بررسی لفظ قدر

لفظ قدر همان طور که از موارد استعمال آن استفاده می شود به معنی حد و اندازه است واین لفظ در قرآن دراین معنی زیاد استعمال شده است
مانند:
«انزل من السماء مآء فسالت او دیه بقدرها؛ خداوند از آسمان آبى فرستاد و از هر دره و رودخانه اى به اندازه و ظرفیت آنها سیلابى جارى شد» (رعد/ 17)
«قد جعل الله لکل شیء قدرا؛ خداوند برای هر چیزی اندازه و حدی تعیین نموده است» (طلاق/ 3)
«و الله یقدر الیل و النهار؛ خداوند شب و روز را اندازه گیری و تعیین می کند.» (مزمل/ 20)
«و ما ننزله الا بقدر معلوم؛ هر چیزی را به اندازه محدودی نازل می کنیم» (حجر/ 21)
«ابن فارس» می گوید: ارزش و اندازه هر چیزی را «قدر» به فتح دال و یا قدر به سکون آن می گویند و اگر گاهی در معنی ضیق، استعمال می شود مانند: «و من قدر علیه رزقه» (طلاق/ 7) «کسانی که از نظر زندگی در فشار و ضیق هستند» برای این است که این افراد امکانات کم و محدود در اختیار دارند»
«راغب» می گوید: تقدیر در اشیاء این است که، خداوند هر چیزی را به مقتضای حکمت بالغه خود، به اندازه خاصی آفریده است، زیرا موجودات جهان بر دو نوع هستند، قسمتی از آنها «موجودی است که، به طور دفعی آفریده شده اند و جنبه تدریجی ندارد، مانند موجودات مجرد «فرشتگان» دسته دیگر موجوداتی است که اگر چه اصل و ریشه آنها به طور فعلی وجود دارد: ولی نیاز به گذشت زمان دارند، تا این ریشه، برای آن هدفی که آفریده شده است، برسد، مثلا هسته یک درخت اگرچه بالفعل وجود دارد ولی زمانی بس طولانی لازم است، تا هسته ای درخت شود و نطفه انسانی انسان گردد، خداوند، وجود یک درخت سیب و با وجود انسان را آن چنان را اندازه گیری کرده که یک هسته یا یک نطفه پس از طی مراحلی، به هدفی که برای آن آفریده شده اند برسند.
شاید برای اشاره به این حقیقت است که قرآن می فرماید: «و الذی قدر فهدی؛ وجود هر پدیده ای را به اندازه خاصی آفریده و آن را به هدفی که باید به آن برسد راهنمایی نمود.» (اعلی/ 3)
در حدیثی که یونس بن عبدالرحمان، که از رجال علمی شیعه است از حضرت رضا (ع) نقل کرده است، حقیقت معنی قضاء و قدر، به نحوی که توضیح داده شد کاملا منعکس می باشد.
می گوید به حضرتش عرض کردم قدر چیست؟ فرمود: «هی الهندسة وضع الحدود فی البقاء و الفناء؛ "قدر" عبادت است از مهندسی و اندازه گیری موجودات و تعیین مقدار بقا و هنگام فنا و نابودی آنها»
سپس می گوید: عرض کردم «قضا» چیست؟! فرمود: «هو الابرام و اقامه العین؛ اتقان و قطعی شدن شیء و به پا داشتن آن.»
توضیح این که هر فاعلی پیش از انجام هر کاری، حدود آن را تعیین می نماید، خیاط پیش از آنکه پارچه را ببرد و یا دست به نخ و سوزن ببرد، به اندازه گیری می پردازد درودگر پیش از ساختن درب محلی را که درب لازم دارد اندازه گیری می کند و این همان «قدر» است.
هنگامی که از طریق علت وجود معلول قطعی گردید در این صورت مرحله قضا (قطعی بودن وجود پدیده) تحقق می پذیرد، در روایت یاد شده، به هر دو مطلب تصریح شده است، تا آن جا که امام اندازه گیری و شکل گرفتن پدیده را «قدر»، ابرام و قطعی شدن حادثه را قضا خوانده است.


Sources :

  1. جعفر سبحانی- سرنوشت- صفحه 53-56

https://tahoor.com/en/Article/PrintView/119233