حیات پس از مرگ از نگاه مسیحیت

از آنجا که روح آدمی فناناپذیر است، مرگ پایان نهائی و کامل حیات انسان نیست. زندگی پس از مرگ هم وجود دارد که عناصر اصلی آن عبارتند از روز داوری، رستاخیز مردگان و انتقال افراد به بهشت یا دوزخ بر طبق اعمال نیک یا بد آنها بر روی زمین.
بنابراین توصیف مسیحیت از زندگی پس از مرگ اساسا با تبیین یهودیت یا اسلام یا حتی دین زرتشتی تفاوت ندارد. اما جزئیات این مسأله یکسان نیست.
چنانکه در جای خود گفته شده است هنگامی که جسم آدمی با مرگ نابود می شود، روح باقی می ماند و زمانی که عالم به پایان نهایی خود می رسد، رستاخیز مردگان روی می دهد. در این رستاخیز، ارواح تمام انسانها با بدنهای آنها متحد شده، افراد انسانی دوباره با تمام ویژگی های خود زنده می شوند. اینکه دقیقا چه زمانی پایان دنیا و در پی آن رستاخیز مردگان فرا می رسد تنها برای خداوند معلوم است و به خواست و اراده او بستگی دارد؛ اما کتاب مقدس اشاره می کند که پایان نهائی با ظهور دوباره عیسی به عنوان داور اعمال همه انسان ها و تعلیم جهانی انجیل به وسیله او بعد از گرویدن کامل یهودیان به آیین مسیحیت و وقوع رویدادهای خارق العاده و غیر عادی در طبیعت روی می دهد.
آخر دنیا، نشان دهنده فرا رسیدن روز نهائی داوری خواهد بود. در روز داوری همه ارواح با اجساد خود متحد شده، در برابر خداوند برای ارزیابی اعمالی که در طول زندگی زمینی شان انجام داده اند، حاضر می شوند. کسانی که اعمالشان بر طبق تعالیم عیسی بوده به بهشت و کسانی که بی تقوا و گناهکار بوده اند به دوزخ فرستاده می شوند. دوزخ مکان کیفر ابدی و جایگاه جدایی دائمی از خداوند است، در حالی که بهشت مکان یا وضع و حالت سعادت آمیز از طریق قرب و نزدیکی به اوست.
مسیحیت در پاسخ به این سؤال که «چه چیزی در دوره میانی، یعنی در طی دوره میان مرگ فرد و روز داوری بر روح فرد عارض می شود و ارواح در طول این مدت کجا آرمیده اند؟» به دو نوع داوری معتقد است: داوری خاص و داوری عام. داوری عام، داوری نهائی است که در پایان جهان واقع می شود و درباره همه انسان ها صورت می گیرد. اما قبل از آن، داوری خاص وجود دارد، یعنی داوری در مورد فرد خاص که بلافاصله پس از مرگ جسمانی او انجام می گیرد.
این تصور وجود دارد که اگر کسی در راه عشق به خدا و همنوعان خود بمیرد، از گناهان خود پاک شده، بی درنگ به بهشت می رسد و همچنین روح انسانی که زندگی گناه آلودی داشته و آن را در سرپیچی از خداوند به سر کرده، سریعا به دوزخ فرستاده می شود. آن ارواحی که گرچه به گناه آلوده شده اند، اما خالصانه توبه و اظهار ندامت کرده اند، در ابتدا برای پاک شدن به برزخ و سپس به بهشت فرستاده می شوند.
برزخ در مسیحیت زیستگاه ارواح کسانی است که به گناه آلوده بوده اند اما با توبه مرده اند و برای تطهیر در آنجا نگاه داشته می شوند تا شایستگی قرب خداوند را بیابند.

سرنوشت بشر
«رستگاری»، «فناناپذیری»، «حیات ابدی» و «نجات» واژه هایی است که در مسیحیت اغلب برای اشاره به ماهیت سرنوشت نهائی بشر به کار می روند. بنابراین برای ادراک سرنوشت نهائی انسان، در واقع باید معنای یک به یک یا همه این واژه ها را ادراک کنیم. دو کلمه «رستگاری» و «نجات» بیشتر بار معنایی منفی دارند تا مثبت.
این دو کلمه به مفهوم خلاصی از چیزی یا آزاد بودن از چیزی هستند. دو کلمه دیگر، یعنی «حیات ابدی» و «فناناپذیری» بیشتر به حالتی مثبت اشاره دارند تا خلاصی از چیزی، اما مفهوم مسیحی سرنوشت نهائی را باید از تلفیق هر دو معنای مثبت و منفی درک کرد. سرنوشت نهائی انسان در خلاصی از وضعیت کنونی و رسیدن به مرتبه ای است که می توان آن را مرتبه زندگی ابدی یا فناناپذیر نامید. موقعیت کنونی، موقعیت ابتلا به رنج و آلام است. این موقعیت عمدتا از دوری و بیگانگی ما از خدا و هبوط به زمین به سبب کیفر خداوند برای عصیان و نافرمانی ناشی می شود. در مسیحیت همه این ها در هبوط آدم یعنی نخستین انسان نماد یافته است.
بنابراین رستگاری ما در خلاصی از رنج نهفته است. برای این کار انسان باید راه عیسی را دنبال کند. رهایی از رنج به یک معنا متضمن رهایی از دنیاست، زیرا به نشانه کیفر بود که خداوند، آدم و فرزندانش را برای رنج بردن به این جهان فرستاد. رستگاری حقیقی انسان، در احیای شأن و منزلت اولیه وی در اقامتگاه روحانی او در باغ «عدن» در جوار خداوند است.
در حقیقت زندگی ابدی در مسیحیت به معنای همنشینی ابدی با خداوند یا پیوستن با اوست. و معنای دیگر آن متضمن عضویت در ملکوت خداوند است.
باور مسیحیان به بهشت و دوزخ، انسان را به پذیرش این نکته وا می دارد که ملکوت خداوند واقعا در آسمان قرار دارد و قلمرویی ورای این عالم است. با وجود این الهیات مسیحی پروتستان، رهایی از دنیا را به عنوان عنصر ضروری زندگی ابدی تلقی نمی کند. به اعتقاد آنها، ملکوت خداوند در همین عالم تجلی خواهد نمود و لازم نیست از این جهان بگریزد. تنها به پیروی از عیسی نیاز است و زندگی ابدی روی خود زمین نمایان خواهد شد....
با دستیابی به زندگی ابدی، انسان کمال روحانی آغازین خویش را باز می یابد، با این همه بشر هماره محدود باقی می ماند، اما از همه رنجها و گناهان آزاد و از شادی و آرامش کامل در جوار خداوند بهره مند خواهد شد و این را زندگی ابدی یا فناناپذیر می نامند؛ اما باید متوجه بود که دستیابی به این موهبت هدیه ای جادویی نیست که همه در آن به یکسان سهیم باشند، بلکه جایزه ای است که با کوشش های اخلاقی خود انسان به دست می آید.
این درست است که از دیدگاه بشر، زندگی ابدی را هر کسی می تواند تنها با عشق خالصانه خداوند، و همنوعان خویش به دست آورد، اما در نهایت این امر، ثمره لطف الهی است و بدون آن رستگاری هرگز ممکن نیست. البته این لطف کوشش های فردی حاصل می شود و ارزان به دست نمی آید و از این رو برای نیل به رستگاری کوشش و مجاهده امری است ضروری و حتمی.


Sources :

  1. کدرنات تیواری- دین شناسی تطبیقی- ترجمه مرضیه (لوئیز) شنکایی- صفحه 170-164

https://tahoor.com/en/Article/PrintView/19459