عوامل نابودی اعمال؛ ایمان آمیخته با شک

انسان سالم یک چهره بیشتر ندارد، هماهنگى کامل در میان روح و جسم او حکمفرما است، چرا که ظاهر و باطن و روح و جسم همه مکمل یکدیگرند اگر مؤمن است، تمام وجود او فریاد ایمان مى کشد و اگر منحرف شود باز هم ظاهر و باطن او نشان دهنده انحراف است، این دوگانگى جسم و روح درد تازه و بیمارى اضافى است، این یک نوع تضاد و ناهماهنگى و از هم گسستگى است که حاکم بر وجود انسان مى شود. در قرآن کریم در مقابل گروه مؤمنان مخلص، از سه گروه سخن به میان آمده است:
1- کافران
 -2منافقان
3- آنان که دلی بیمار دارند (مریض القلب)
در اینجا می خواهیم نظر قرآن درباره ی حبط اعمال گروه سوم جویا شویم، یعنی کسانی که در واقع به خدا اعتقاد دارند، نه مانند کافران و منافقان که معتقد به آن نیستند، با این تفاوت که کافران انکار باطنی خود را ابراز می کنند، ولی منافقان از ابراز آن خودداری می ورزند. این گروه، به خدا عقیده دارند، ولی اعتقادی متزلزل و توأم با نوعی شک و تردید که قرآن کریم، از آن به عنوان «فی قلوبهم مرض؛ در دلهاشان مرضی است» (بقره/ 10)، یاد می کند. بعضى از مسلمانان که ایمانى ضعیف دارند، ممکن است براى آن که با یک نیروى بیگانه پیکار کنند، از نیروى بیگانه دیگرى یارى طلبند. مثلا برای غلبه بر یهود از نصارا مدد جویند. این پندار، پندارى باطل است به دو سبب:
اول: بیگانه آن قدر که به بیگانه نزدیکتر است به تو که مسلمانى نزدیک نیست. یهودیان و مسیحیان بر ضد تو هم پیمان خواهند شد، هم چنان که شرق و غرب بر ضد مصالح مستضعفین دست اتحاد به هم داده اند. نسبت به تو که یک مسلمان هستى با دین و آیینى مخالف با آنها، یهودى و مسیحى یکسانند. همچنین شرق و غرب نیز از تو فاصله دارند و از جامعه تو دورند و با تو مخالف.
دوم: هنگامى که تو با اینان پیمان دوستى مى بندى جزئى از جامعه آنها مى شوى و ادامه دهنده وجود آنان. این امر تو را از جامعه مسلمانت دور مى کند، زیرا از چیزهایى که هویت انسان را مى سازند یکى هم وابستگى اوست و یک فرد واحد نمى تواند دل در دو جا به گرو نهد و داراى دو وابستگى باشد. از این رو پروردگار ما مى فرماید: «یا أیها الذین آمنوا لا تتخذوا الیهود و النصارى أولیاء بعضهم أولیاء بعض و من یتولهم منکم فإنه منهم؛ اى اهل ایمان! یهود و نصارى را سرپرستان و دوستان خود مگیرید، آنان سرپرستان و دوستان یکدیگرند [و تنها به روابط میان خود وفا دارند]. و هر کس از شما، یهود و نصارى را سرپرست و دوست خود گیرد از زمره آنان است» (مائده/ 51). چه بسا چنین شخصى در نزد خود پندارد که از دو سو متمتع مى شود، به ظاهر از مسلمانان است و در باطن از دوستان بیگانگان. ولى این پندارى خطاست. زیرا با عمل خود به جامعه اش ستم مى کند، از این رو خداوند او را هدایت نمى کند. زیرا قلبش پر از نفاق و غل و غش است و نور عقل در آن نمى تابد. شک نیست که خداوند چنین افراد ستمگرى را که به خود و برادران و خواهران مسلمان خود خیانت کرده و بر دشمنانشان تکیه میکنند، هدایت نخواهد کرد» :إن الله لا یهدی القوم الظالمین؛ آرى خدا گروه ستمگران را راه نمینمايد»  .(مائده/ 51)

