طبقات راویان حدیث غدیر از علماء قرن چهارم (نسائی و دیگران)

1- حافظ عبدالله بن صقر بن نصر ابوالعباس سکرى بغدادى؛ متوفاى 302، خطیب در جلد 9 تاریخش صفحه 483 شرح حال او را ثبت و او را ثقه دانسته و دارقطنى صداقت او را تأیید کرده است.
2- حافظ ابوعبدالرحمن احمد بن شعیب نسائى؛ صاحب سنن (در سال 303 در سن 88 سالگى درگذشته) ذهبى در جلد 2 «تذکره» صفحه 268 از دارقطنى حکایت نموده که: نسائى فقیه ترین استادان مصر و اعلم علماء عصر خود در حدیث بوده، و از نیشابورى حکایت نموده که: نسائى پیشوائى است بدون معارض، و سبکى در جلد 2 طبقات خود صفحه 84 از قول ابى جعفر طحاوى حکایت نموده که: نسائى پیشوائى است از پیشوایان مسلمین، و ابن کثیر در جلد 11 تاریخش ص 123 از قول ابن یونس حکایت نموده که: نسائى پیشوائى بوده در فن حدیث که موصوف است به ثقه و دقت نظر و قوه حفظ، نامبرده (نسائى) حدیث غدیر را در «سنن» و در «خصایص» به طرق بسیار روایت نموده که اغلب آن طرق صحیح و رجال آنها ثقه هستند.
3- حافظ حسن بن سفیان بن عامر؛ ابوالعباس- شیبانى- نسوى- بالوزى صاحب مسند کبیر متوفاى 303، سمعانى در «انساب» او را در فقه و علم و ادب مقدم داشته و در جاى دیگر او را به نام پیشوائى با اتقان و با ورع و حافظ یاد کرده، و سبکى در جلد 2 «طبقات» ص 210 از حاکم نقل کرده که: نامبرده محدث عصر و زمان خود در خراسان بوده که در دقت نظر و کثرت احاطه و فهم و فقه و ادب بر همگان مقدم بوده، حدیث از او در ص 46 گذشت و روایت او در داستان مناشده امیرالمؤمنین (ع) در روز جمل و در داستان مراسم تهنیت به اسناد صحیح که رجال آن همگى ثقه هستند منقول است.
4- حافظ احمد بن على موصلى ابویعلى؛ صاحب مسند کبیر متوفاى 307، ابن حبان و حاکم و ذهبى در جلد 2 «تذکره» صفحه 274 او را توثیق نموده اند و ابن کثیر در جلد 11 تاریخش ص 130 او را با اوصاف حفظ و نیک اندیشى و داراى تصنیف پسندیده و رعایت عدالت در آنچه روایت می کند، و داراى نیروى ضبط، در آنچه بدان حدیث می نماید، ذکر نموده است، و روایت او در حدیث مناشده و همچنین در داستان مناشده جوانى بر ابى هریره به اسناد صحیح که رجال آن ثقه هستند و همچنین در حدیث تهنیت به اسناد صحیح وارد شده است.
5- حافظ محمد بن جریر طبرى؛ ابو جعفر صاحب تفسیر و تاریخ مشهور متوفاى 310، خطیب شرح حال او را در جلد 2 تاریخش صفحات 162- 169 نگاشته و گوید: نامبرده یکى از علمائى است که به گفتارشان حکم می شود و برأى آنها رجوع می شود، به سبب مراتب معرفت و فضل، و سپس نسبت به او تعریف و ستایش بسیار نموده، و ذهبى در جلد 1 «تذکره» صفحات 277- 283 او را ذکر و به اوصاف امامت و زهد و ترک دنیا او را ستایش نموده است، نامبرده کتاب جداگانه اى در موضوع غدیر تألیف نموده است.
6- ابوجعفر احمد بن محمد ضبعى احول؛ متوفاى 311، حدیثی از او در موضوع مناشده رحبه به لفظ عبدالرحمن روایت شده است.
7- حافظ محمد بن جمعة بن خلف قهستانى؛ ابو قریش، صاحب مسند کبیر، متوفاى 313، خطیب در جلد 12 تاریخش ص 169 گوید: نامبرده داراى نیروى ضبط و حفظ و اتقان است و بسیار به وقایع و اخبار گوش فرا داده و بسیار سفر کرده، و ذهبى در جلد 2 «تذکره» صفحه 328 از قول ابى على حافظ گوید: خبر داد ما را ابوقریش حافظ ثقه و امین...، و حدیثی از او در موضوع تهنیت به اسناد صحیح که رجال آن همگى ثقه هستند روایت شده است.
