مذهب و اخلاق نظامی گنجوی

نظامی پیرو مذهب شافعی و اشعری
تشیع نظامی ثابت نیست، ولی مطابق مذهب شافعی علی (ع) را به سبب مقام علم و فضل بر دیگران مقدم می داشته، و این معنی از مصراع «به مهر علی گرچه محکم پی ام» و ابیات دیگر به خوبی معلوم می گردد. این مطلب، یعنی شیعی رسمی نبودن نظامی را، عقاید اصولی وی که یکسره با اشاعره منطبق است، با شدت و قوت تمام تأیید می کند. اشاعره بر خلاف معتزله و شیعه، رؤیت خدا را جایز می شمارند. نظامی پیرو اشاعره است می گوید پیامبر اکرم (ص) در شب معراج خدا را با چشم ظاهر و منزه از جهت و مکان دید:
مطلق از آنجا که پسندیدنی است *** دید خدا را و خدا دیدنی است
دیدنش از دیده نباید نهفت *** کوری آن کس که ندیده بگفت
دید پیغمبر نه به چشمی دگر *** بلکه بدین چشم سر این چشم سر!
استناد نظامی نیز مانند همه اشاعره در این شعر به کریمه «وجوه یومئذ ناضره* الی ربها ناظره؛ آرى در آن روز صورتهايى شاداب و مسرور است* و به پروردگارش مینگرد» (قیامه/ 22-23) و احادیثی از این قبیل است که «انکم سترون ربکم یوم القیامه کما ترون القمر لیله البدر لا تضامون فی رؤیته؛ زود باشید پروردگار خود را روز قیامت ببینید چنانکه ماه شب چهارده را، و در رؤیت او ازدحام نکنید» (ابن اثیر، نهایه، ج 2 ص 122 و عزالدین محمود کاشانی، مصباح الهدایه، 38، همایی). ظاهرا «چشم سر» را برای تأکید تکرار کرده است. نظامی صریحا همانند اشاعره به جبر اعتراف می کند، و اختیار و تفویض را رد و استهزا می کند، و بر عدل که از اصول عقاید معتزله و شیعه است تسخر می زند، و می گوید عزت و ذلت همه به دست اوست هر که را بخواهد بر می کشد و هر که را بخواهد فرو می افکند و اعتراض و عدالت خواهی از بنده موزون نیست:
یکی را چنان تنگی آرد به پیش *** که نانی نبیند در انبان خویش
یکی را به دست افکند کوه گنج *** نسنجیده هایی دهد کوه سنج
نه آنکس گنه کرد کآن رنج یافت *** نه سعیی نمود آنکه آن گنج یافت
کند هر چه خواهد بر او حکم نیست *** که جان دادن و کشتن او را یکی است
***
اگر هر زاهدی کاندر جهانست *** به دوزخ در کشد حکمش روانست
وگر هر عاصیی کو هست غمناک *** فرستد در بهشت از کیستش باک

نظامی مسلمانی تمام عیار
نظامی مسلمانی تمام عیار بوده، و حتی از خوردن می سر باز می زده و از آلودگی های برخی شاعران دیگر دامن فراهم می چیده، از می، بیخودی، و از معشوق خدای تعالی را می خواسته است، و احترام او نزد پادشاهان و بزرگان روزگار، تا بدان پایه بوده است که در حضور وی از می و مطرب پرهیز می کرده اند:
در می به امید آن زنم چنگ *** تا باز گشاید این دل تنگ
شیری است نشسته در گذرگاه *** خواهم که به شیر گم کنم راه
***
مپندار ای خضر فیروز پی *** که از می مرا هست مقصود می
مرا ساقی آن وعده ایزدی است *** صبوح از خرابی، می از بیخودی است
از آن می همی بیخودی خواستم *** بدان بیخودی مجلس آراستم
میی کو چو آب زلال آمده است *** به هر مذهبی آن حلال آمده است
وگر نه به ایزد که تا بوده ام *** به می دامن خود نیالوده ام
گر از می شدم هرگز آلوده کام *** حلال خدایست بر من حرام
و همو از دیدن نامسلمانی و ریاکاری و بدعت های شریعتمداران دنیاپرست دلش به درد آمده، و با لحنی اعتراض آمیز نسبت به معاصران و با بیانی تضرع آلود خطاب به رسول گرامی (ص) می گوید:
ای مدنی برقع و مکی نقاب *** سایه نشین چند بود آفتاب
دین تو را در پی آرایش اند *** در پی آرایش و پیرایش اند
بسکه ببستند بر او برگ و ساز *** گر تو ببینی، نشناسیش باز

