قضا و قدر، نخستین بحث کلامی فلسفی

قضا و قدر
احیای فلسفه و علاقه به مطالعات فلسفی و توسل به آن بیشتر ویژگی حوزه های شیعی بوده است تا ویژگی طرفداران سایر حوزه های اسلامی تفکر. این امر مایه شگفتی نیست، زیرا امام شیعیان حضرت علی بن ابیطالب (ع) نخستین کس در عالم اسلام بود که با اصطلاحات فلسفی سخن گفت. آن حضرت موضوعات مربوط به جهان را به شیوه فلسفی و استدلالی مورد بحث قرار داد. ابن ابی الحدید گفته است: نپرداختن به حکمت الهی و موضوعات الهی از فنون عرب نبود هیچ یک از این گوه مسائل در میان شخصیت های برجسته یا افراد رده های پایین تر مطرح نبود.این فن یکپارچه به یونانیان اختصاص داشت، که حکیمان شان تنها شارحان این مسائل بودند. نخستین کسی که در میان عرب به این مسائل پرداخت علی (ع) بود. به این سبب است که شما در خطبه ها و کلمات قصار او بحث های عالی در باب توحید و عدل می یابید. شما نمی توانید در کلمات اصحاب یا تابعین یک کلمه نیز از این نوع سخنان بیابید؛ آنها به این مسائل نمی اندیشیدند و حتی اگر می خواستند بیاندیشند آنها را نمی فهمیدند (شرح نهج البلاغه، جلد 2، ص 128).

قدر
نخستین بحث فلسفی در اسلام که می توان رد آن را تا زمان حیات پیامبر اکرم (ص) پی گرفت بحث قدر است که نیمه نخست سده نخست هجری ابعاد جدی به خود گرفت. در چند جای قرآن آمده است که خداوند برای بندگانش اموری را تقدیر کرده است که قطعا تحقق خواهند یافت. پیامبر اکرم (ص) در فرمایشاتشان مساله قضا و قدر را تایید فرمودند. از جمله فرمایشات معروف ایشان در باب «قدر» این است: «قلم تقدیر آفرینش را معین کرده است؛ پروردگار شما تقدیر کرده است که چه کسی به بهشت خواهد رفت و چه کسی در آتش دوزخ خواهد شد» (ابن اثیر، جامع الاصول).
از آنجا که اصحاب پیامبر به راحتی می توانستند مساله قدر را دریابند، پیامبر فرمود: نفسی وجود ندارد مگر آنکه خداوند جای او را در آسمان یا در دوزخ تقدیر کرده است و مقدر ساخته است که سعادتمند یا از اصحاب شقاوت باشد. آنگاه مردی در خشم آمد و گفت: «ای پیامبر خدا، آیا برای ما بهتر نیست که به سرنوشت مان بچسبیم و کارمان را ترک گوییم؟» پیامبر خدا پاسخ فرمود: «نه، کار کنید. همه چیز آسان شده است؛ در مورد سعادتمندان تان، جریان عمل آنان به سوی مردم سعادتمند تسهیل خواهد شد، و در مورد بدبختان، در جهت بدبختی آسان خواهد بود».

ترغیب مردم به پرسش از سوی امام علی (ع)
امام علی (ع) نخستین کسی بود که به پرسش های فلسفی و کلامی که در اذهان مردم مدت ها وجود داشت پاسخ گفت. او مردم را عادت می داد که از او سوال کنند. روزی خطاب به مردم چنین فرمود: «مردم، از من بپرسید پیش از آنکه مرا از دست بدهید، من راه های آسمان را بهتر از راه ها زمین می شناسم». (نهج البلاغه، خطبه 189). هیچ کدام از اصحاب یا علما جرات گفتن این سخن را نداشت جز علی بن ابی طالب (ع) که در هیمن خطبه می فرماید: «کار ما کاری است سخت و تحمل آن دشوار؛ کسی آن را بر نتابد جز مرد دیندار، که خدا او را آزموده و ایمانش در دل بوده. حدیث ما را فرا نگیرد جز سینه های امانتدار و خردهای بردبار».
علی (ع) نخستین کسی بود که از راه باور به قضا و قدر انتخاب انسان در اعمال را اثبات کرد. مورخان ضبط کرده اند که وقتی او از جنگ صفین بازگشت مردی کهن سال از او پرسید: «رفتن ما به شام به قضا و قدر خدا بود؟» علی (ع) فرمود: «گامی برنداشتیم و در ودایی فرود نیامده ایم مگر به قضا و قدر الهی». مرد کهن سال پرسید: «من در رنجی که برده ام به خدا اعتماد دارم، من نمی توانم پاداشی انتظار داشته باشم». علی (ع) فرمود:
«وای بر تو، شاید قضاء لازم و قدر حتم را گمان کرده ای که بر طبق آن، عمل تقدیر ماست. اگر چنین باشد اداش و کیفر باطل بود، و نوید و تهدید عاطل. از سوی دیگر خدای سبحان بندگان خود را امر فرمود یا اراده آزاد علم کنند و نهی فرمود تا بترسند و از انجام بد دست باز دارند. آنچه تکلیف کرد آسان است نه دشوار. و پاداش او به کردار اندک، بسیار. نافرمانیش نکنند از آنکه بر او چیرند، و فرمانش نبرند از آن رو که ناگزیرند. پیامبر را به بازیچه نفرستاد (نهج البلاغه، کلمه قصار 78).
فیلسوفان شیعه امامیه به مساله قضا و قدر علاقه بسیار نشان داده و آن را کاملا بررسی کرده اند. آنها از این جهت در میان علمای سایر مذاهب اسلامی رقیب ندارند. در این باره کافی است از کتا ب های صدرالمتالهین شیرازی از جمله شرح اصول کافی و رساله او در باب سرنوشت و شاهکار جاویدانش اسفار نام ببریم. همچنین باید به تعدادی از متکلمان و مفسران و فیلسوفانی اشاره کنیم که در این مسائل در خلال سده های یازدهم هجری هفدهم میلادی تا چهاردهم، بیستم ممتاز بوده اند، از قبیل ملامحسن فیض کاشانی (وفات: 1093 هـ./ 1680 م.) و عبدالله زنوزی؛ و از معاصران، فیلسوف و مفسر بزرگ علامه سیدمحمدحسین طباطبایی در تفسیرش بر قرآن، یعنی المیزان، و در کتاب فلسفی اش نهایه الحکمه.


Sources :

  1. نصر- تاریخ فلسفه- صفحه 238- 236

https://tahoor.com/en/Article/PrintView/118078