غزوه خندق (پیشنهاد حفر خندق)

پیشنهاد حفر خندق از سوی چه کسی مطرح شده است؟
1- به گفته ابن هشام، کسی که حفر خندق را به رسول الله (ص) پیشنهاد کرد، سلمان فارسی بود. و در تفسیر قمی ج2 ص 177 آمده است: «سلمان به رسول الله (ص) عرض کرد: «ای رسول خدا (ص)! بدرستی که نیروی کم و اندک ما نمی تواند در برابر نیروی زیاد و عظیم دشمن مقاومت کند». پیامبر (ص) فرمود: «پس چه کنیم؟» سلمان گفت: «خندقی حفر کنیم تا میان ما و دشمن حائلی ایجاد کند و اگر چنین کنید می توانید آنها را عقب برانید اما آنها نمی توانند از هر طرف به ما حمله کنند. بدرستی که ما در بلاد فارس چنین بودیم که هرگاه لشکر عظیمی از دشمن به ما یورش می آورد در اطراف محل استقرار خندقی حفر می کردیم تا نبرد تنها در جناح های مشخص شده صورت گیرد». پس از سخنان سلمان، جبرئیل بر پیامبر (ص) نازل شده و گفت: «ای پیامبر (ص) سلمان، خوب مشورتی داد پس به گفته او عمل کرده و مشورتش را نیک شمار». بنابراین طبق گفته ابن هشام و مرحوم قمی این نظر از سوی سلمان مطرح شده است. اما در مغازی مسئله طور دیگری مطرح شده و در آنجا آمده است: «زمانی که پیامبر (ص) از حرکت قریش به سوی مدینه آگاه شد، از اصحاب خود مشورت خواسته و فرمود: «آیا بیرون مدینه با دشمن روبرو شویم یا در مدینه بمانیم و در اطراف آن خندق حفر کنیم یا...» مسلمین در تصمیم بر ماندن یا رفتن اختلاف کردند، در این وقت سلمان گفت: «درآن زمان که ما در بلاد فارسی بودیم اینطور عمل می کردیم که هرگاه لشکر عظیمی از دشمن به سوی ما یورش می آورد، در اطراف شهر خود خندقی حفر کرده و نبرد را تنها از مکانهایی که خندق نداشت ادامه می دادیم و این برای ما بهتر بود»

نکته و جمع بندی:
از نظر ما اصل مطلب این است که پیامبر اکرم (ص) روح مشورت و تعاون داشته و علاوه بر اینکه خود از یارانش مشورت می گرفت، زمینه را برای پیشنهاد دادن و سخن گفتن آنها نیز بدون اینکه از ایشان پرسشی شود فراهم می کرد و این آن مسئله مهمی است که در چنین وقایعی باید پررنگ شود نه اینکه مانند برخی مورخین آنقدر وارد حاشیه شویم که اصل مطلب گم شود. حال با توجه به این نکته عرض می کنیم: از نظر ما قول بهتر، قول اول یعنی نقل ابن هشام و مرحوم قمی است. زیرا در کتب متعددی نقل شده است که وقتی قریش و همراهانش به پشت خندق ها می رسند، می گویند: «این حیله کار عرب نیست» پس معلوم می شود این نقشه را سلمان طرح کرده و مورد قبول رسول الله قرار گرفته است.

حفر خندق:
پس از آنکه تصمیم بر حفر خندق قطعی شد، پیامبر اکرم (ص) سوار بر اسب و به همراه تنی چند از یارانش به راه افتاد. حضرت بیشتر دوست داشت حفر خندق را از ناحیه «مذاد» شروع کرده و به «ذباب» و «راتج» ختم نماید. به همین منظور اصحاب خود را صدا زده و آنها را از نزدیک شدن دشمن آگاه نمود و محل استقرار لشکر را در دامنه کوه «سلع» قرار داد. سپس مسلمانان پیروی فرمان رسول الله (ص) شروع به حفر خندق کردند؛ آنها می خواستند پیش از رسیدن دشمن کانال ها را آماده کرده و در آن آب یا آتش اندازند تا مانع عبور دشمن شود. در این میان حضور پیامبر (ص) بین مسلمین و کمک ایشان به حفر کنندگان روحیه خاصی به آنها می داد.

