بررسی ابعاد مختلف دین

با توجه به نقش مهم دین، این پرسش را می‌توان مطرح کرد که چرا دین این اندازه اهمیت دارد و هدف آن چیست؟ از آن‌ جا که دین یکی از بزرگ‌ ترین عوامل محرک و تبیین رفتار انسان است، این‌گونه امور، اولین حوزه دل‌ بستگی همه دیدگاه‌ های نظری به‌ منظور مطالعه پیرامون دین است.
ابعاد دین عبارت است از:
1ـ بعد آموزه‌ ای، عقیدتی یا فلسفی (به اضافه امور مربوط به آخرت)
2ـ بعد اسطوره‌ ای یا داستانی
3ـ بعد اخلاقی یا حقوقی (فقهی)
4ـ بعد شعایر یا عملی
5ـ بعد تجربی یا احساسی
6ـ بعد تشکیلاتی یا اجتماعی
7ـ بعد نماد‌های مادی یا هنری
8ـ بعد سیاسی و اقتصادی
این عناوین نشان‌ دهنده مهم‌ ترین بعد دین است که برخی از دانشمندان بر آن تأکید کرده‌اند. ادیان مختلف در تأکید بر هر یک از ابعاد یاد شده تفاوت دارند و همگی به یک اندازه بر هر یک از آن‌ ها تأکید ندارند. به‌ عنوان نمونه، «باوی» (Bowie) می‌گوید: «جنبه‌ های عقیدتی و فقهی اسلام و یهودیت به‌ عنوان نمونه کاملا گسترده است. در حالی که در جوامعی که فاقد کتاب دینی هستند، بر بعد اسطوره‌ ای دین تأکید می‌کنند. دانشمندان نیز هر کدام با توجه به دیدگاه‌های نظری خود بر برخی از آن ابعاد تأکید بیشتری دارند.»

بعد آموزه ای، عقیدتی یا فلسفی
عقاید و آموزه های دین، مجموعه تعالیمی است که به باور انسان ارتباط دارد و باید بدان ایمان داشته باشد. این تعالیم، اگرچه خود آموزه‌ای رفتاری نیست، ولی در نوع رفتار و جهت‌ گیری آن تأثیر ژرف دارد. چنین تعالیمی، بعد عقیدتی دین را تشکیل می دهد. به‌ عنوان نمونه، آن‌چه مربوط به خداشناسی و انسان‌ شناسی می‌شود، مانند صفات و افعال خدا، ارتباط انسان با خدا و اموری مانند آن. به تعبیر دیگر، بعد عقیدتی عبارت است از تنظیم و شفافیت و توان عقلانی به آن ‌ چه که از طریق زبان اسطوره‌ ای و نمادین درباره ایمان و شعایر دینی وحی شده است. ادیان بخشی از توان حیاتی خود را به موفقیت در ارایه تصویر کامل واقعیت از طریق نظام سازوار عقاید، مدیون است.

