حضور پیامبران در میثاق خاص الهی

یکی از اصول مشترک بین انبیا (ع) حضور همه‌ آنها در صحنه‌ "میثاق ویژه" است. خداوند از همه‌ بنی آدم برای ربوبیت خود و عبودیت آنها میثاق گرفته است «وإذ أخذ ربک من بنی ادم من ظهورهم ذریتهم وأشهدهم علی أنفسهم ألست بربکم قالوا بلی» (اعراف/ 172) اما از انبیا، گذشته از این میثاق عمومی، میثاق دیگری هم گرفته است؛ آنان گذشته از این که مانند توده‌ مردم میثاق سپرده‌اند تا بنده‌ خدا باشند و ربوبیت مطلقه خداوند را پذیرفته‌ اند، میثاق ویژه‌ ای هم سپرده‌ اند تا به‌ وحی و رسالت، بیش از دیگران مؤمن باشند؛ در اجرای رسالت حق پایداری کنند و هیچ گاه دعوتی که مزاحم با توحید باشد، به عمل نیاورند و هرگز در برابر شرک آرام ننشینند: «و إذ اخذ الله میثاق النبیین لما اتیتکم من کتاب وحکمة ثم جاءکم رسول مصدق لما معکم لتو‌منن به ولتنصرنه قال ءأقررتم وأخذتم علی ذلکم إصری قالوا أقررنا قال فاشهدوا وأنا معکم من الشاهدین» (آل عمران/ 81)
خدای سبحان از‌ همه‌ انبیا پیمان گرفته است، که من کتاب آسمانی (مجموعه‌ قوانین) فرستادم و نیز به شما حکمت دادم. سپس پیامبری به سوی شما اعزام شده است که آنچه را همراه شماست، تصدیق می‌کند و در مقابل این موهبت ها پیمان ویژه‌ ای از شما می‌گیرم تا اولا خود به مقام نبوت مؤمن باشید، ثانیا در نصرت این مقام کوتاهی نکنید. چنانکه موظفید امت های خود را، هم به ایمان به آن مقام و هم به ‌یاری آن فرا خوانید.
از ‌این رو ‌اولین وظیفه‌ انبیا این است که خودشان به مقام نبوت یعنی به شخصیت حقوقی خود، مؤمن باشند: «آمن الرسول بما أنزل إلیه من ربه و المؤمنون‏؛ پیامبر به آنچه از سوى پروردگارش بر او نازل شده ایمان دارد.» (بقره/ 285)
و دومین تکلیف این است که احکام و حقوق الهی را به جامعه‌ انسانی ابلاغ کنند و به مقتضای آن در تبیین و حفظ از تحریف و نیز در اجرا قیام کنند. خداوند از انبیا پیمان گرفته است که هر پیامبر قبلی مبشر پیامبر بعدی باشد و آیندگان را به ایمان به‌ پیامبر بعدی تشویق کند و نیز هر پیامبر بعدی مصدق پیامبر پیشین باشد.
پیامبران نیز گفتند: ما به حقانیت کتاب و نبوت اقرار داریم و در ایفای این رسالت از بذل هیچ چیز دریغ نمی‌کنیم. آنگاه فرمود: شما شاهد باشید، من هم شاهد و ناظرم. این شهادت بر نفس، به منزله‌ اقرار است. خدای سبحان درباره‌ پیمان خاصی که از پیامبران گرفته است، در سوره احزاب می فرماید: «و إذ أخذنا من النبین میثاقهم ومنک و من نوح و إبراهیم و موسی و عیسی بن مریم و أخذنا منهم میثاقا غلیظا * لیسئل الصادقین عن صدقهم و أعد للکافرین عذابا ألیما» (احزاب/ 7-8) ما از همه‌ انبیا پیمان خاص آنها را گرفتیم و نیز از شما پنج پیامبر اولوالعزم، پیمان گرفتیم تا آن اسرار صادقانه را در جامعه پیاده کنید.
هر انسانی به اندازه‌ درجه‌ وجودی خود تعهد می‌سپارد. گر چه همه انسان ها به ربوبیت حق و عبودیت خود تعهد سپرده‌اند، ولی انبیا که از انسان های عادی برترند، تعهد قوی تری دارند و پیامبران اولوالعزم که از دیگر انبیا برجسته‌ ترند، تعهدی محکم تر دارند. از این رو، خدای سبحان، اخذ میثاق اولوالعزم را در کنار اخذ میثاق از سایر انبیا، به عنوان میثاق اخص ذکر می‌کند و می‌فرماید: ما از همه انبیا تعهد گرفتیم و از شما پنج تن نیز که پیامبران اولوالعزمید، پیمان گرفتیم.
خداوند از انبیای اولوالعزم تعهد اخص گرفت و در این آیه‌ کریمه، بر اثر عظمت و هیمنه‌ ای که رسول اکرم (ص) بر دیگر انبیا دارد، اسم او مقدم شد و بعد به ‌ترتیب زمانی، نام انبیای اولوالعزم دیگر ذکر شد.
آنگاه می‌ فرماید: ما از اینها تعهد محکم گرفتیم. پیمان اکید را "غلیظ" می‌گویند؛ چون مسئولیت اولواالعزم شدید است، تعهدشان هم شدید خواهد بود.
در حقیقت، خداوند از مقام نبوت پیمان گرفت تا به مقام رسالت وفادار باشد. گرچه رسول و نبی هر دو، وصف یک انسان است، اما مقام رسول غیر از مقام نبی است.
انسان معصوم از آن جهت که خبر را از خدا دریافت می‌کند، نبی است و از آن جهت که خبر را به مردم می‌رساند، رسول است. مرحله‌ی‌ نبأ و خبریابی را نبوت و مرحله‌ رساندن پیام، را رسالت می‌گویند. از مقام نبی تعهد می‌گیرند که در موقع رسالت وفادار و مستقیم باشد؛ یعنی آنچه را که یافت، همان را بدون کم و زیاد به مردم برساند. در پایان آیه تهدید عامی دارد که اختصاصی به گروه و صنف خاص ندارد و آن این که خداوند برای کافران عذاب دردناک را آماده کرده است.
درباره‌ پیامبر خاتم می‌فرماید: «لولا أن ثبتناک لقد کدت ترکن الیهم شیئا قلیلا * إذا لأذقناک ضعف الحیوة و ضعف الممات ثم لا تجد لک علینا نصیرا» (اسراء/ 74-75) اگر ما تو را ثابت قدم نمی‌کردیم، نزدیک بود اندکی به آنها میل داشته باشی و اگر کمترین گرایشی به سوی بیگانه‌ ها پیدا می‌کردی، دو چندان عذاب در دنیا و در آخرت بر تو روا می‌داشتیم. زیرا اگر رهبر الهی مردم به طرف بیگانگان گرایش داشته باشد، قهرا احکام الهی را نادیده می‌گیرد و آنها را درست به مردم ابلاغ نمی‌کند و مردم از فیضی محروم می‌شوند که آن محرومیت، هرگز نه جبران پذیر‌است و نه ‌قابل انقطاع. از این رو، رسالت انبیا بسیار سنگین است. به همین دلیل عذاب آنان در صورت انحراف، دوچندان خواهد بود.

