آغاز جنگ احد

در لشکر اسلام، پیامبر به عنوان فرمانده و سرلشکر، پس از مستقر نمودن حدود پنجاه تیرانداز به عنوان مراقب در تنگه عینین (تنگه عینین شکاف باریکی بود که در وسط کوه احد وجود داشت)، صفوف سپاه خود را به گونه ای تنظیم نمود که پشت آنها به کوه احد بود و شهر مدینه در پیش رویشان باشد. حضرت، با پای پیاده در میان صفوف سپاه حرکت کرده و جایگاه افسران را مشخص می نمود. دسته ای را مقدم و گروهی را موخر می کرد و در تنظیم سپاه بسیار دقیق بود، تا جائیکه هرگاه شانه سربازی جلوتر از دیگران بود، فورا شانه اش را به عقب برده و با دیگر سربازان در یک صف قرار می داد.
در گروه مقابل نیز ابوسفیان به نظام بخشی قریش و گروه مشرکین پرداخته و شاکله سپاه خود را مرتب می نمود. او ارتش خود را به سه قسمت تقسیم کرده بود: 1- پیاده نظام زره پوش: این گروه در وسط سپاه قرار داشته و قلب سپاه در پشت این دسته قرار می گرفت. 2 میمنه سپاه: این گروه به فرماندهی خالد بن ولید در سمت راست لشکر مستقر شد. 3- میسره سپاه: که به فرماندهی «عکرمه» در سمت چپ لشکر آماده رزم بودند.

اهمیت تنگه عینین:
در این جنگ تنگه عینین برای هر دو گروه اهمیت بسزایی داشت، زیرا اگر کفار به این تنگه دست می یافتند، می توانستند مسلمانان را دور زده و جنگ را به نفع خود تمام کنند، اگر هم مسلمین در حفظ تنگه موفق می شدند، با توجه به اشرافی که به دشمنان داشته و موقعیت استراتژیکی مناسب بدست آمده قطعا در جنگ پیروز بودند.
از این رو ابوسفیان، به خالد ابن ولید و دویست تن از همراهانش امر کرد در کمین آن 50 نفر یعنی عبدالله ابن جبیر و 40 تیرانداز دیگر نشسته و زمانی که دیدند دو لشکر سرگرم مبارزه اند اگر ممکن شد از تنگه مذکور سرازیر شده و مسلمین را دور بزنند و ایشان را غافلگیر نمایند. طبق برخی نقلهای تاریخی در این زمان بود که رسول گرامی اسلام خطبه ای ایراد فرمود و در آن توصیه بر تقوا و پایداری در جنگ و... فرمود.

آغاز جنگ:
به هنگام ایراد خطبه از سوی رسول خدا (ص) و یا پس از آن، ابوسفیان نزد پرچم داران قریش که در راس آنها «طلحه ابن ابی طلحه» قرار داشت (طلحه ابن ابی طلحه «کبش الکتبیبه» یعنی مهتر و سردار لشکر و پیش قراول سپاه به حساب می آمد) رفته و به او گفت: «شما (گروه پرچم داران و پیشقراولان سپاه)، به خوبی می دانید که هر چه بر سر ما بیاید از ناحیه شماست و در جنگ بدر نیز به خاطر افتادن پرچم از دست شما بود که ما شکست خوردیم. اکنون ببینید اگر تاب نگهداری پرچم ها را ندارید، لوای جنگ را به خودمان بسپارید تا به خوبی از آن نگهداری کنیم.» این سخن بر طلحه گران آمد بر آشفته شده و به ابوسفیان گفت: «آیا به ما چنین می گویی؟ به خدا قسم من امروز این پرچم ها را تا وسط حوض های مرگ و میان میدان جنگ، پیش خواهم برد و تا آخرین قطره خون خود از آنها دفاع خواهم کرد». سپس به دنبال این سخنان به میدان جنگ رفته و هم آورد طلبید و می گفت: «ای محمد! شما عقیده دارید با شمشیرهای خود ما را به دوزخ می فرستید و ما نیز شما را به بهشت روانه می کنیم، پس هر کدام از شما که آرزوی رفتن به بهشت را دارد، به جنگ من بیاید». وقتی امیرالمومنین (ع) این سخنان را از طلحه شنید شتابان به سوی او رفته و با خواندن رجزهای مختلف آمادگی خود را برای جنگ با او اعلام کرد. طلحه گفت: «ای قصم می دانستم که جز تو کسی جرات کارزار و جنگ با مرا نخواهد داشت». این را گفت و حمله کرد، علی (ع) ضربت او را با سپری که در دست داشت، دفع نمود و با شمشیرش ضربه ای بر سر او زد، جمجمه طلحه از وسط شکافته شده و تا چانه اش از میان به دو نیم شد سپس بر زمین افتاد و کم کم جان داد (بنا به نقلی وقتی طلحه حمله کرد، امیرالمومنین (ع) ضربه ای به او زد که هر دو پای او قطع شد و از پشت به زمین افتاد)، با کشته شدن طلحه برادرش عثمان ابن ابی طلحه پیش آمده و پرچم کفر را برداشت؛ او نیز بدست امیرالمومنین (ع) از پای درآمد و پس از او قبیله بنی عبدالدار یکی پس از دیگری آمده پرچم را در دست گرفته و همگی با ضربات شمشیر علی (ع)، یا تیرهای عاصم ابن ثابت یا ضربات دیگر جنگجویان از پای درآمدند تا نه نفر، پس از این نه تن کسی جرات نکرد پرچم قریش را برافرازد تا اینکه در اواسط جنگ پس از آنکه مسلمانان دهلیز عینین را خالی کرده و کفار از پشت به ایشان حمله ور شدند در آن زمان زنی به نام «عمره بنت علقمه» پیش آمده و پرچم را برداشته و در زمین فرو کرد.

شعر خوانی زنان قریش:
کشته شدن پرچم داران ترس شدیدی در دل قریش انداخت، آثار شکست در چهره ایشان دیده می شد، در پی این واقعه حمله گسترده مسلمین آغاز شد. زنان قریش با دیدن این صحنه به منظور ایجاد شوق و شور جنگی در مردان سپاه خود، شروع به شعرخوانی و نواختن دف و تحریک ایشان نمودند اما این تدبیر کارساز نشد و با آنکه کفار مردمی شهوت ران و زن پرست بودند با چنین حرکاتی به شوق نیامده و لشکرشان رو به از محلال گذاشت. حملات سرسخت حمزه که از راست و چپ به سوی دشمن صورت می گرفت، شجاعت های علی (ع) و تعدادی دیگر از اصحاب همچون ابودجانه انصاری و... باعث شد مشرکین مرعوب شده و نشانه های پیروزی در لشکر اسلام دیده شود.


Sources :

  1. علی محمد محمد الصلابی- السیره النبویه

  2. شمس شامی، محمد بن یوسف محقق- سبل الهدی و الرشاد فی سیره خیرالعباد جلد 4

  3. مغازی واقدی ج 1

  4. محمد عبدالملک ابن هشام- سیره ابن هشام جلد 4

  5. سبحانی تبریزی- فرازهایی از تاریخ پیامبر اسلام

  6. محمدبن عبد الله- زندگانی حضرت محمد (ص)

  7. رسول جعفريان- سیره رسول خدا

  8. یوسفی غروی- موسوعه التاریخ الاسلامی- جلد 2

https://tahoor.com/en/Article/PrintView/117982