حریز بن عبدالله سجستانی

تشیع

از یاران مشهور و برجسته امام ششم شیعیان جعفر صادق (ع) و فقیه و محدث بزرگ شیعه در قرن دوم ه.ق!
لقبش: ابومحمد و ابوعبدالله بود.
وی از موالی قبیله ازد از قبایل ساکن در کوفه می باشد.
هرچند که اطلاعی از دوران اولیه زندگی و پدر و اجدادش در دست نیست، اما با توجه به شهرت او به کوفی و روایاتش از مشایخ کوفه، احتمالا در کوفه به دنیا آمده و سالها در آنجا سکونت داشته است. برخی مورخان چون «عقیلی» از یکی از محدثان بصری به نام «ابوحریز عبدالله بن حسین ازدی کوفی» که قاضی سجستان بوده و گرایش های شیعی داشته یاد کرده که به نظر می رسد او پدر «حریز» باشد هرچند که «ابن حجر عقلانی و ابن ماکولا» او را قطعا پدر حریز می دانند.
علت شهرتش به سجستانی (سیستان) را بعضی اشتغال او به تجارت روغن و زیتون به سجستان گفته و بعضی انتقالش از کوفه به سجستان و سکونتش را در آنجا خصوصا در سالهای آخر عمرش می دانند. حریز از فقهای بزرگ و برجسته آن زمان بود تا جایی که «یونس بن عبدالرحمن قمی» وی را به اعتبار دانش گسترده اش در فقه ستوده است. در منابع رجالی اهل سنت نیز از او به عنوان یکی از مشایخ شیعه یاد کرده و «کشی» از گفتگوی بین او و «ابوحنیفه» درباره بعضی مسائل فقهی گزارش آورده است.

شخصیت و موقعیت روایی حریز

وی راوی معروفی بود که بیشتر روایاتش را به نقل از دو فقیه بزرگ شیعه در کوفه «زراره بن اعین و محمد بن مسلم طحان» آورده و در مواردی از آثار مکتوب آنها با اجازه نقل قول نموده است. یکی از روایات او حدیث مفصلی است که توسط «زراره» از امام باقر (ع) بیان شده که: «اسلام بر روی پنج چیز بنا نهاده شده؛ نماز، روزه، زکات، حج و ولایت. و ولایت برتر آنهاست زیرا که کلید همه آنهاست و شخص والی دلیل و راهنمای آنها می باشد.»
یونس بن عبدالرحمن قمی اشاره به این دارد که «حریز» بیشتر از 2 حدیث شخصا از امام صادق (ع) روایت نکرده البته با توجه به اقامت امام (ع) در مدینه و سکونت حریز در کوفه این مطلب قابل پذیرش است. اما بعضی مورخین چون «شوشتری» فهرست 14 حدیث او را از امام صادق (ع) گردآورده و برای گفته یونس توجیهاتی مطرح کرده اند. از مشایخ او:
1- قاسم بن یحیی بن حسن راشد مؤلف کتاب آداب امیرالمؤمنین علی (ع)
2- معلی بن خنیس
3- برید بن معاویه عجلی
4- فضیل بن یسار، را می توان نام برد.
و از آن طرف عده ای از روات موثق از جمله: حماد بن عیسی جهنی، راوی مشهور شیعه، علی بن رباط، و محمد بن ابی عمیر، از او نقل حدیث کرده اند.

آثار

وی کتابهایی مشتمل بر احادیث مربوط به احکام و عبادات داشته که از اعتبار و اهمیت خاصی برخوردار و از حضرت صادق (ع) و دیگر معصومین نقل کرده است. به نظر می رسد که او تمام روایات خود را نخست در کتاب یا اصلی گرد آورده که از آن به عنوان یکی از منابع اصلی حدیث و فقه شیعه یاد کرده اند و بعد دیگر آثارش را براساس این کتاب تالیف نموده است. ابن ادریس حلی بخشی از این کتاب را که ظاهرا تا قرن ششم موجود بوده در مستطرفات کتابش آورده و آن را در بین شیعه معتبر و مورد اعتماد دانسته است.
بیشتر روایات کتابش راجع به نماز است که آن را کتاب «صلوه» و مرجع اصحاب و مشهور نموده است. این اثر معروف حریز (کتاب صلوه) دو تحریر (مفصل و مختصر) دارد که تقریبا تمام متن آن در باب «الصلوه» کتب اربعه باقی مانده است. این اثر حداقل تا قرن پنجم موجود بوده و بزرگانی چون شیخ طوسی، و «قاضی نعمان» فقیه اسماعیلی در تالیف کتاب «الایضاح» از این کتاب (الصلوه) به روایت حماد بن عیسی استفاده کرده اند و اصولا اکثر روایات «حریز» در کتابهای حدیث شیعه (حدود هزار حدیث) به روایت همین «حماد» است!
کتب دیگرش «کتاب الصوم و کتاب النوادر» می باشد. کتاب الزکاه که ظاهرا تالیف حماد بن عیسی است که بیشتر روایات آن را از حریز در باب زکات اقتباس کرده و روایاتی از فقهای دیگر شیعه (زراره و محمد بن مسلم) و خود مطالبی نیز بر آن اضافه نموده است که در تالیف کتاب «من لایحضره الفقیه» از این کتاب بهره وری شده است.

ماجرای درگذشت حریز

وی سالهای پایانی عمرش در سجستان (سیستان) زندگی می کرد و آنجا یاران و پیروانی از شیعه داشت و بیشتر مردم آن سرزمین از خوارج بودند. یاران «حریز» هرگاه از آن مردمان جسارتی نسبت به علی (ع) می شنیدند به او خبر می دادند واز او دستور برای کشتن آنها می گرفتند. خوارج متوجه شدند که افرادی از آنها به قتل می رسند ولی نمی دانستند کار کیست. زیرا تعداد شیعیان اندک بود و گمان نمی کردند که کار آنها باشد و بیشتر ظن آنها به «مرحبه» می رفت و از این رو دائما با آنها در جنگ بودند. بالاخره زمانی متوجه شدند که اینکار به دست حریز و یارانش انجام می گیرد لذا او و پیروانش را در مسجد محاصره کرده و آنجا را بر سر آنها خراب و همه را به شهادت رساندند و حریز نیز در این درگیری با خوارج کشته شد.
روایت شده که امام صادق (ع) او را نهی کرده و به جهت رفتارش در درگیری با خوارج سرزنش کردند. و روایت دیگر اینکه آن حضرت از او فاصله گرفتند و دیگر با او ملاقات نکردند.


Sources :

  1. سيد مصطفى حسينى دشتى- معارف و معاریف- به نقل از بحار الانوار (47/394)

  2. حاج شیخ عباس قمی- منتهی الامال

  3. دانشنامه جهان اسلام به نقل از: لسان المیزان و دهها منابع دیگر- الایضاح

  4. دایره المعارف تشیع به نقل از رجال نجاشی و طوسی و علامه حلی

https://tahoor.com/en/Article/PrintView/119364