غدیریات سید حمیری (هدایت)

غدیریه 17

ألا إن الوصیة دون شک *** لخیر الخلق من سام و حام
و قال محمد بغدیر خم *** عن الرحمن ینطق باعتزام
یصیح و قد أشار إلیه فیکم *** إشارة غیر مصغ للکلام
ألا من کنت مولاه فهذا *** أخی مولاه فاستمعوا کلامی
فقال الشیخ یقدمهم إلیه *** و قد حصدت یداه من الزحام
ینادی أنت مولای و مولى ال *** أنام فلم عصى مولى الأنام؟
و قد ورث النبی رداه یوما *** و بردته و لائکة اللجام
ترجمه: «هان! که آن وصیت بى تردید، از آن بهترین خلق از نسل سام و حام بود. و محمد (ص) در غدیر خم از جانب خداى رحمان به اراده اى استوار، سخن مى گفت. بانگ مى زد و در میان شما به على اشاره مى کرد و با چنان اشارتى که چیزى از سخنش نمى کاست مى فرمود: هان! هر کس من سرپرست اویم، این برادر من سرور او است. پس سخنم را بشنوید! پیشاپیش همه، شیخى که دستش را از میان انبوه جمعیت در آورده بود، بانگ زد: (اى على) تو مولاى من و سرور مردمى! پس چرا با سرور مردم سرکشى کرد؟ با على که: روزى «ردا» و «برد» و «زمام مرکب» پیغمبر را به ارث برده است.»

غدیریه 18

على آل الرسول و أقربیه *** سلام کلما سجع الحمام
أ لیسوا فی السماء هم نجوم *** و هم أعلام عز لا یرام
فیا من قد تحیر فی ضلال *** أمیر المؤمنین هو الإمام
رسول الله یوم غدیر خم *** أناف به و قد حضر الأنام
«تا کبوتران مى خوانند، بر خاندان و خویشان پیغمبر، درود باد. آیا آنها ستارگان آسمان هدایت و اعلام جاودان عزت، نیستند؟ اى سرگردان در گمراهى! امیرالمؤمنین امام است. رسول خدا (ص) در روز غدیر خم و در حضور مردم او را بلند کرد.»
«معتز» در صفحه 8 «طبقاتش» گفته است: «از کسى حکایت کرده اند که گفت: باربرى را دیدم که بارى گران و رنج آور به دوش داشت گفتم: چیست؟ گفت: قصائد میمیه سید است.»

غدیریه 19

نفسی فداء رسول الله یوم أتى *** جبریل یأمر بالتبلیغ إعلانا
إن لم تبلغ فما بلغت فانتصب *** النبی ممتثلا أمرا لمن دانا
و قال للناس من مولاکم قبلا *** یوم الغدیر فقالوا أنت مولانا
أنت الرسول و نحن الشاهدون على *** أن قد نصحت و قد بینت تبیانا
هذا ولیکم بعدی أمرت به *** حتما فکونوا له حزبا و أعوانا
هذا أبرکم برا و أکثرکم *** علما و أولکم بالله إیمانا
هذا له قربة منی و منزلة *** کانت لهارون من موسى بن عمرانا
«جانم به قربان رسول خدا، در آن روز که جبرئیل بر او نازل شد و گفت: خداوند به تبلیغ صریح ولایت فرمانت مى دهد که اگر تبلیغ نکنى، رسالت را به پایان نبرده اى. پس پیغمبر براى اطاعت از امر خدائى که به وى ایمان داشت به پا خاست و به مردم فرمود: پیش از امروز غدیر مولاى شما چه کسى بود؟ گفتند: تو سرور ما و رسول خدائى و ما گواهیم که خیرخواهى کردى و آشکارا، احکام حق را بیان فرمودى. فرمود: پس از من این على مولاى شما است و من به این امر مأموریت حتمى یافته ام. بنابراین در گروه وى و از یاورانش باشید. او از همه شما نیکوکارتر و دانشمندتر است و نخستین کس است که به خدا ایمان آورد. او را با من همان نسبت و منزلت است که هارون را، با موسی بن عمران بود.»

