زمان، مکان و حرکت از نظر اخوان الصفا

مفهوم غیرارسطویی ماده
در آن بخش از طبیعیات که مطابق با علم فیزیک به معنی امروز است، اخوان روشی اتخاذ کرده اند که بر عکس روش ارسطو مبنی بر مسأله حرکت نیست و برای درک آن باید مفهوم دیگری از ماده دور از مفهوم دکارت و حتی خود ارسطو در نظر گرفت. شاید بتوان درباره اخوان همان قضاوت را کرد که یکی از محققان معاصر اروپائی درباره فلاسفه قبل از سقراط یونانی کرده است. به قول او:
«اگر بخواهیم هدف و مقصود فلاسفه قرن ششم قبل از میلاد را درک کنیم باید مفهوم منفصل بودن ماده و ترکیب ماده از اجزاء لایتجزائی که در حرکت مکانیکی هستند و ثنویت دکارتی را بین ماده و روح از ذهن خود دور کنیم. باید به دوره ای باز گردیم که حرکت از عوارض قطعی حیات شمرده می شد و احتیاجی به جستجوی علت محرک وجود نداشت. ماده یا جسم فقط هنگامی محتاج به محرک مشخصی می شود که حیات درونی خود را از دست داده باشد... (به نظر حکمای قدیم) حرکت در درون جوهر معنوی عالم جای داشت زیرا این جوهر دارای حیات بود...».

حیات کلی جهان
جهانی که اخوان صفا در رسائل خود تشریح کرده اند، مانند عالم یونانیان و ایرانیان و سایر ملل باستانی جهانی است زنده و مانند انسان دارای بدنی است و روحی که این بدن را حرکت می بخشد. بنابراین مسأله حرکت در نظر اخوان حائز همان اهمیتی که مشائیون و سپس مؤسسان فیزیک جدید یعنی دکارت و گالیله و نیوتن برای آن قائل بوده اند نیست زیرا هم در نظر ارسطو و هم در افکار علمای طبیعی قرن هفدهم ماده فاقد حیات و نیروی محرک درونی و ذاتی است و باید علت حرکت اشیاء را در نیروئی خارج از آنان جست، در حالی که در نظر اخوان و حکمای باستان قبل از ارسطو مسأله حرکت اجسامی که به نظر ما فاقد روح و حیات است با مسأله حرکت حیوانات و نباتات مشابه است زیرا جمیع موجودات در دار خلقت در حیات کلی که سراسر جهان را فرا گرفته است شریک اند. لکن از آنجا که اشیا در حرکت است و حوادث در زمان و مکان به وقوع می پیوندد، این عوامل باید به عنوان اساس تغییر و تبدیل اجسام و شرائط لازم وجود جسمانی در نظر گرفته شود. زمان و مکان که با حرکت پیوستگی دارد در رسائل بیشتر از لحاظ اصول کلی جهانشناسی بررسی شده است تا از نظر علم حرکت.

مفهوم زمان
صاحبان رسائل مفهوم زمان را به تعریف ارسطوئی که زمان را مقدار حرکت دانسته محدود نکرده و جنبه نفسانی و وجدانی آن را نیز در نظر گرفته اند گرچه آنان نیز مانند حکمای مشائی زمان را به حرکت افلاک نسبت می دهند. درباره مفهوم زمان که صورتی است مجرد و معقول که در نفس انسان به وسیله قوای روح مرتسم شده است اخوان چنین می نگارند:
«صورت زمان از تأمل در تکرار دائمی شبها و روزها دور زمین پدید آمده و مانند حصول صورت عدد از تکرار عدد واحد است». زمان با خلقت عالم جسمانی وابستگی دارد و خود توأم با خلقت این عالم به هستی گرائیده است و به همین جهت روز قیامت روزی بین روزها نیست بلکه انتهای خود زمان است.

مفهوم مکان
همچنین مکان دارای حقیقت مستقلی از این عالم نیست بلکه یکی از شرایط وجود جسمانی است و به این جهت این سؤال که آیا خارج از عالم خلأ است یا ملأ عبث و بیهوده است، از آنجا که خارج از عالم مکانی نیست که عالم در آن قرار گرفته باشد، بلکه مکان و آنچه در آن جای دارد خود جنبه ای از عالم جسمانی است. از لحاظ علم فیزیک مکان همان سطح بین دو جسم است چنانکه ارسطو و حکمای مشائی اسلامی تعریف کرده اند، ولی از لحاظ نفس انسانی صورتی است مجرد و بسیط که از ماده انتزاع شده و در فکر و وجدان انسان موجود است. از همین تعریف مکان واضح می شود که وجود خلأ در عالم محال است زیرا مکان از شرائط وجود جسم است و اگر جسمی نباشد مکان نیز وجود نخواهد داشت. پس نمی توان مکانی بدون جسم که همان خلأ است تصور کرد. حقیقت این است که تمام فضا مملو از موجوداتی است که حتی در بعضی موارد ممکن است محسوس نباشند چنانکه خود اخوان می نویسند که: «نقطه ای از فضا نیست مگر اینکه مملو از خلائق روحانی باشد».

