غزوه بنی قریظه (محاصره)

وقتی محاصره بنی قریظه به طول انجامید و کار ایشان سخت شد شخصی را به سوی پیامبر (ص) فرستادند و از حضرت خواستند تا ابولبابه را برای مشورت نزد آنها بفرستد. پیامبر (ص) ابولبابه را صدا کرده و فرمود: برو پیش هم پیمانان خودت ببین چه می گویند چون آنها از میان اوس که سابقا با بنی قریظه هم پیمان بود تو را برگزیده اند. وقتی ابولبابه نزد قریظیان رفت آنها با یادآوری دوستی سابق خود و کمکی که در جاهلیت به اوسیان (در زمان جاهلیت میان اوس و خزرج درگیری های بسیاری رخ داد که در برخی یا اکثرشان بنی قریظه به اوسیان کمک نموده بود) کرده بودند از او خواستند تا راهی را جلوی پایشان گذارد. در حقیقت پرسش آنها این بود که آیا بهتر است به گفته پیامبر (ص) تن داده و بدون هیچ شرطی تسلیم شوند یا نه تسلیم نشده و به شور بنشیند. ابولبابه به ایشان گفت: آری بهتر است بدون هیچ شرطی تسلیم شوید اما با دستش به گلو اشاره کرده و چنین وانمود کرد که اگر تسلیم شوند همگی کشته خواهند شد. این اقدام ابولبابه همانطور که خودش نیز فهمید (از خود ابولبابه نقل شده است که گفت: به خدا پس از این عمل هنوز قدمی برنداشته بودم که فهمیدم چه خیانتی مرتکب شده ام من به جای آنکه دشمن را تشویق به تسلیم کنم با این کار عملا آنها را از تسلیم شدن باز داشتم. ابولبابه پس از خروج از قلعه بنی قریظه مستقیما به مسجد رفته و خود را به یکی از ستونهای مسجد که بعدها به خاطر همین عمل ابولبابه به ستون توبه معروف شد بسته و گفت از اینجا نخواهم رفت تا خداوند توبه ام را بپذیرد. خبر ابولبابه به پیامبر (ص) رسید حضرت فرمود: اگر نزد من می آمد برایش طلب آمرزش می کردم و خداوند او را می بخشید اما حال که خودش اینطور خواسته باید منتظر عفو خدا باشیم. پس از گذشت شش روز آیه و گروهی دیگر. و آخرون اعترفوا بذنوبهم خلطوا عملا صالحا وآخر سیئا عسى الله أن یتوب علیهم إن الله غفور رحیم؛ (از مومنان کسانی هستندکه) به گناهان خود اعتراف کرده و کار خوب و بد را به هم آمیخته اند امید است خداوند توبه آنها بپذیرد بیقین خداوند آمرزنده و مهربان است. (توبه/102). نازل شد. پیامبر (ص) در حالیکه لبخند بر لب داشت فرمود: خداوند توبه ابولبابه را پذیرفت سپس به مسجد رفته و خودش بندها را از ابولبابه باز کرد.) خیانتی به روسل الله (ص) و مسلمین محسوب می شد زیرا بنی قریظه با شنیدن چنین چیزی حاضر به تسلیم نمی شوند در حالیکه پیامبر (ص) تصمیم نداشت آنها را بکشد.
به هر حال بنی قریظه چاره ای جز تسلیم ندید در این هنگام امید داشتند که اوسیان کاری برایشان بکنند اوسیان هم چون در گذشته شاهد گذشت پیامبر (ص) از بنی قینقاع بوده و گمان می کردد علت این کار رابطه دوستی آنان با خزرج بوده است از رول الله (ص) خواستند تا در مورد بنی قریظه نیز بخاطر آنها تجدید نظر کند و نهایتا رسول الله (ص) پذیرفت که سعد ابن معاذ (بزرگ و رهبر اوسیان) داوری در مورد بنی قریظه را بر عهده گیرد و فرمود: هرچه او حکم کند من نیز خواهم پذیرفت. این پیشنهاد مورد استقبال یهودیان قرار گرفته و از حکمیت سعد خوشحال شدند زیرا از گذشته میان اوس و بنی قریظه رابطه دوستی و پیمان صلح وجود داشت و آنها گمان می کردند سعد به نفع آنها حکم خواهد کرد. سعد ابن معاذ در جنگ احزاب تیر خورده و به هنگام انتخابش بعنوان حکم در خیمه ای که در مسجد بوده و زنی از قبیله اسلم در آن به مداوای مجروحان می پرداخت بستری بود. مردم اوس پیش او رفته و سعد را نزد پیامبر (ص) آوردند حضرت به اوسیان فرمود: همگی نسبت به سرورتان ادای احترام کنید همه حاضرین برخاسته و احترام کردند اوسیان علاقه داشتند سعد در حق بنی قریظه لطف کرده و برآنها آسان گیرد اما وقتی نوبت به حکم او رسید چنین گفت: حکم من آن است همه مردان بنی قریظه کشته شده و اموالشان تقسیم شود و فرزندان و زنانشان نیز اسیر کردند. پس از حکم سعد پیامبر (ص) فرمود: ای سعد بدرستی که تو در مورد بنی قریظه دقیقا همانطور که خداوند فوق هفت آسمان حکم کرده است حکم کردی.


Sources :

  1. سلیمان بن موسی الكلاعی الاندلسی- الاکتفا بما تضمنه من مغازی رسول الله- جلد 2

  2. ابوالقاسم السهيلي- الروض الانف- جلد 3

  3. رسول جعفریان- سیره رسول خدا

  4. سید جعفرمرتضی عاملی- الصحیح من سیره النبی الاعظم (ص)- جلد 11 از چاپ 35 جلدی

  5. سید هاشم رسولی محلاتی- زندگانی پیامبر اکرم (ص)

https://tahoor.com/en/Article/PrintView/118821