نظامی شاعری وطن پرست
با این همه اعتقاد درست و دلبستگی به دین مبین، نظامی ایران دوست بوده، و شکوه و عظمت ایران عزیز و نیاکان خود را همواره به یاد داشته و به بزرگی و عظمت و احترام از آن یاد کرده، و همه جا از زند و زرتشت، با احترام نام برده است. و در آغاز خسرو و شیرین از عدل و داد پادشاهان ایران زمین چنین ستایش می کند:
سیاست بین که می کردند از پیش *** نه با بیگانه که با دردانه خویش
کجا آن عدل و آن انصاف سازی *** که با فرزند از این سان رفت بازی
جهان ز آتش پرستی شد چنان گرم *** که بادا زین مسلمانی تو را شرم
مسلمانیم ما او گبر نام است *** گر این گبری مسلمانی کدام است

نظامی شاعری عفیف و پاکدامن
نظامی با آنکه افسانه ساز و داستان پرداز است و خسرو شیرین و لیلی و مجنون او آتشین ترین عشق مادی را بیان می کند، با مهارت بی مانند در همه موارد عشق پاک را ستایش کرده و عفت و پاکدامنی را به سر حد کمال ستوده و تردامنی و بی عفتی را به صد زبان نکوهیده است، و در این راه تنها فردوسی بزرگ را با او می توان در یک ردیف قرار داد. ولی چون ذکر این مطلب و آوردن مثال از مثنوی های او از موضوع ما خارج است، از وارد شدن در این میدان تن می زنیم. ایرانیان پاک سرشت باید خود آثار او را بخوانند تا دریابند که آن شاعر بی همال چه گوهرهای لطیف از دریای طبع خود بیرون ریخته است.
نظامی شاعری مبتکر است، عاریت کس نپذیرفته، و داستان های منظوم دیگران را نشخوار نکرده، بلکه داستان هایی را پرداخته است که پیش از او کسی نسروده است، و از همه شاعران پیشین به استاد ابوالقاسم فردوسی، یعنی بزرگترین شاعر ایران نظر داشته است، و در ضمن به قدرت سخن و روانی طبع و تأثیر کلام خویش نیک واقف بوده است:
عاریت کس نپذیرفته ام *** هر چه دلم گفت بگو گفته ام
شعبده تازه برانگیختم *** هیکلی از قالب نو ریختم
***
سخنگوی پیشینه دانای طوس *** که آراست روی سخن چون عروس
در آن نامه کان گوهر سفته راند *** بسی گفتنی های ناگفته ماند
نظامی که در رشته گوهر کشید *** قلم دیده ها را قلم در کشید
***
نگفتم هر چه دانا گفت از آغاز *** که فرخ نیست گفتن گفته را باز
***
کسی را که در گریه آرم چو آب *** بخندانمش باز چون آفتاب
به سبب همین خصوصیت ها در اشعار نظامی بود، که بسیاری از شاعران استاد پس از وی از وی تقلید یا اقتباس کرده اند که نام بردن همه آنها و ذکر نمونه هایی از اشعار نظامی و اقتباسات آن گویندگان همچون سعدی، مولوی، امیرخسرو دهلوی، عبید زاکانی و خواجه حافظ شیرازی و ده ها تن دیگر، سخن را دراز می کند.


Sources :

  1. دکتر علی اصغر حلبی- تاثیر قرآن و حدیث در ادبیات فارسی- انتشارات اساطیر 1374

  2. امام محمد غزالی- احیاء العلوم

  3. ابوالفتح رازی- تفسیر روض الجنان و روح الجنان

https://tahoor.com/en/Article/PrintView/117797