متانت و عفت بیان قرآن

افراد درس نخوانده، معمولا توجهی به تعبیرات خود ندارند و بسیار می شود که برای ادای مقصود خود از کلمات و جمله های دور از نزاکت و ادب کمک می گیرند و با اینکه قرآن در میان چنین مردمی آشکار گشت هرگز رنگ آن محیط را به خود نگرفت و در تعبیرات خود نهایت متانت و عفت را رعایت نمود و این موضوع به فصاحت و بلاغت قرآن، رنگ خاصی بخشیده.
گویندگان و نویسندگان بزرگ، هنگامی که به صحنه های عشقی یا مسائل دیگری از این قبیل برخورد می کنند، یا ناچار می شوند برای ترسیم چهره واقعی قهرمانان اصلی داستان، جلو زبان یا قلم را رها کرده و به اصطلاح حق سخن را ادا کنند گو اینکه هزار گونه تعبیرات تحریک آمیز یا زننده به میان آید.
یا مجبور می شوند برای حفظ نزاکت و عفت بیان و قلم پاره ای از صحنه ها را در پرده ای از ابهام بپوشانند و با حریفان سر بسته سخن بگویند و جمع میان این دو، یعنی بیان و ترسیم واقعیت به طور کامل و عدم آلودگی قلم و زبان با آنچه بر خلاف نزاکت و عفت است، کاری است بسیار دشوار که کمتر کسی از عهده آن بر می آید.
چگونه می توان باور کرد فردی درس نخوانده و برخاسته از یک محیط بسیار عقب مانده و نیمه وحشی، هم ترسیم دقیق و کاملی از مسائل کند و هم کوچک ترین تعبیری دور از نزاکت نداشته باشد.
به عنوان مثال هنگامی که قرآن به ترسیم صحنه های حساس داستان واقعی یوسف (ع) و عشق سوزان و آتشین زن زیبای هوس آلودی، به او می پردازد، بدون آنکه از ذکر وقایع چشم بپوشد و مطالب را در پرده ابهام و اجمال بیان کند، تمام اصول اخلاق و عفت را نیز به کار می برد، همه گفتنی ها را می گوید اما کوچک ترین انحرافی از اصول عفت بیان پیدا نمی کند مثلا در شرح ماجرای خلوتگاه عشق «زلیخا» چنین می گوید: «و راودته التى هو فى بیتها عن نفسه و غلقت الأبواب و قالت هیت لک قال معاذ الله إنه ربى‏ أحسن مثواى إنه لا یفلح الظالمون؛ و آن (بانو) که وى در خانه ‏اش بود خواست از او کام گیرد و درها را (پیاپى‏) چفت کرد و گفت: «بیا که از آن توام!» (یوسف‏) گفت: «پناه بر خدا، او آقاى من است. به من جاى نیکو داده است. قطعا ستمکاران رستگار نمى‏ شوند.» (یوسف/ 23)
جالب اینکه قرآن در اینجا از واژه «راود» استفاده کرده و این در جایی گفته می شود که کسی با اصرار آمیخته به نرمش و ملایمت، چیزی را از انسان بخواهد و این واژه ای است کاملا هماهنگ با ادای مقصود.
از سوی دیگر، نامی از زلیخا یا همسر عزیز مصر نمی برد، بلکه می گوید: «التی هو فی بیتها» (بانویی که یوسف در خانه او بود) تا نکته حق شناسی یوسف را مجسم سازد و در عین حال مقام تقوای او را نشان دهد که در برابر چنین کسی که زندگی اش در پنجه وی قرار داشت، مقاومت کرد.
از سوی سوم، جمله «غلقت الابواب؛ همه درها را محکم بست» که به حکم مصدر باب تفعیل معنی مبالغه را می رساند، نشان می دهد که آن صحنه در چه شرایط سختی صورت گرفت.
از سوی چهارم، جمله «قالت هیت لک؛ بشتاب به سوی آنچه برای تو مهیا است» آخرین سخنی را که زلیخا برای رسیدن به وصال یوسف گفت شرح می دهد ولی چقدر سنگین و پر متانت و آمیخته با عفت بیان و خالی از بد آموزی.
از سوی پنجم کلام یوسف، «معاذالله انه ربی احسن مثوای» را که در پاسخ زلیخا گفت، بیان می کند که هشداری است به زلیخا، یعنی من در چند صباحی که در این خانه بوده ام خیانت به صاحب خانه که با او نان و نمک خورده ام نمی کنم تو که یک عمر در اینجا بوده ای چرا؟
آیات بعد که شرح آن به طول می انجامد به قدری زیبا این داستان را شرح داده و سرانجام نیک مقاومت در برابر امواج هوس و سپردن خویشتن را به خدا در این صحنه ها، به طرز بسیار جالبی ترسیم می کند.
در آیه دیگر هنگامی که می خواهد احساسات زنان مصر را که از سوی زلیخا دعوت به یک میهمانی به منظور تبرئه خویش شده بودند در یک جمله کوتاه می گوید: «فلما رأینه أکبرنه و قطعن أیدیهن و قلن حاش لله ما هاذا بشرا إن هاذا إلا ملک کریم‏؛ هنگامی که زنان مصر او را (یوسف را با آن چهره زیبا و دل آرا) دیدند (چنان مسحور و محو تماشای او شدند که) در تعجب عمیقی فرو رفتند و بی اختیار دست های خود را بریدند و گفتند: منزه است خدا، (خدایی که چنین مخلوقی را آفریده) این بشر نیست، این یک فرشته بزرگوار است» (یوسف/ 31)
تعبیر «ملک کریم» (فرشته بزرگوار) در عین اینکه زیبایی فوق العاده یوسف را بیان می کند پاکدامنی او را در حد بالا نشان می دهد همان گونه که در تعبیرات معمولی به هنگام ستودن پاکی یک فرد می گوییم: او فرشته است.
باز در دنبال این ماجرا جمله های بسیار گویا و زیبایی است که موقعیت یوسف، آن اسطوره پاکدامنی و عفت را در این ماجرا کاملا نشان می دهد.


Sources :

  1. ناصر مکارم شیرازی- پیام قرآن جلد8- صفحه 124

https://tahoor.com/en/Article/PrintView/18205