التزام عملی پیامبران به میثاق
تعهد انبیا همواره با التزام عملی همراه بوده است و هیچ تخلفی در سیره‌ آنان راه نداشته است. خداوند می‌فرماید: متعهدان دو گروه هستند، گروه نخست مردانی که در عهد خود صادق بودند و اینان خود دو گروهند: برخی تعهد خود را انجام داده و برخی دیگر منتظرند و هیچ گونه تبدیلی در عهد خود روا نداشتند: «من المؤمنین رجال صدقوا ما عاهدوا الله علیه فمنهم من قضی نحبه ومنهم من ینتظر و ما بدلوا تبدیلا» (احزاب/ 23)
گروه دیگر کسانی هستند که قبلا تعهد سپردند تا صحنه دفاع از دین را ترک نکرده، در نبرد به دشمن پشت نکنند: «ولقد کانوا عاهدوا الله من قبل لایولون الأدبار وکان عهد الله مسؤلا» (احزاب/ 15) ولی هنگام مصاف گریختند یا اصلا حاضر نشدند: «قل لن ینفعکم الفرار إن فررتم من الموت أو القتل وإذا لا تمتعون إلا قلیلا؛ ای‌پیامبر به فراریان بگو که هرگز فرار از مرگ یا قتل، برای شما سودمند نیست و بیش از چند روز اندک، بهره نمی‌برید.» (احزاب/ 16)
غرض آن که تعهد افراد عادی حتما همراه با وفا نیست، زیرا بعضی از آنها پیمان را نقض می‌کنند، ولی تعهد پیامبران حتما همراه با وفاست و اصلا شأن رسالت با معصیت و نقض عهد سازگار نیست.

پایبند بودن به وعده ها و پیمانهای اجتماعی
در آیه 54 از سوره مریم، سخن از صدق و راستی است، اما نه در گفتار بلکه در وعده ها و پیمان ها و جالب اینکه این ویژگی را نیز قبل از توصیف به رسالت و نبوت قرار داده که اشاره ای است بر زمینه ساز بودن آن نسبت به مقام نبوت، زیرا بخش مهمی از دعوت انبیاء بر اساس وعده هایی است که نسبت به آینده داده می شود و اگر پیامبر (ص) در وعده های خود صادق نباشد اساس دعوت او متزلزل می گردد، می فرماید: «و اذکر فی الکتاب إسماعیل إنه کان صادق الوعد و کان رسولا نبیا؛ و در این کتاب از اسماعیل یاد کن، همانا او خوش وعده و رسول (و) پیامبرى بود.» (مریم/ 54)
بدیهی است تا کسی صادق نباشد (صادق در همه چیز و حتی در وعده ها) ممکن نیست به مقام والای رسالت برسد، چرا که اولین شرط این مقام آن است که مردم به سخنان و وعده های او مومن باشند و صدق او را در تمام زمینه ها تجربه کرده باشند.
لذا حتی افراد معدودی که مقام «عصمت» را در تمام زمینه ها به عنوان شرط اساسی نبوت نپذیرفته اند، صدق و راستی را از شرایط می دانند.
در مورد صادق الوعد بودن «اسماعیل» در بسیاری از کتب تفسیر و روایت نقل شده که خداوند او را به این جهت «صادق الوعد» شمرده که او به قدری در وفای به وعده اش پافشاری داشت که با کسی در محلی وعده ای گذاشته بود، طرف مقابل فراموش کرد و نیامد، اسماعیل تا یک سال در انتظارش بود هنگامی که آمد، اسماعیل به او گفت: من همواره در انتظار تو بودم!
بعید نیست که منظور از انتظار یکسال سرکشی مداوم به آن محل در این مدت و مراقبت جهت بازگشت شخص مورد نظر بوده، نه اینکه یکسال کار و زندگی خود را تعطیل کند و دائما در آنجا بماند.


Sources :

  1. عبدالله جوادی آملی- تفسیر موضوعی جلد6- صفحه 68

  2. ناصر مکارم شیرازی- پیام قرآن جلد7- صفحه 59

https://tahoor.com/en/Article/PrintView/19093