سلمان منا اهل البیت (ع):
پیامبر اکرم (ص) حفر هر بخش از خندق را به عهده گروه خاصی از مسلمین قرار داده بود. مهاجرین عهده دار حفاری حد فاصل «راتج» تا «ذباب» بوده و انصار مابین «ذباب» تا «کوه عبیده» را می کندند. و آنقدر تعداد کارکنان زیاد بود که مسلمین مجبور شدند مقدار زیادی بیل و تیشه و زنبیل از بنی قریظه امانت بگیرند در آن موقع یهودیان بنی قریظه، اگرچه در خفا قول همکاری به قریش داده بودند اماعلی الظاهر هم پیمان و همراه مسلمین محسوب می شدند. عملیات حفاری به سرعت پیش می رفت، مسلمانان وقتی خاکهای گودال را خالی می کردند در حال برگشت در زنبیل های خود سنگ می آوردند تا به هنگام نبرد برای دفع دشمن از آن استفاده کنند. در میان حفر کنندگان برخی بیش از دیگران کار کرده و فعالیتشان چشمگیر بود، یکی از این افراد سلمان فارسی بود. او عملیات حفاری را به خوبی می دانست و طبق برخی نقلها به اندازه ده مرد کاری کوشش می کرد، به همین جهت هر یک از دو گروه انصار و مهاجر سعی کردند او را به خود نسبت داده و سلمان را از خود برشمارند. وقتی این اختلاف به محضر رسول الله (ص) عرض شد، حضرت فرمود: «سلمان نه از مهاجرین است و نه از انصار، بلکه او از ما اهل بیت است»

نقلی دیگر:
در برخی منابع دیگر علت فرمایش رسول الله (ص)، (سلمان منا اهل البیت)، اینطور بیان شده است که: «به هنگام حفر خندق، هر یک از مسلمین شعری سروده و با خود زمزمه می کرد بجز سلمان که فارسی زبان بوده و قدرت بر سرودن شعر نداشت. پیامبر با دیدن این صحنه در حق سلمان ترحم کرده لذا در حقش دعا فرموده و از خداوند خواست تا زبان سلمان را ولو به سرودن دو بیت شعر بگشاید. دعای پیامبر (ص) مستجاب شده و سلمان سه بیت که ابتدایشان چنین بود سرود؛
ما لی لسان فاقول شعرا اسال ربی قوه و نصرا
ترجمه: «من زبانی که شعر بسرایم ندارم، از پروردگارم نیرو و پیروزی بر دشمنان خود و اهل بیت را خواستارم» و در این لحظه بود که مسلمین با شنیدن ابیات سلمان به وجد آمده و از خوشحالی فریاد زدند و هر قبیله ای او را از خود دانسته و گفتند: «سلمان از ماست» با بوجود آمدن اختلاف میان مسلمین، رسول الله (ص) فرمود: «سلمان از هیچ قبیله ای نیست و به گروه خاصی تعلق ندارد بلکه او از ما اهل بیت است».

نقد:
نسبت دادن سه بیتی که رد کتب تاریخ آمده به سلمان فارسی به علت امور ناصحیحی که در آنهاست کمی بعید بود. و از آن گذشته اگر سبب از اهل بیت شمرده شدن او، انشاء این ابیات باشد باید بگوییم، پس افتخاری بر سلمان نیست. اما نظر ما غیر از این است، بنظر ما سبب از اهل بیت شمرده شدن، علم، حکمت، و دیگر ملکات نفسانی است که در سلمان وجود داشته و تاریخ نگاران با اینگونه نقل کردن ماجرا باعث تفویت مطلب شده و نقاط غیر برجسته را برجسته و نکات مهم را کم رنگ کرده اند.


Sources :

  1. سید جعفرمرتضی عاملی- الصحیح من سیره النبی الاعظم (ص)- جلد 9 چاپ قدیم و جلد 10 چاپ جدید.

  2. محمود مهدوی دامغانی- المغازی

  3. یوسفی غروی- الموسوعه التاریخ الاسلامی- جلد 2

  4. ترجمه رسولی محلاتی- سیره ابن هشام- جلد 2

https://tahoor.com/en/Article/PrintView/118361