بعد اسطوره‌ای یا داستانی
اسطوره دو معنی دارد: گاهی به معنی افسانه و امور موهوم است، چنان‌ که در تعبیرهای قرآنی اسطوره به همین معنی است و اگر کفار، قرآن و تعالیم پیامبر را اسطوره می‌خواندند، به همین معنی نظر داشتند. گاهی نیز اسطوره به معنی کنایه و استعاره، مجاز، ایهام و مانند آن به‌کار می‌رود. مقصود از بعد اسطوره ای دین در این بحث، معنی دوم از اسطوره است. به تعبیر برخی همین بخش، الهیات داستانی است و مقصود از الهیات داستانی، مطالعات ذات خدا و حقیقت دینی آن‌ گونه که در قصه‌های دینی وارد شده است، می باشد. این‌که کدام بخش از تعالیم دینی اسطوره است، مورد اتفاق همگان نیست، بلکه تفاوت میان آن دو چندان آسان نیست. برخی غیر از مثال‌ های اندکی که جز استعاره نمی‌توان معنی دیگری برای آن شناخت، چیزی را استعاری نمی‌دانند و در مقابل، برخی دیگر همه تعالیم مدلل دینی را اسطوره‌ای می‌ دانند. به‌ عنوان نمونه، همه داستان‌ های دینی مانند داستان آفرینش آدم، آزمودن او، شیطان، مکر شیطان، فرشتگان، سجده بر آدم، گفتگوی فرشتگان با خدا، ‌نفس و وسوسه‌ های آن، مراتب عالم هستی، آسمان‌ های هفت‌ گانه و نیز بسیاری از تعالیم مربوط به سیر بازگشت انسان و عالم پس از مرگ و مانند آن از نظر این افراد، بعد اسطوره‌ ای دین است.
به‌ طور کلی، داستان‌ های مربوط به خدا، خدایان و نیز داستان‌ های مربوط به معنی رخدادهای تاریخی در سنت، داستان‌ های مربوط به جهان نامریی که جایگاه ویژه‌ای در تاریخ دارد، این داستان‌ها را اسطوره‌ های تاریخی و داستان‌ هایی که چنین جایگاهی ندارند را اسطوره‌ های غیر تاریخی می‌توان نامید. در واقع معیار عقیدتی و اسطوره‌ ای بودن، استدلال‌ پذیری است. گزاره‌ای که مدلل است یا کم و بیش استدلال‌پذیر است و می توان با تکیه بر دلایل قابل پذیرش آن را اثبات نمود، ‌گزاره عقیدتی و مربوط به بعد عقیدتی دین است و گزاره‌ای که مدلل نباشد و راهی نیز برای مدلل ساختن آن وجود نداشته باشد و در واقع استدلال‌ پذیر نباشد، ممکن است مربوط به بعد اسطوره‌ ای دین باشد و ممکن است بخش فرا عقلی بعد عقیدتی دین باشد و نه بعد اسطوره ای آن. همه تعالیم استدلال‌ ناپذیر دینی، اسطوره‌ای نیست، چنان‌ که اگر استدلال‌ پذیر هم باشد، عقیدتی نیست، بلکه ممکن است مربوط به ابعاد دیگر دین باشد. آن دسته از تعالیم دینی که مربوط به باورهای قلبی انسان باشد و نه رفتارهای او، مانند مسایل مربوط به شناسایی خدا و جهان و انسان، اگر استدلال‌ پذیر باشد، بعد عقیدتی دین است، نه اسطوره‌ ای.

بعد اخلاقی یا حقوقی (فقهی)
بعد اخلاقی دین عبارت است از مجموعه ساز و کارهای نظری و عملی که جامعه را کنترل می‌کند. اگرچه انسان غالبا از دست‌یابی به آرمان‌ های اخلاقی دینی ناتوان است، در عین ‌حال، باید میان آموزه‌های اخلاقی یک ایمان و آثار اجتماعی واقعی و زمینه‌ ها و شرایط واقعی آن فرق گذاریم. مجموعه بایدها و نبایدهای دینی مربوط به رفتارهای ظاهری یا باطنی که ویژه یک دین معین نباشد و در واقع از امور عبادی خاص نباشد، بعد اخلاقی دین است. به تعبیر دیگر، مجموعه بایدها و نبایدهای هر دینی را می‌توان بر دو بخش تقسیم کرد:
الفـ بخشی که به نوعی فهم‌ پذیر است، اگرچه در دین بر این فهم‌ پذیری تأکید نشده باشد و به تعبیر دیگر، قطع نظر از تعالیم دینی، خردپذیر است.
ب‌ـ بخشی که به‌ طور خاص و جزیی فهم‌ پذیر نیست و اگر تعالیم دینی مربوط به آن نباشد، انسان توانایی شناسایی آن را ندارد و به تعبیر دیگر، ذاتا خردگریز است. بایدها و نبایدهای دینی خردپذیر، بعد اخلاقی دین است و بایدها و نبایدهای خردگریز، بعد عبادی دین است. بعد اخلاقی دین به‌ خاطر خردپذیری آن، تقریبا یا تحقیقا میان ادیان مشترک است و تفاوت‌ های احتمالی میان آن‌ها اندک است.

