غزوه خندق (نعیم ابن مسعود)

ادامه ماجرای نعیم ابن مسعود (2):
با آنکه سخنان زبیر ابن باطا در بنی قریظیان تاثیر گذاشته و سبب شد در کناره گیری از جنگ تردید کنند اما نهایتا به علت تصمیمی که ابوسفیان گرفته بود مسیر حوادث به نفع مسلمین تغییر یافت. مورخین این ماجرا را چنین نقل کرده اند:
وقتی شب شنبه فرا رسید، از الطاف خداوند بر رسولش (ص) این بود که ابوسفیان به قریش گفت: ای قریش! می بینید که مراتع خشک شده و بسیاری از چارپایان و مرکب ها در معرض هلاک اند و از آن طرف یهود نیز مکر و حیله کرده و دروغ گفته اند از نظر من دیگر زمان توفق نیست بیایید بازگردیم آری بازگردید! که دیگر اینجا جای ما نیست قریش گفت: بهتر است در مورد یهود یقین پیدا کرده و حرف نهایی آنها را بدانی که چه می گویند. و به همین منظور عکرمه ابن ابوجهل را پیش بنی قریظه فرستادند. عکرمه وقتی نزد بنی قریظه رسید، به آنها گفت: می بینید که توقف ما در اینجا طولانی شده و مراتع نیز خشکیده اند و نزدیک است که مرکب ها و چارپایان هلاک شوند. از طرفی اینجا نیز برای ما جای توقف و اتراق کردن نیست پس بیایید شما و ما همه با هم آماده شویم تا فردا صبح دسته جمعی با او بجنگیم. بنی قریظه گفتند: فردا که شنبه است و ما در روز شنبه نه جنگ می کنیم و نه کار دیگری. زیرا اقوام پیشین از یهودیان دراین روز نسخ شدند. البته شنبه هم که بگذرد باز ما به همراه شما نخواهیم جنگید مگر اینکه گروهی از مردان خود رابه عنوان گروگان به ما بدهید تا همراه ما باشند و در نتیجه شما نتوانید پیش از شکست قطعی محمد و جنگ نهایی با او به خانه هایتان بازگردید. زیرا ما می ترسیم اگر در جنگ ضرر عمده ای به شما برسد به شهرهایتان فرار کرده و ما را با محمد در اینجا واگذارید و حال آنکه ما توان مقابله ی با او را نداریم و زنان و کودکان و اموالمان نیز در اینجاست پس فرار هم نمی توانیم بکنیم. پس از این گفتار بنی قریظه عکرمه نزد ابوسفیان بازگشته و گفت: به خدا قسم که خبر نعیم صحیح است. این دشمنان خدا قصد حیله و نیرنگ با ما را کرده اند. از آن سو غطفانی ها نیز مسعود ابن رخیله را به همراه چند تن دیگر نزد بنی قریظه فرستاده و همان خواسته ای که فرستاده ابوسفیان مطرح کرده بود را طرح نمودند. بنی قریظه به آنها هم همان پاسخی را داد که به فرستاده ابوسفیان یعنی عکرمه ابن ابی جهل داده بود. خود بنی قریظه نیز با شنیدن پیام قریش و غطفانیان به صدق خبر نعیم اطمینان یافته و گفتند: به خدا سوگند که خبر نعیم راست است. پس مضطرب شده و وحشت وجودشان را فرا گرفت. مدتی بعد ابوسفیان نزد بنی قریظه آمده و به آنها گفت: به خدا قسم ما نمی جنگیم. تا آنکه شما نیز همراه ما بیایید... قریظیان در جواب او همان سخنان را تکرار کردند و در نیتجه بینشان اختلاف شدیدی بوجود آمد و هیچ یک کوتاه نیامدند تا آنکه دیگر احزاب نیز اختلاف کردند و ترس و تردید در گروههای مختلف بوجود آمد لذا در ادامه جنگ سست شدند. در برخی نصوص عملکرد نعیم ابن مسعود به طرز دیگری بیان شده است. ما به جهت رعایت اختصار و پرهیز از اطاله ی کلام آنها را ذکر نمی کنیم مثلا در بعضی کتب نعیم ابن مسعود به عنوان جاسوس مشرکین و ستون پنجم آنها نام برده شده یا بعنوان فردی که بدون غرض اخبار مسلمین را به غطفان می رساند و پیامبر (ص) می دانست که او این اخبار را پخش خواهد کرد لذا علمکرد نعیم هرچند به نفع مسلمین بود اما خودش اطلاعی از اثرات کارش نداشت.
از نظر ما قول تحقیق این است که عملکرد نعیم زیر نظر رسول خدا (ص) صورت گرفته حال خودش از اثرات کارش خبر داشته یا خیر؟ نمی دانیم. جاسوس بوده است یا عادتش این بود که اخبار را به نقاط مختلف ببرد یا نه عمدا این اخبار را پخش کرده است؟ نمی دانیم. اما آنچه مسلم است فعالیت هایش تحت اشراف رسول الله (ص) بوده و در حقیقت پیامبر جریان را هدایت می کرده است.


Sources :

  1. سیدجعفر مرتضی عاملی- الصحیح من سیره النبی الاعظم (ص)- جلد 11 از چاپ 35 جلدی

  2. محمود مهدوی دامغانی- ترجمه مغازی واقدی

  3. کلاعی- الاکتفاء بما تضمنه من مغازی رسول الله- جلد 2

  4. ابوالقاسم السهيلي- الروض الانف- جلد 3

https://tahoor.com/en/Article/PrintView/118807