کانی شناسی و انسان شناسی ابوریحان بیرونی

جمادات و نبتات و حیوانات مجموعه موجودات جسمانی این جهان را تشکیل می دهند. در تشریح این موالید بیرونی طریق سایر دانشمندان قدیم را اتخاذ کرده است بدون اینکه به توضیح و تفسیر مفصل درباره نباتات و مخصوصا حیوانات بپردازد. مطالعات و تحقیقات او در این زمینه بیشتر به منظور به دست یافتن فوائد آثار داروئی و طبی آنهاست.

رابطه موجودات با انسان
به نظر ابوریحان مانند اخوان الصفا تحقیق درباره موجودات دیگر با در نظر گرفتن رابطه و نسبت آنها با انسان و وجود انسانی کاملا مشروع و جایز است از آنجا که انسان خود تمام مراحل دیگر را سیر کرده تا به مقام فعلی خود رسد و بدین جهت خصائص و صفات موجودات موالید دیگر در او جمع است. مقصود از سیر انسان از مراحل دیگر به نظر بیرونی و اکثر علمای دیگر اسلامی اشاره به وجود سلسله مراتبی است در عالم که به حسب آن موجودات تقسیم بندی شده و هریک در مقام و درجه ای مطابق با مرتبه وجودی و طبیعت خود قرار گرفته است.

توجه به جنبه های کیفی و کمی کانی ها
ابوریحان جمادات را که پایه و رکن موالید دیگر است با توجه بیشتری مورد مطالعه قرار داده و در کتاب الجماهر فی معرفة الجواهر کاملترین کتاب نوع خود در عصر قدیم است به شرح فلزات و جواهر قاره های آسیا و اروپا و آفریقا پرداخته است. در این رساله نه تنها جنبه کیفی جمادات مانند رنگ و بو و نرمی و زبری مورد بحث قرار گرفته است بلکه مؤلف به جنبه کمی آنها مانند وزن و وزن مخصوص نیز توجه کرده است.

تکوین معدنیات
درباره تکوین معدنیات بیرونی از نظریه جابربن حیان پیروی کرده جمادات را مرکب از گوگرد و جیوه می داند: «در فصل مربوط به تکوین فلزات دو جسم گوگرد و جیوه و امتزاج آنان در پیدایش فلزات آنقدر اهمیت دارد که گوگرد «اب» و جیوه «ام» نامیده شده است و نیز گفته شده است که آن روح است چنانکه زرنیخ و گوگرد نفس است».

حیات تکاملی جمادات
بیرونی نه تنها نظریه کیمیائی گوگرد و جیوه را که دو اصل مذکر و مؤنث است به عنوان عوامل تکوین فلزات می پذیرد، بلکه به نمو فلزات و تکامل آنان به طلا نیز معتقد است. به نظر او جمادات دارای حیات است مخصوص به خود و بدین دلیل استخراج آنان همانطور که میرسیاالیاد نشان داده است بنا به عقیده ملل قدیم یک نوع عمل مامائی بود، باید به منظور قصد و هدف بشر شرافتمندانه ای باشد. اگر انسان بخواهد حق آن را داشته باشد که جمادات را از حیات خود محروم سازد باید ثروتی را که از آن بدست می آورد در راه خداوند و به حسب دستورات دینی و نوامیس آسمانی به مصرف برساند نه اینکه به فکر ارضای حس حرص و ولع خود از آن استفاده کند. بیرونی درباره این موضوع آیه «والذین یکنزون الذهب والفضة و لاینفقونها فی سبیل الله فبشرهم بعذاب الیم؛ و كسانى كه زر و سيم را گنجينه میكنند و آن را در راه خدا هزينه نمیكنند ايشان را از عذابى دردناك خبر ده» (توبه/ 34) را شاهد آورده و متذکر شده است که استفاده از ثروتهای طبیعی باید کاملا طبق احکام شرعی و دستورات کتب آسمانی صورت گیرد.