بعد شعایر یا عملی
در ادیان دستوراتی وجود دارد و به انجام رفتارهایی سفارش و راهنمایی شده است که خردپذیر نیست بلکه خردگریز است، بدین معنا که اگر تعالیم دینی در مورد آن‌ها نبود، عقل متعارف انسان، توانایی دست‌ یابی به آن را نداشت و به همین جهت خردگریز نام دارد. یعنی از حوزه فهم عقلانی متعارف بیرون است و کمند عقل عرف به آن نمی‌ رسد. عبادت به معنی اخص همین است و در همین بخش است که تسلیم و انقیاد و به‌ طور دقیق‌ تر تعبد انسان آشکار می‌شود. همه ادیان چنین اعمالی دارند که بدان مناسک و شعایر دینی گفته می‌شود و انجام آن‌ ها بدون قصد عبادت یا قربت ممکن نیست و به تعبیر دیگر، چنین مناسکی تنها در صورتی که به قصد عبادت و نیت قربت باشد، عبادت است نه صرفا انجام دادن آن یا انجام آن به قصد و نیتی غیر از آن‌ چه گفته شد. مثلا شست ‌و شوی دست و صورت یا بدن، عبادت نیست، بلکه شست‌ و شوی آن به نیت عبادت یا انجام فرمان خدا، عبادت، وضو و یا غسل است و نیز انجام آن به هرگونه و کیفیت، عبادت نیست، بلکه انجام آن به‌ گونه‌ای که فرمان خدا آن را معین کرده است، عبادت است. خردگریزی آن نیز در همین است که بدون امر و هدایت الهی قابل شناخت نیست. کمیت و کیفیت عبادت کاملا وابسته به امر الهی است و عقل آدمی در آن هیچ‌ گونه دخالتی ندارد و تنها می‌تواند کمیت و کیفیت آن را از دستورات الهی استنباط کند، نه آن‌ که وضع نماید و یا کم و زیاد کند. این ابعاد چهارگانه دینی با یکدیگر ارتباط ویژه‌ ای دارند.

