رساله در روانشناسی

این رساله نفیس و گرانمایه از تألیفات شیخ الرئیس بوعلی سینا به زبان فارسی می باشد و چنانچه خود ایشان در باب این رساله می فرماید: "در این رساله جز اسرار و نکات از علم نیاوردم و این اسرار و علم در کتب یا موجز باشد یا مرموز و من از حد مرموزی تصریح آوردم و حجاب برداشتم به تمامی، تا برادرانی که بعد از این مطلع شوند بر این معانی و اسرار این معانی و اسرار پوشیده و مهمل و ضایع نماند چه در زمانه خویش نیافتم کسانی که به تعلم حاصل کنند استعداد ادراک این رموز و اسرار دارند و حرام کردم بر کسانی که بر اسرار این رساله و رموز این مقاله مطلع شوند و واقف گردند و به کسانی دهند که معاند و نا اهل و جاهل و شریر باشند."
به طور خلاصه، این رساله ای است در روشن کردن ماهیت نفس مردم و احوال آن، از بقا و فنا و سعادت و شقاوت در آخرت و دیگر احوال ها.

معرفی اجمالی نویسنده:
ابوعلی حسین، فرزند عبدالله بن سینا و معروف به ابن سینا، لقبش شرف الملک و شیخ الرئیس، فیلسوف، طبیب، شاعر، ریاضی دان و منجم ایرانی و مشهورترین دانشمند اسلامی و از بزرگترین دانشمندانی که تاکنون در عالم بوده اند. او در سال 370 هـ ق، در شهری از توابع بخارا متولد شد. در بخارا که آن زمان، پایتخت سامانیان بود، منطق، طب و ریاضیات را یاد گرفت. به دلیل استعداد زیاد و هوش سرشارش، توانست خیلی زود در موضوع های مختلف، شهرت علمی پیدا کند. در سن 17 سالگی، نوح ابن منصور سامانی را معالجه کرد و این امر باعث شد که مشهور شود و از همین رو به کتابخانه سلطنتی راه پیدا کرد. خودش می گوید: کتاب هایی که من در آنجا دیدم، کسی حتی نام آنها را نشنیده بود، آنها را خواندم و از آن بهره مند شدم و وقتی 18 ساله شدم از همه آن علوم، فارغ شدم. ابن سینا گرچه فیلسوفی بزرگ بود ولی از طرفی پزشکی پر مشغله و نفوذ کامل سیاسی داشت و به عنوان یک وزیر، به شاهزادگان حامی خود، خدمت می کرد. سال 403 هـ ق، کتاب "قانون در طب" خود را نوشت. در دوران زندگیش که بیشتر با حکومت غزنویان رو به رو بود، در شهرهای مختلفی مسافرت و خدمات گوناگونی ارائه داد تا اینکه بعد از مرگ شمس الدوله دیلمی جانشین او "سماء الدوله" چند ماه او را به زندان انداخت ولی ابوعلی سینا بعد از آزادی از زندان، به اصفهان رفت و آنجا بسیار مورد احترام بود و همانجا به تدریس و تألیف پرداخت و در واقع، چهارده سال آخر زندگی پر بار خود را در اصفهان گذراند و سرانجام در سفری که با "علاء الدوله" به همدان رفت در سال 428 هـ ق، در سن 58 سالگی، دارفانی را وادع کرد. (برای آگاهی از زندگی کامل او به منابع مربوطه مراجعه شود).

ساختار بندی کتاب:
اول- در بیان حد نفس
دوم- در بیان حد قوت های نفس
سوم- در شرح سبب اختلاف فعل ها و قوت در یافتن نفس
چهارم- در بیان آن قوتی که صورت جزئی دریابد که آن دریافتن جز به آلت جزئی نتواند بود
پنجم- در ذکر قوتی که به صورت کلی دریابد که این دریافتن به آلت جسمانی نتواند بود
ششم- در بیان کیفیت استعانت نفس به بدن و شرح آن وقت که وی را حاجت باشد به این استعانت و آن وقتی که مستغنی شود از این استعانت و آن وقتی که بدن ضرر کند و مانع باشد نفس را از مقصود خویش
هفتم- در درست کردن ثبات نفس مردم بذات خویش و مستغنی شدن از بدن و هر چه بدین تعلق دارد
هشتم- در تصحیح حدوث نفس با حدوث بدن
نهم- در ذکر برهان بر بقای نفس و نامردن نفس به مردن بدن
دهم- در برهان امتناع انتقال نفس از بدنی به بدن دیگر
یازدهم- در ذکر آنکه قوت های نفسانی جمله آلت نفس واحد است
دوازدهم- در بیان عقل نظری و کیفیت بیرون آمدن او از قوه به فعل
سیزدهم- در بیان نبوت و احوال خواب
چهاردهم- در غایت رتبتی که در حق نفس مردم ممکن باشد از شرف در این عالم
پانزدهم- در دلالت بر حال نفس چون از بدن مفارقت کند و شرح اصناف سعادت و شقاوت
شانزدهم- در خاتمت این فصول.


Sources :

  1. ابن سینا- رساله در روانشناسی

https://tahoor.com/en/Article/PrintView/117117