8- حافظ عبدالله بن محمد بغوى ابوالقاسم؛ متوفاى 317، خطیب شرح حال او را در جلد 10 تاریخش ص 111- 117 با اشعار باینکه نامبرده ثقه و داراى دقت نظر و آثار بسیار و داراى نیروى فهم و عرفان است. ثبت نموده، و از موسى بن هارون نیز حکایت کرده که: هر گاه روا باشد که به انسانى گفته شود: ما فوق ثقه، هر آینه درباره ابوالقاسم گفته می شد، نامبرده در کتاب خود (معجم) داستان رکبان را روایت نموده است.
9- ابوبشر محمد بن احمد دولابى؛ در سال 224 ولادت یافته و در 320 درگذشته، به طوری که ابن خلکان در جلد 2 تاریخش ص 85 قید نموده، روایت نامبرده مورد اعتماد است.
10- ابوجعفر احمد بن عبدالله بن احمد بزاز؛ معروف به، ابى النیرى، در سال 232 ولادت یافته و در 320 درگذشته است، خطیب در جلد 4 تاریخش ص 226 شرح حال او را ثبت و گفته که: نامبرده ثقه است، حدیث از او در موضوع آیه اکمال دین و در داستان تهنیت روایت شده که اسناد آن صحیح و رجال آن همگى ثقه هستند.
11- حافظ ابوجعفر احمد بن محمد ازدى طحاوى حنفى مصرى؛ در سال 229 ولادت یافته و در 321 درگذشته است، استاد فقه و حدیث است و ریاست دینى در مصر به او منتهى می شود، ابن کثیر در جلد 11 تاریخش ص 174 شرح حال او را نگاشته و گفته که: نامبرده یکى از علماء ثقه و داراى دقت نظر و نیروى حفظ و از افراد برجسته این فن است، و ذهبى در جلد 3 «تذکره» ص 30 از ابن یونس حکایت نموده که نامبرده ثقه و داراى دقت نظر و فقاهت است و خردمندى است که چون او کسى جایگزین او نیست.
12- ابواسحق ابراهیم بن عبدالصمد بن موسى هاشمى؛ متوفاى 325 خطیب در جلد 6 تاریخش ص 137 شرح حال او را ثبت کرده، حدیثی به طریق او در داستان مناشده مردى عراقى بر جابر انصارى به حدیث غدیر روایت شده است.
13- حافظ حکیم، محمد بن على ترمذى صوفی شافعى؛ صاحب کتاب «فروق» و «نوادر الاصول» به طوری که در شرح حال او مذکور است، در کتاب خود «نوادر الاصول» از بعضى استادان خود روایت می کند، حافظ ابونعیم در «حلیه» او را ستوده و شرح حال او را سبکى در جلد 2 طبقاتش صفحه 20 ثبت نموده است.
14- حافظ، ابن الحافظ عبدالرحمن بن ابى حاتم محمد بن ادریس تمیمى حنظلى رازى؛ متوفاى 327، ذهبى در جلد 3 «تذکره» ص 48 شرح حال او را ثبت و نامبرده را به سمت پیشوائى و نیروى حفظ و تشخیص ستوده و موثق بودن او را از ابن ولید باجى حکایت نموده، سبکى نیز در جلد 2 طبقاتش ص 237 شرح حال او را ثبت کرده و از ابى یعلى خلیلى حکایت نموده که نامبرده مرد زاهدى بوده و از ابدال شمرده می شد، حدیثی از او در مورد نزول آیه تبلیغ در شأن على (ع) روایت شده است.
15- ابوعمرو احمد بن عبد ربه قرطبى؛ متوفاى 328، ابن خلکان در جلد 1 تاریخش ص 34 شرح حال او را ثبت و گفته: نامبرده از علمائى است که داراى محفوظات بسیار و اطلاع زیاد بر اخبار مردم بوده و کتاب «العقد الفرید» را که از کتب سودمند است، او تصنیف نموده، نامبرده در جلد 2 کتاب خود «عقد الفرید» ص 275 چنین نگاشته: على (ع) در سن پانزده سالگى اسلام آورد و او اولین کسى است که شهادت به وحدانیت خداوند و رسالت محمد (ص) داد، و پیغمبر (ص) فرمود «من کنت مولاه فعلى مولاه اللهم و آل من والاه و عاد من عاداه» و حدیثی از او در داستان احتجاج مأمون بر چهل تن از فقهاء به احادیثى که از جمله آن حدیث غدیر است، روایت شده است.
