نور و انواع آن در حکمة الاشراق

تصوف فلسفی در حکمة الاشراق
تصوف فلسفی سهروردی عبارت است از به کارگیری طرح یا چارچوب تفکر نوافلاطونی در مورد مفاهیم صوفیانه به منظور یافتن جوابهائی منطقا موجه برای سؤالاتی از قبیل شوق فطری انسان به سوی عالم بالا، نقش ریاضت در تشدید این شوق و طبیعت تجارب عرفانی. سهروردی که همواره برای حکمت دو بعد عملی و نظری قائل بوده است، این را نیز می گوید که هرچه عقل می تواند بفهمد، دل می تواند ببیند. بباید دانستن که نفس انسانی را دو قوت است: یکی در یابنده و یکی در کار کننده. اکنون می پردازیم به بحثی درباره جنبه های تفکر عرفانی که بار فلسفی بیشتری دارند:

مرکزیت نور در فلسفه سهروردی
نور به عنوان پدیده ای بدیهی در فلسفه سهروردی مرکزیت دارد. وی بخش عمده حکمة الاشراق را اختصاص داده است به شرحی از طبیعت، جایگاه و انواع نور که به صورت یک سلسله مراتب وجود دارد و در رأس آن نورالانوار، یعنی مصدر تمام نورها، واقع است. در پائین این سلسله مراتب ظلمت یا عدم نور قرار دارد که انعکاس آن در اشیاء بی جان یا برزخ است. طبقه بندی سهروردی مبتنی است بر درجات شدت نور یا ظلمت که با مفهوم ابن سینائی سلسله مراتب حقیقت تفاوت دارد، حقایقی که هر یک از آنها از لحاظ درجه برخورداری از وجود متفاوتند. نور عادی که چشم می تواند آن را ببیند تنها یکی از تجلیات نورالانوار و دارای شدت خاصی است. لذا، همه اشیاء در عالم هستی درجات و شدتهای مختلف نور و ظلمت اند. مهم ترین این موجودات مخلوق نفس ناطقه است که سهروردی از آن به عنوان نور اسفهبدی یاد می کند، و می گوید این نور به سبب پاکی مستقل از ماده است. چون تمام موجودات در این سلسله مراتب بر آنچه فرود آنهاست تأثیر می گذارند و از آنچه فراز آنهاست تأثیر می پذیرند، تأثیر یک نور لطیف، لطیف است و تأثیر یک نور تند حتی تندتر است.

انواع نور
سهروردی می گوید که انواع نورهای مختلف با صفات متفاوت، به شرح زیر، وجود دارد:
نور مجرد؛ نوری که قائم به ذات است.
نور عرضی؛ نوری که به چیزی غیر از خود متکی است.
غسق؛ چیزی که طبیعت واقعی آن تاریکی است.
هیأت ظلمانی؛ نوع تاریکی که به چیزی جز خود متکی است و به مکان نیاز دارد و دارای عرض ظلمت است.
برزخ؛ شیء یا هویتی شیء مانند که انوار را پنهان و آشکار می کند.
اجزاء پائین تر این سلسله مراتب شوقی ذاتی به اجزاء بالاتر دارند. خصیصه این شوق عشق و ستایش (نسبت به مراتب بالاتر) است در حالیکه رابطه اجزاء بالاتر نسبت به اجزاء پائین تر رابطه قهر (و سلطه) است. مراتب فرودین می خواهند بالاتر بروند و هدف همه آنها در نهایت یکی شدن با نورالانوار است.