انتقاد ابوریحان از علم کیمیا
در بحث مربوط به فلزات و جواهرات آنچه مورد تعجب و حیرت است این است که ابوریحان پس از اینکه نظر کیمیا را درباره تکوین فلزات تأیید می کند صراحتا فن کیمیا را مورد حمله قرار داده و آن را مطرود می داند. انتقاد ابوریحان از کیمیا کرارا مورد بحث و مطالعه محققان معاصر قرار گرفته است. مثلا یوسف علی می نویسد: «بیرونی کیمیا را یک نوع سحر و جادو می دانست گرچه بر این امر واقف بود که نیروی محرکی که موجب ترویج آن شد حرص و ولع بود و نه عقل و ذکاوت». و نیز محمد هاشمی می نگارد که ابوریحان به این نکته برخورد که امری را که طبیعت نمی تواند انجام دهد از قدرت صنعت بشری خارج است. همچنین آلدومیلی در تاریخ کیمیای خود انتقاد ابوریحان را از کیمیا مورد بحث قرار داده و از نظر او تمجید کرده است.
نوشته های بیرونی نیز این نظریات را تأیید می کند، چنانکه در کتاب فی تحقیق ماللهند صفحه 92-91 می نویسد: «به نظر ما سحر این است که به وسیله توهم شیء را در مقابل احساس چنین پدیدار کنند که به وجهی من الوجوه مخالف حقیقت باشد... یکی از انواع سحر کیمیاست گرچه معمولا به این نام مشهور نیست».

توجه به اصول جهانشناسی کیمیا
لکن آنچه در این بحث فراموش شده و از آن غفلت گردیده است امتیاز بین اعتقاد به تبدیل فلزات به یکدیگر و اصول کلی جهانشناسی کیمیاست. بدون شک ابوریحان عقیده تبدیل کردن یک فلز را به فلز دیگری در طبیعت باطل و انجام آن را محال می دانست و نیز به کیمیای معنوی و تعبیر این صناعت به عنوان یک لسان تمثیلی و رمزی توجهی نداشت.
لکن آنچه به وضوح از نوشته های خود او استناد می شود این است که او به اصل جهانشناسی کیمیای جابر که مبنی بر دو اصل مذکر و مؤنث گوگرد و جیوه است و نیز به رشد و نمو فلزات و حیات جمادات معتقد بود. بیرونی مانند بسیاری دیگر از دانشمندان قدیم امکان تبدیل فلزات را به یکدیگر به سبب نداشتن شواهد و دلائل کافی باطل می دانست در عین اینکه نظر کیمیاگران را درباره تکوین فلزات و چگونگی پیدایش خصائص و کیفیات آنان پذیرفته و در حقیقت آن شکی نداشت.

رابطه انسان و جهان
در مطالعات خود درباره رابطه بین انسان و جهان ابوریحان انطباق بین انسان و عالم کبیر را که وابسته به سلسله مراتب وجود جهانی است مورد تأیید قرار داد لکن هیچ گاه به بسط این مطالب نپرداخت. بدن انسان که جنبه جسمانی عالم صغیر است از عناصر مختلف و متضاد جهانی ترکیب یافته و به صورت یک واحد درآمده است. انسان دارای پنج حس است که او را از جهان خارجی مطلع می سازد لکن این امر موجب امتیاز او نیست از آنجا که حیوانان دیگر نیز دارای حواس پنجگانه هستند. وجه امتیاز انسان داشتن عقل است که او را از موجودات دیگر این عالم مشخص می سازد و به او مقام خلیفة الله می بخشد. چون انسان خلیفه خداوند است عالم با نظر به احتیاجات او تنظیم یافته و به او قدرت داده شده است تا بر جمیع کائنات این جهان حکمفرمائی کند.

حواس پنجگانه انسان
از حواس پنجگانه انسان از همه مهمتر شنوائی و بینائی است که او را از عالم محسوسات به معقولات هدایت می کند و چنانکه بیرونی می نویسد: «اما البصیر فللاعتبار بما یشاهد من آثار الحکمة فی المخلوقات والاستدلال علی الصانع من المصنوعات» و نیز گوش آلتی است که به وسیله آن انسان کلام خداوند و امر او را می شنود. این دو حس در قلب که مرکز و همچنین عقل حیات انسان است با یکدیگر متصل شده و رابطه بین عالم خارج و روح انسانی را ایجاد می کند.

نعمت عقل و خلافت انسان
انسان که خلیفه خداوند است در این جهان و از هر گونه موهبت و عنایت پروردگار برخوردار است و بزرگترین نعمت که عقل باشد به او عطا شده است با این غایت و هدف در این عالم استقرار یافته است که بر جمیع موجودات مانند یک خلیفه حکمفرمائی کند. پس او باید عقل خود را بکار برد تا آیات پروردگار را در آفاق مشاهده کند و رابطه و برزخی بین مخلوقات و خالق عالم باشد. فقط به این وسیله انسان می تواند به حقیقت و طبیعت شریفی که در درون او نهفته است دست یابد و به هدفی که برای وصول به آن در این عالم قرار داده شده است نائل آید.


Sources :

  1. سید حسین نصر- نظر متفکران اسلامی درباره طبیعت- خوارزمی 1377- صفحه 245-240

https://tahoor.com/en/Article/PrintView/19259