نفس کلی منشأ حرکت
و اما حرکت که به زمان و مکان پیوسته است از نفس کلی و قوای آن غیرقابل انفکاک است زیرا جمیع تغییرات و حرکتهائی که در عالم حاصل می شود از نفس کلی سرچشمه می گیرد. چنانکه اخوان می نویسند: «مقصود ما از نفس جوهری واقعی است که زنده است و به خودی خود حرکت می کند. و مقصود از حرکت فعل نفس است بر روی جسم». و همچنین «به وسیله حیات فعال خود، نفس ماده بدن را و به این منوال ماده عالم خارج را صورت می بخشد». بنابراین نفس کلی علت هرگونه حرکت است و حرکت «صورتی است که نفس کلی بعد از شکل در جسمی جعل می کند و سکون عدم این صورت است.» حرکت در نظر اخوان مانند نور است و صورتی است معنوی نه یک فعل و انفعال مادی: «حرکت صورتی است روحانی که تمام اجزاء یک جسم متحرک را فرا گرفته و مانند نوری است که آنا در یک جسم شفاف گسترده می شود (و سکون را ناگهان منقطع می سازد)».

انحاء تقسیم حرکت
اخوان حرکت را به چند نحو مختلف تقسیم کرده اند که یکی از لحاظ انواع متحرک است. بنا به این تقسیم بندی حرکت در عالم عبارت است از: حرکت افلاک، کواکب ثابته، سیارات، ذوات الاذناب، شهابها، هوا، باد و بقیه آثار جوی، دریاها، نهرها، باران، درون زمین چنانکه در مواقع زلزله آشکار می شود، معدنیات داخل زمین، گیاهها و درختهای سطح زمین، و بالاخره حیوانات. این حرکات مختلف که ظاهرا تکثر و تعدد اجزاء طبیعت را میسر می سازد در واقع معلول یک علت بیش نیست و آن علت همان نفس کلی است که بر جمیع شئون عالم طبیعت حکمفرمائی کرده و اتحاد و پیوستگی عالم را حفظ می کند.
اخوان برای روشن ساختن تشابه بین عالم اجسام و ارواح، حرکات و تغییرات عالم ارواح را نیز به صورت مشابهی تقسیم کرده اند و به عنوان مثال حرکت درون زمین را به منسوخ شدن شرایع به وسیله شریعت خاتم النبیین (ص) مقایسه می کنند.
تقسیم بندی دیگری که اخوان کرده و در اصول آن از تعلیمات ارسطو کم و بیش پیروی کرده اند به این نحو است:
حرکت: حرکت جسمانی و حرکت روحانی.
1- کون – حرکت شیء از قوه به فعل که به وسیله آن اشیاء به وجود می آید.
2- فساد – برعکس کون
3- زیادت – کشیده شدن اطراف جسمی نسبت به مرکز
4- نقصان بر عکس زیادت
5- تغییر – دگرگونی کیفیت یک جسم مانند تغییر رنگ آن
6- نقل – انتقال در زمان و مکان از یک نقطه به نقطه دیگر
*مستقیم
*مستدیر
*مرکب از مستقیم و مستدسر

با وجود توجه به این تقسیم بندی حرکت، اخوان تجزیه و تحلیل دقیق تری از حرکت چنانکه در کتاب المعتبر ابوالبرکات بغدادی و شفا ابن سینا مشاهده می شود مطرح نساخته و به طرح مسأله به این صورت اکتفا کرده اند زیرا قصد اصلی مؤلفان رسائل تشریح جهان واحد و پیوسته ای است که همه قسمتهای آن زنده است و تحت حکومت یک قدرت معنوی قرار دارد، نه تجزیه و تحلیل جزئی از جهان طبیعت مستقل از بقیه عالم جسمانی چنانکه غایت علم حرکت در فیزیک است.


Sources :

  1. سید حسین نصر- نظر متفکران اسلامی درباره طبیعت- صفحه 110-104

https://tahoor.com/en/Article/PrintView/19244