همدمی بین انسان و جهان در فلسفه ابن سینا

انطباق بین انسان و جهان مبتنی بر یک هماهنگی درونی و همدمی بین آن دو است. این رابطه درونی که از چشم اکثر مردم پنهان است با تکامل و تزکیه نفس و ارتقاء به مقام تجرد آشکار می شود و در مورد انبیاء و اولیاء به نهایت وضوح می رسد. انجام احکام عبادی همدمی بین انسان و جهان را قویتر می سازد و انسان را بیشتر برای کسب فیوضات عالم بالا آماده می کند. عبادت و مخصوصا نیایش همچنین عالم خارج را در درون وجود انسان منعکس می سازد و ظاهر را به باطن باز برمی گرداند (نجات، ص 301).

اثر نفس بر جریان های عادی طبیعت
روح انسان نیز تا حدی که بتواند خود را منزه و مجرد سازد می تواند بر روی عالم خارج اثر بگذارد. روح اکثر مردم ضعیف است و به این جهت اثر آن محدود به بدن آنهاست و قدرتی در عالم خارج از بدن ندارد. لکن برخی نفوس می توانند توسط نیروی وهم بر روی نفوس ضعیف تر اثر گذارند و برخی حتی بر عالم عناصر حکمفرمائی کنند. به نظر شیخ همین فعل نفس انسانی است که منشأ کرامات و معجزات و حوادث خارق العاده است (طبیعیات دانشنامه علائی، ص 140-138). همه پدیده های خارق العاده در طبیعت و عجائب و غرائب از نیروی نفس و استعداد عناصر برای کسب فیض نیروهای آسمانی که می تواند جریان عادی طبیعت را دگرگون سازد سرچشمه می گیرد.
بدانکه کارهای غریب که اندر عالم پدید آید از سه مبدأ باشد: یکی هیئات نفسانی که بیان کردیم، و دویم خواص اجسام عنصری چنانکه جذب مقناطیس آهن را به سبب قوتی که به وی متخصص است، و سیم قوتهای آسمانی، که میان ایشان و میان مزاجهای ارضی مخصوص به هیأتی وضعی، یا میان ایشان و میان قوی نفوس ارضی مخصوص به احوالی فعلی یا انفعالی، مناسبتی بود، و بدان سبب آثاری غریب پدید آید و سحر از قبیل قسم اول است، بلکه معجزات و کرامات نیز هم، و نیز نجات از قبیل قسم دویم است، و طلسمات از قبیل قسم سیم است» (اشارات، ص 198-199). لکن اراده انسان نمی تواند نظم جهان را برهم زند بلکه فقط می تواند مطابق نوامیس کلی خلقت عمل کند. مثلا هرگاه یک روح پاک انسانی برای باران آمدن دعا کند در واقع نفس کلی است که این دعا را پاسخ می دهد. در مورد پیامبران آنها دارای نفس قدسی هستند که به عالم ملکوتی متصل است و از این راه انبیاء بدون کتاب و معلم علم به اشیاء حاصل می کنند و به عنوان و به عنوان خلیفه خداوند در این جهان می توانند بر هیولای عالم اثر گذارده و معجزات و کرامات از آنان سر زند.

عشق مبنای همدمی انسان و جهان
همدمی بین انسان و جهان بر پایه عشقی که در شریانهای عالم ساری است نهاده شده است. خداوند متعال خود هم عشق است و هم عاشق و هم معشوق و بنابراین آغاز و انجام جهان می باشد. عشقی که خداوند برای مخلوقات خود دارد در تمام مراتب هستی جریان دارد و در هر مرتبه ای به نحوی تجلی می کند. در رسالة فی العشق شیخ عشق را علت پیدایش عالم دانسته و می نویسد: «هر یک از ممکنات به واسطه جنبه وجودی که در او است همیشه شایق به کمالات و مشتاق به خیرات می باشند و بر حسب فطرت و ذات از شرور و نقصان که لازمه جنبه ماهیت و هیولا است متنفر و گریزانند. همین اشتیاق ذاقی و ذوق فطری و جبلی که سبب بقاء وجود آنها است ما آن را عشقی می گوئیم» (رساله عشق در رسائل ابن سینا، ترجمه مرحوم ضیاءالدین دری، تهران 1318 ص 5-4).

حکمرانی عشق جهانی
کمالی که هر موجودی دارد و نیز به سوی آن حرکت می کند و برای نیل به آن کوشش می کند از عشقی که در درون آن موجود نهاده شده است و ودیعه ای الهی است سرچشمه می گیرد. حتی در موجودات غیرزنده این عشق دیده می شود چنانکه در مورد کشش ماده برای صورت و سعی هر موجودی برای رسیدن به کمالی که مطابق شأن و طبیعت آن موجود است هویداست و همچنین هر یک از قوای نباتی و حیوانی دارای عشقی است مطابق وضع آن قوه. میل به حفظ غذا در بدن و یا شهوت حیوانات و عشق طبیعی یا ارادی آنها همگی از آن عشق جهانی که بر همه موجودات حکمفرماست سرچشمه می گیرد «بعد از نفوس الهیه نوبه قوای حیوانی و نباتی و طبیعی است چون هر یک از قوای مذکوره به واسطه عشق ذاتی و شوق فطری برای تشبه به عالی قبول تجلیات به اندازه استعداد خود می نمایند» (رساله عشق، ص 28).

عشق الهی عامل خلقت عالم
همدمی بین انسان و جهان خود مظهر عشق خداوند برای کمال ذاتی خود و نیز برای دار خلقت است. آنچه موجودات را به طبیعت و یکدیگر نزدیک می کند و روح تهذیب یافته انسان را به سوی عالم مجردات می کشاند نشانه ای است از عشق به ذات خود و علاقه او به اینکه شناخته شود، عشقی که علت خلقت این عالم است. چنانچه در رسالة فی العشق می گوید:
«پس واضح و معلوم گردید که تجلیات الهی و خیر مطلق سبب ایجاد موجودات و علت وجود آنها است چه اگر تجلی الهی نبود هیچ موجودی مخلع به خلقت وجود نمی گردید و حق تعالی به واسطه وجودش عاشق است به وجود تمام معلولات زیرا که کلیه معلولات همان طوری که بیان کردیم پرتو تجلیات او است و چون عشق به علت اولی فاضل ترین عشقهاست پس معشوق حقیقی او آن است که نائل شود تجلی او را و این تجلی حقیقی مطلوب نفوس متألهه است و خود اینها هم معشوقات علت اولی می باشند...».
پس خیر مطلق عاشق است بان حکمت ذاتی خویش به کسانی که نائل شوند به کمالات او هر چند نرسند بآن غایت قصوی و درجات بی انتها چون که محال است ظفر یافتن و احاطه نمودن به جمیع کمالات حق تعالی به واسطه آنکه همچنانکه وجودش غیرمتناهی است، کمالات و صفاتش هم غیرمتناهی است. چیز متناهی چگونه ممکن است برسد به امر غیرمتناهی محض همین نکته است که تشبه به سلاطین فانی موجب سخط و باعث غضب آنها است به جهت متناهی بودن کمالات و صفاتشان و لکن تشبه به باری تعالی موجب خرسندی و سبب ازدیاد محبت و عشق او می شود.


Sources :

  1. سید حسین نصر- نظر متفکران اسلامی درباره طبیعت- صفحه 404-400

https://tahoor.com/en/Article/PrintView/19291