غدیریه 20

أتى جبرئیل و النبی بضحوة *** فقال أقم و الناس فی الوخد تمحن
و بلغ و إلا لم تبلغ رسالة *** فحط و حط الناس ثم و وطنوا
على شجرات فی الغدیر تقادمت *** فقام على رحل ینادی و یعلن
و قال ألا من کنت مولاه منکم *** فمولاه من بعدی علی فأذعنوا
فقال شقی منهم لقرینه *** و کم من شقی یستزل و یفتن
یمد بضبعیه علیا و إنه *** لما بالذی لم یؤته لمزین
کأن لم یکن فی قلبه ثقة به *** فیا عجبا أنى و من أین یؤمن؟!
ترجمه: «در چاشتگاهى جبرئیل بر پیغمبر فرود آمد و در حالی که مردم شتابزده و تند در حرکت بودند، گفت: بایست، و تبلیغ ولایت کن که اگر نکنى رسالت را به انجام نرسانده اى. پس او فرود آمد و دیگران نیز به زیر آمدند و منزل گرفتند، به جانب درختان در کنار غدیر آمد و بر جهاز شتران، ایستاد و آشکارا بانگ بر آورد و گفت: هان! اى کسانیکه من مولاى شمایم، این على پس از من سرور شما است. پس اذعان کنید. سیه روزى به دوستش گفت: و چه بدبختانى که مى لغزند و به فتنه مى افتند، پیغمبر بازوان على را گرفته است و او را به فرمانى که بر وى نازل نشده است، مى ستاید. در دل چنین کسى گوئى اعتماد به پیغمبر نیست. شگفتا پس از کجا و چگونه ایمان آورده است.»

غدیریه 21

منحت الهوى المحض منی الوصیا *** و لا أمنح الود إلا علیا
دعانی النبی علیه السلام *** إلى حبه فأجبت النبیا
فعادیت فیه و والیته *** و کنت لمولاه فیه ولیا
أقام بخم بحیث الغدیر *** فقال فأسمع صوتا ندیا
ألا ذا إذا مت مولاکم *** فأفهمه العرب و الأعجمیا
ترجمه: «مهر محض خود را به پاى وصى ریختم، و به دیگرى جز على عشق نمى ورزم. پیغمبر مرا به دوستى او دعوت کرد، و من دعوت او را اجابت کردم. با دشمنان على، دشمنم و خود او را دوست دارم و با دوستانش نیز دوستم. در غدیر خم پیغمبر به پا خاست و با آهنگى بلند که گوشها را نوازش داد، فرمود: هان! من چون درگذرم، این على مولاى شما است و این فرمان را به عرب و غیر عرب فهماند.»

غدیریه 22

به وصى النبی غداة خم *** جمیع الناس لو حفظوا النبیا
و ناداهم أ لست لکم بمولى *** عباد الله فاستمعوا إلیا
فقالوا أنت مولانا و أولى *** بنا منا فضم له علیا
و قال لهم بصوت جهوری *** و أسمع صوته من کان حیا
فمن أنا کنت مولاه فإنی *** جعلت له أبا حسن ولیا
فعادى الله من عاداه منکم *** و کان بمن تولاه حفیا
ترجمه: «پیغمبر، در چاشتگاه غدیر خم، عموم مردم را به ولاى على سفارش کرد و اى کاش وصیت او را نگه مى داشتند به آنان بانگ زد: که اى بندگان خدا! به سخنان من گوش فرا دهید! آیا من مولاى شما نیستم. گفتند: چرا. تو مولاى مائى و از خود ما به ما اولى ترى. پس على را بر گرفت و با آهنگى رسا که آواى او را هر زنده دلى شنید. فرمود: هر کس من سرور اویم اباالحسن را سرور او ساختم. خداوند با دشمنان او دشمن و با دوستان او دوست باد.»

غدیریه 23

و قام محمد بغدیر خم *** فنادى معلنا صوتا ندیا
لمن وافاه من عرب و عجم *** و حفوا حول دوحته حنیا
ألا من کنت مولاه فهذا *** له مولى و کان به حفیا
إلهی عاد من عادى علیا *** و کن لولیه ربی ولیا
ترجمه: «محمد (ص) در غدیر خم به پا خاست و با آهنگى رسا و آشکار به عرب و عجمى که همراهش بودند و بر گرد کرسیش حلقه زده بودند، بانگ زد که: هان! هر کس را منم مولا، این على مولا و سرور برتر اوست. اى خداى من! دشمن على را دشمن دار. و با دوست او دوست باش.»
 


Sources :

  1. عبدالحسین امینی نجفی- الغدیر- جلد 2 صفحه 329، جلد 4 صفحه 76

  2. ابن معتز- طبقات الشعراء- صفحه 36

https://tahoor.com/en/Article/PrintView/118338