor.com/en/Article/PrintView/117087