عذرتراشی افراد بیمارگونه
در آیه بعد اشاره به عذرتراشى هایى شده که افراد بیمار گونه براى توجیه ارتباطهاى نامشروع خود با بیگانگان، انتخاب می کنند، چنین می فرماید» :فترى الذین فی قلوبهم مرض یسارعون فیهم یقولون نخشى أن تصیبنا دائرة؛ آنهایى که در دلهایشان بیمارى است، اصرار دارند که آنان را تکیه گاه و هم پیمان خود انتخاب کنند، و عذرشان این است که میگویند: ما مى ترسیم قدرت به دست آنها بیفتد و گرفتار شویم« (مائده/ 52). با اینکه باید مى فرمود: «یسارعون الیهم» تا اشاره کند به اینکه این بیماردلان در جامعه یهود و نصارا هستند و در آن محیط ضلالت است که سرعت مى کنند، پس این بیماردلان به خاطر اینکه مبادا از ناحیه یهود و نصارا لطمه اى بخورند، به سوى آنان و در آنان نمى شتابند.
اینها بهانه هایى است که براى خود درست کرده اند که ملامت و توبیخى که ممکن است از ناحیه رسول خدا (ص) و مؤمنین متوجه آنان شود از خود دفع کنند بلکه تنها عاملى که آنان را وادار به مسارعت مى کند این است که یهود و نصارا را دوست مى دارند. و چون این در سرشت هر ظالمى و هر باطلى هست که روزى چهره کریه واقعى اش برملا شده و در نتیجه رسوا و نابود گردد، به حکم جمله» :إن الله لا یهدی القوم الظالمین «و امید کسانى که براى رسیدن به اغراض باطل خود به وسائلى چنگ مى زنند که صورتش صورت حق به جانب ولى باطنش باطل است، روزى قطع مى گردد، لا جرم این امید قطعى هست که خداى تعالى پیروزى حق و اهل حق را بیاورد و یا امرى دیگر از ناحیه خود پیش آورد تا این افراد حیله گر بر کرده هاى خود پشیمان گشته، دروغشان در آنچه به خورد مؤمنین مى دادند براى مؤمنین آشکار گردد.
قرآن در پاسخ آنها می گوید: همانطور که آنها احتمال می دهند روزى قدرت به دست یهود و نصارى بیفتد این احتمال را نیز باید بدهند که: «فعسى الله أن یأتی بالفتح أو أمر من عنده فیصبحوا على ما أسروا فی أنفسهم نادمین؛ ممکن است سرانجام، خداوند مسلمانان را پیروز کند و قدرت به دست آنها بیفتد و این منافقان، از آنچه در دل خود پنهان ساختند، پشیمان گردند» .(مائده/ 52) در حقیقت، در این آیه از دو راه به آنها پاسخ گفته شده است: نخست اینکه این گونه افکار از قلبهاى بیمار برمیخیزد و از کسانى که ایمانشان متزلزل و نسبت به خدا سوء ظن دارند وگرنه یک فرد باایمان این گونه فکر به خود راه نمیدهد، و دیگر اینکه بفرض که چنین احتمالى باشد آیا احتمال پیروزى مسلمین در کار نیست؟ بنابر آنچه ما گفتیم کلمه ی» عسى« که مفهوم آن احتمال و امید است، به همان معنى اصلى که در همه جا دارد باقى میماند، ولى مفسران معمولا آن را بعنوان یک وعده قطعى در اینجا از طرف خداوند به مسلمانان گرفته اند که با ظاهر کلمه ی عسى سازگار نیست. منظور از جمله ی» او امر من عنده «که بعد از کلمه ی» فتح «ذکر شده این است که ممکن است در آینده مسلمانان بر دشمنان خود یا از طریق جنگ و پیروزى غلبه کنند و یا بدون جنگ آن قدر قدرت بیابند که دشمن بدون جنگ تسلیم گردد و به عبارت دیگر کلمه ی» فتح «اشاره به پیروزیهاى نظامى مسلمانان است و» امر من عنده« اشاره به پیروزیهاى اجتماعى و اقتصادى و مانند آن میباشد. ولى با توجه به اینکه خداوند بیان چنین احتمالى میکند و او عالم و آگاه از وضع آینده است، این آیه اشاره به پیروزیهاى نظامى و اجتماعى و اقتصادى مسلمانان خواهد بود.

سرانجام کار منافقان
و در آخرین آیه به سرانجام کار منافقان اشاره کرده میگوید: در آن هنگام که فتح و پیروزى نصیب مسلمانان راستین شود، و کار منافقان برملا گردد» :و یقول الذین آمنوا أهؤلاء الذین أقسموا بالله جهد أیمانهم إنهم لمعکم حبطت أعمالهم فأصبحوا خاسرین؛ مؤمنان از روى تعجب می گویند آیا این افراد منافق همانها هستند که این همه ادعا داشتند و با نهایت تاکید قسم یاد میکردند که با ما هستند، چرا سرانجام کارشان به اینجا رسید همه اعمال نیک آنها بر باد رفت به همین دلیل زیانکار شدند» .(مائده/ 53) در حقیقت جمله ی اخیر، شبیه پاسخ سؤال مقدرى است، گویا کسى میپرسد بالآخره پایان کار آنها به کجا خواهد رسید؟ در جوابشان گفته میشود، اعمالشان به کلى بر باد رفت و خسران و زیان دامنگیرشان شد. یعنى آنها اگر اعمال نیکى هم از روى اخلاص انجام داده باشند، چون سرانجام به سوى نفاق و شرک روى آوردند، نتائج آن اعمال نیز بر باد می رود.
جمله ی «حبطت أعمالهم» به منزله جوابى است از سؤال مقدر و معناى آیه این است که امید آن هست که خداى تعالى یا فتحى پیش بیاورد یا امرى از ناحیه خودش، آن وقت است که مؤمنین ثابت قدم، موقع حلول سخط الهى به این مؤمنین ضعیف الایمان خواهند گفت: آیا این یهود و نصارا بودند آنهایى که سوگند مى خوردند و در سوگند خوردن خود به نهایت درجه مبالغه مى کردند که ما با شما هستیم؟ پس چرا امروز سودى به حال شما نداشتند؟ در اینجا ممکن است شخصى پرسیده باشد خوب، بالآخره کار مؤمنین سست ایمان که یهود و نصارا را دوست مى داشتند به کجا انجامید؟ در پاسخ فرموده: اعمالى که در اسلام کردند عبادتى و احسانى که کردند همه بدون اجر شد و در نتیجه زیانکار شدند.


Sources :

  1. ناصر مکارم شیرازی- تفسیر نمونه- ج‏ 1 صفحه 94 و ج‏ 4 صفحه 410

  2. سید محمدحسین طباطبائی- ترجمه المیزان- ج‏ 5 صفحه 603

  3. محمدتقی مدرسی- تفسیر هدایت- ج‏ 2 صفحه 347

  4. جعفر سبحانی- منشور جاوید- ج 8 صفحه 526

https://tahoor.com/en/Article/PrintView/117323