بعد تجربی یا احساسی
این بعد دین مربوط به کشف و شهود انسان دینی است و در واقع می‌توان آن را انتظار انسان از دین و غایت آن تلقی نمود؛ زیرا کسی که دینی را پذیرفته است و به ابعاد آن آشنا گشته و بدان گردن نهاده است، در پی دستیابی به چیزی است که از راهی غیر از دین نمی‌ تواند به‌دست آورد. به تعبیر دیگر، بعد تجربی دین مربوط به کسانی است که با پذیرش آگاهانه و همراه با پژوهش، از دین انتظار معینی دارند و در واقع به کسانی مربوط است که در پی یافتن غایت و هدفی هستند و دست‌یابی به آن را در گرو پذیرش دین و انجام دستورات و راهنمایی‌ های آن می‌دانند و به تلقی عامیانه از دین ارتباطی ندارد. مؤمنان ممکن است بخواهند از طریق انجام عبادات و شعایر با جهان نامریی تماس داشته باشند، بلکه در آن وارد شوند. ادیان شخصی معمولا چنین خواسته یا واقعیت دادن به آن را در بر دارند و به تجربه کردن جهان توجه دارند.
از نگاهی دیگر، انسان‌های رو کرده و باورمند به دین بر دو دسته‌اند:
الفـ گروهی که باورها و رفتارهای دینی آن‌ها همانند آداب و رسوم خانوادگی، قومی و ملی است، دین‌ باوری آن‌ها نیز همین‌گونه است. علل گرایش آن‌ها به دین نیز با همین معیارها توجیه‌ پذیر است. این گروه یا غایت و هدفی از دین ندارند و یا اگر دارند چیزی در حد و اندازه همان باورهایشان است.
ب‌ـ گروه دیگر که گرایش آن‌ها به دین از سر تأمل، یقین و اضطرار درونی است. اینان با علم یا تجربه یا هر عامل دیگر فهمیده‌اند که اولا، انسان هدف‌ ها و غایت‌ هایی بیش از خور و خواب و شهرت و ثروت دارد و ثانیا، دستیابی به این هدف‌ ها تنها از راه گرایش به دین و رهسپاری به‌ وسیله هدایت‌ های دینی امکان‌ پذیر است. این گروه غایت قصوای خود را در دین و از طریق دین می‌یابند. بعد تجربی دین، به همین گروه ارتباط دارد. کسی که دینی را از سر تأمل پذیرفته است و خود را به آن سپرده است، بی‌ شک انتظار ویژه‌ای از دین دارد، بلکه از مجموعه باورها و رفتارهای منظم خود نتیجه خاصی را می‌ طلبد. این انتظار و نتیجه، یا به لذت‌ ها و خوشی‌ های زودگذر مادی و دنیوی او ارتباطی ندارد و یا دست‌ کم منحصر به آن نمی‌ شود. زیرا اگر کسی تنها چنین غایتی را از دین طلب کند به بیراهه رفته است. انتظار دین‌ باوران دین‌شناس نه دین‌ داران دین‌ ناشناس، از دین، دست‌ یابی به یک تحول و دگرگونی ژرف درونی و به تعبیر دیگر، شهود و مکاشفه است که «تجربه دینی» نام دارد. این تجربه دینی و تحول درونی یا شهود، ممکن است از دیدگاه باورمندان به ادیان مختلف به گونه‌ های مختلفی تفسیر شود و می‌شود، ولی دست‌ کم همه آن‌ ها در یک جهت مشترکند و آن این است که غایت و هدف از دین که همان شهود و تجربه دینی است، فراتر از بعد مادی انسان است، اگرچه تفسیرهای مختلفی را برای همین امر مشترک می‌توان ارایه نمود. به‌ عنوان نمونه، از نظر عارفان، این مقصد متعالی، رهایی از خود و غیر خود، شکستن دیوارهای محدودیت جهان مادی و معنوی و دستیابی به مبدأ و منبع هستی، بلکه فنا در اسماء و صفات و در پایان، فنای در ذات خدای متعال است. از نظر مؤمنان صاحب تأمل مسیحی، این غایت قصوی عبارت است از احساس اتحاد یا دستیابی به اتحاد با مسیح.
از نظر بوداییان آگاه اهل ریاضت و سخت کوش، این غایت، احساس خلأ و هیچی و تهی بودن (Niravana) جهان و دست‌یابی به آن و رسیدن به جایی است که تنهایی خود و وهم‌ آلود بودن همه کثرت‌ ها را احساس یا مشاهده کند و یا دریابد. کسی که هدف و انتظار ویژه‌ ای از دین دارد و برای دست‌یابی به آن به راهبردهای دین دل سپرده باشد، نرسیدن به آن هدف را به ‌نوعی به معنی از دست دادن نیرو، استعداد و در واقع هدر دادن عمر خود می داند و در مقابل، دست‌یابی به تجربه دینی و شهود درونی را نشانی از درستی راه و راهکارهای مورد عمل خود و مایه امید به دستیابی به غایت قصوای خود می‌داند.
بعد تجربی دین، از جنبه‌ های متعددی اهمیت دارد، از جمله:
1ـ تجربه دینی از آن جهت که تبیین‌ کننده منشأ تاریخی دین است و نشان می‌ دهد که دین به کدام یک از تجربه‌ های تاریخی وابسته است.
2ـ تجربه دینی از آن جهت که غایت شخصی دین و انتظار از آن است. این جهت تبیین غایت شخصی دین است و نشان می‌دهد که غایت تکامل انسان در فرایند روحی و درونی، رسیدن به مرحله شهود است که خود دارای مراتبی است که عالی ترین آن از منظر ادیان مختلف، اتحاد با مسیح، فنا در ذات حق و دستیابی به خلأ است.