16- فقیه ابوعبدالله حسین بن اسمعیل بن سعید محاملى ضبى؛ (در سن 95 سالگى در سال 330 درگذشته) سمعانى در انسابش نامبرده را فاضل و صادق و متدین و ثقه معرفی نموده، و ابن کثیر در جلد 3 تاریخش صفحه 203 او را موصوف به صدق و تدین و فقیه و محدث اعلام کرده و اشعار نموده که شصت سال قضاوت در کوفه به عهده او بوده و قضاوت فارس و توابع آن نیز به او محول گشته، سپس از مقام مزبور به کلى استعفا کرده و ملازم خانه خود شده و اکتفاء به شنیدن و بیان حدیث نموده، روایت از او در ص 98 و 103 به اسنادی که صحت آن را در امالى خود تصدیق نموده گذشت، و روایت دیگر او در حدیث مناشده به لفظ زید بن یثیع به اسناد صحیح که رجال آن ثقه هستند، منقول است.
17- ابونصر حبشون بن موسى بن ایوب خلال؛ در سال 234 متولد و در 331 درگذشته، نامبرده استاد- حافظ دارقطنى و امثال او است، خطیب در جلد 8 تاریخش صفحه 290 شرح حال او را ثبت نموده و گفته: نامبرده ثقه است، حدیث او و شرح حالش در باب روز غدیر روایت شده که در صحت اسناد آن و ثقه بودن تمامى رجال آن تردیدی نیست.
18- حافظ ابوالعباس احمد بن عقده؛ متوفاى 333، به هر یک از کتب تذکره و شرح حال دست بیابید، شرح حال و ستایش نسبت به او را خواهید یافت، نامبرده یک کتاب تألیف و اختصاص به داستان غدیر داده و قریبا در تعداد مؤلفین کتب در موضوع غدیر خم از تألیف مزبور به تفصیل آگاه خواهید شد.
19- ابوعبدالله محمد بن على بن خلف عطار کوفى؛ مقیم بغداد، خطیب شرح حال او را در جلد 3 تاریخش در ص 57 ثبت و از قول منصور که خود از او شنیده نقل کرده که: محمد بن على بن خلف ثقه و متصف به امانت و حسن عقل و خرد است.
20- حافظ هیثم بن کلیب ابوسعید شاشى؛ متوفاى 335 صاحب مسند کبیر، ذهبى در جلد 3 «تذکره» ص 66 شرح حال و توثیق او را ثبت نموده، حدیثی از او روایت شده که کنجى اشعار نموده که حدیث مزبور حسن و اطراف آن صحیح است.
21- حافظ محمد بن صالح بن هانى ابوجعفر وراق نیشابورى؛ متوفاى 340 ابن کثیر در جلد 11 تاریخش «البدایه و النهایه» ص 225 شرح حال او را ثبت نموده و گفته: نامبرده ثقه و زاهد بوده و از خصوصیات زهد او این بود که فقط از دسترنج خود امرار زندگى می کرد و تهجد (نافله شب) خود را قطع و ترک نکرد، سبکى نیز در جلد 2 طبقاتش در ص 164 شرح حال او را نگاشته و او را ستایش کرده حدیث او در ص 48 به اسناد صحیح که رجال آن همگى ثقه هستند گذشت.
22- حافظ ابوعبدالله محمد بن یعقوب بن یوسف شیبانى نیشابورى؛ معروف به «ابن اخرم» (در سال 250 متولد شده و در 344 درگذشته)،- صاحب مسند کبیر- ذهبى در جلد 3 «تذکره» ص 82 شرح حال او را ثبت و نامبرده را مورد ستایش قرار داده گوید: ابن خزیمه پیوسته اباعبدالله بن یعقوب را بر تمام اقرانش مقدم می داشت و در آنچه که بر او وارد می شد به گفتار نامبرده اعتماد داشت و هر زمان در چیزى شک می کرد آن را به او عرضه می نمود، حافظ ابوبکر بیهقى روایت او را که در ص 71 ذکر شده از حافظ حاکم نیشابورى روایت کرده که اسناد آن صحیح و رجال آن همگى ثقه هستند.


Sources :

  1. علامه عبدالحسین امینی- ترجمه الغدیر فى الکتاب و السنه و الادب- جلد 1 بخش ‏اول صفحه 166

https://tahoor.com/en/Article/PrintView/118169