نور علت اختلاف و اشتراک موجودات
اگر تمام موجودات از نور ساخته شده باشند، پس علت اختلاف آنها چیست؟ مسلما چون ماهیت آنها نور است، پس این ماهیت متمایزکننده آنها نیست بلکه آنچه ما به الاشتراک آنهاست، وجه افتراقشان می باشد. به بیان دیگر، نور چیزی است که بواسطه شدت و ضعف خود در آن واحد هم ما به الاشتراک هم ما به الامتیاز از همه نورهای موجود است.
سهروردی این گونه بیان می کند: همه انوار فی نفسه و از لحاظ نور بودنشان اختلافی ندارند؛ تنها اختلاف آنها به کمال و نقصان آنها و اموری خارج از ذاتشان مربوط می شود.
سهروردی که صفات هر چیز را نقصان و فقدان نور به شمار می آورد، خدا را با نور یکی فرض می کند؛ بدین دلیل است که همه تجربه های عرفانی وی به صورت بارقه های الهی برای او حاصل شده است. نور در اینجا با خداوند یکی دانسته شده زیرا پدیده ای است که به کمک آن و از طریق آن به چیزها معرفت حاصل می شود. سهروردی در توجیه بحث خود نکات زیر را ذکر می کند:
اگر خواستار ضابطه ای برای مطلق نور هستی، آن ضابطه این است: نور امری است که در حقیقت نفس خود ظاهر و ظاهرکننده موجودات دیگر بود و آن فی نفسه ظاهرتر از هر چیزی است که ظهور زائد (اضافه) بر حقیقت آن بود. نورالانوار که واجب الوجود است منشأ همه عالم هستی است که سهروردی از آن با انواع نامها تعبیر می کند، یعنی: المحیط، الاعظم، المقدس و القاهر.

طبقه بندی انوار بر حسب مفاهیم واجب، ممکن و محال
به تبعیت از ابن سینا که موجودات را به واجب، ممکن و محال طبقه بندی کرده است، سهروردی می گوید انوار یا قائم به ذات اند، که در این صورت نور جوهری هستند، نور مجرد، که هر دو، بنا به گفته سهروردی، غنی می باشند. نور ممکن آن است که از آن به نور عرضی و فقیر (محتاج) تعبیر می شود. بالاخره، تاریکی را داریم که چیزی جز نبود نور نیست؛ سهروردی از تاریکی با عنوان ظلمات، غسق، هیأت یا برزخ که او آن را جسم تعریف می کند، نام می برد.
تفسیر سهروردی از عالم برزخ به عنوان پدیده ای ذاتا فقیر و تحلیل او از برزخیت با توجه به نور اساسا مرتبط است با سفر روحانی انسان. در یک معنا، سهروردی شرح و تعلیل سفر روح را از ظلمت عالم برزخ به عالم نورانی نور مجرد و نورالانوار بر پایه ای فلسفی قرار می دهد. مطالعه دقیق بحثهای فلسفی فشرده و پیچیده در بخش دوم حکمة الاشراق، نظریه عرفانی استوار و راسخی را نشان می دهد.

کیفیت تکثر و تعامل انوار
در قسمتی زیر عنوان «قاعده در کیفیت تکثر»، سهروردی می گوید: چون بین نور سافل و نور عالی حجابی نیست، قهرا نور سافل نور عالی را مشاهده می کند و نور عالی بر سافل اشراق می کند. بنابراین، از نورالانوار شعاعی بر نور سافل می تابد. هر یک از این انوار مجرد هم از نورالانوار هم از نوری که مستقیما بالای آن است فیض می برند. بنابراین، هر نوری از دو سطح نور دریافت می کند، اما این فرآیند تا بی نهایت ادامه نمی یابد. در فرآیند فیضان، نور حالت سیلان خود را از دست می دهد تا برسد به برزخ که سهروردی آن را به بخشهای مختلف متعددی تقسیم می کند. سهروردی در حکمة الاشراق، با به کارگیری زبان خاص و فلسفی سنگینی، شرح مفصلی از انواع مختلف نور، تعامل آنها، و سرنوشت نهائی آنها که عبارت از یکپارچگی کامل یا، به اصطلاح صوفیه، فناء در نورالانوار است، به دست می دهد.
در بخشی با عنوان «در بیان رهائی انوار طاهره و انتقال آنها به عالم نور» سهروردی می گوید: هرگاه نور مدبر مقهور شواغل برزخ نشود، شوق او به عالم نور قدسی بیش از شوق او به تیرگی (غواسق) باشد، و هر اندازه که نور و روشنائی زیاد شود، عشق و محبت او به نور قاهر فزونی می گیرد... و بنابراین از کالبد انسانی رها یافته به جهان نور محض روند و در آنجا مقام گزیده و در زمره انوار قدسیه درآید، و به سبب تقدس نورالانوار، قدسی شود.


Sources :

  1. مهدی امین رضوی- سهروردی و مکتب اشراق- ترجمه مجدالدین کیوانی- صفحه 132-128

https://tahoor.com/en/Article/PrintView/19202