بعد تشکیلاتی یا اجتماعی
بعد اجتماعی آن شیوه‌ ای است که دین مورد بحث، در آن نهادینه می‌شود و از طریق نهادها و آموزه‌هایش بر جامعه تأثیر می‌گذارد. ابعاد آموزه ‌ای، اسطوره‌ ای و اخلاقی دین، دعاوی دین را درباره طبیعت و ذات جهان مرئی و مقاصد آن و چگونگی شکل زندگی انسان مطرح می‌کند. بعد اجتماعی، چیزی را نشان می دهد که زندگی مردم به‌ وسیله این دعاوی شکل گرفته است و نهادهای دینی آن را اجرا می‌کنند. چنان‌ که دیدیم، بعد تجربی دین، بررسی آثار شخصی دین یا برآیندهای درونی دین بود. در بعد اجتماعی، بررسی آثار و پیامدهای اجتماعی دین مورد نظر است. بررسی مسایل سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی، راه‌های صیانت از باورهای دینی مردم، مقابله با تهاجم فرهنگی- سیاسی دشمنان دین، گسترش باورهای دینی و مانند آن، بخشی از مسایلی است که در بعد اجتماعی دین مورد بررسی قرار می گیرد.
بعد اجتماعی دین را به دو صورت می‌توان بررسی نمود:
الف ـ بررسی این‌ که دستورات اجتماعی یک دین چیست؟ به چه منظور چنین تعالیمی ارایه شده است؟ آیا همان‌گونه که انسان جنبه عبادی دین را به‌ تنهایی نمی‌ شناسد، بلکه اگر دین این جنبه را به او نشناساند، درک روشنی از آن نخواهد داشت، جنبه اجتماعی نیز همین‌گونه است؟ آیا بعد اجتماعی دین، گوهر دین و... تغییرناپذیر و همیشگی است و یا از اعراض عصری دین و تغییرپذیر و موقتی است؟ آیا گزاره‌ های دینی در مسایل اجتماعی، به تعبیر منطقی، قضایای حقیقیه است یا خارجیه؟ پس از پاسخ به این پرسش‌ ها، شناسایی مصادیق اجتماعی و تدوین راهکارهای اجرای آن، به هر یک از جنبه‌ های پنج‌ گانه دیگر کمک می‌کند و از این‌ رو ضروری است.
ب‌ـ بررسی چگونگی پیدایش، دوام و گسترش دین. به‌ عنوان نمونه، بررسی نقش نهادهای اجتماعی هر دینی مانند مسجد، کلیسا و کنیسه و غیر آن، در گسترش و دوام و ژرفای آن؛ بررسی پیامدهای سیاسی ادیان همچون جنگ‌ ها و کشمکش‌ های سیاسی- اجتماعی آن؛ بررسی علل و نتایج تقسیم مردم به گروه‌ های مؤمن و غیر مؤمن و مانند آن. هر یک از کنش‌ ها یا واکنش‌ های اجتماعی یاد شده، به نوعی به جنبه اجتماعی دین باز می‌گردد، اگرچه با جنبه اجتماعی ناشی از محتوای دین اندکی تفاوت دارد. به تعبیر دیگر، گاهی جنبه‌ های اجتماعی محتوا و گوهر دین مورد بررسی قرار می‌ گیرد و گاهی جنبه‌ های اجتماعی مربوط به تحقق خارجی دین. در هر صورت هر دو مربوط به جنبه اجتماعی دین است.


Sources :

  1. نينيان اسمارت- تجربه ديني بشر

  2. سید مرتضی حسینی شاهرودی- مقاله ابعاد دين

https://tahoor.com/en/Article/PrintView/19403