الغای یک جانبه پیمان

مى دانیم در اسلام مخصوصا اهمیت فوق العاده اى به مساله وفاى به عهد و پایبند بودن به پیمانها (حتى در برابر کافران و دشمنان) داده شده است، با این حال این سؤال پیش مى آید که چگونه قرآن دستور مى دهد پیمان مشرکان یک جانبه لغو گردد؟ پاسخ این سؤال با توجه به امور زیر روشن مى شود. اولا به طورى که تصریح شده، لغو پیمان بدون مقدمه نبوده است، بلکه از آنها قرائن و نشانه هایى بر نقض پیمان آشکار شده بود، و آنها آماده بودند در صورت توانایى بدون کمترین اعتنا به پیمانهایى که با مسلمانها دارند، ضربه کارى را بر آنها وارد سازند. این کاملا منطقى است که اگر انسان ببیند، دشمن خود را آماده براى شکستن پیمان مى کند و علائم و قرائن آن در اعمال او به قدر کافى به چشم مى خورد، پیش از آنکه غافلگیر شود اعلام لغو پیمان کرده و در برابر او به پا خیزد.
ثانیا در پیمانهایى که به خاطر شرایط خاص بر قوم و ملتى تحمیل مى شود، و آنها خود را ناگزیر از پذیرش آن مى بینند، چه مانعى دارد که پس از قدرت و توانایى این گونه پیمانها را به طور یک جانبه لغو کنند.
آئین بت پرستى نه یک مذهب بود و نه یک مکتب عاقلانه، بلکه یک روش خرافى و موهوم و خطرناک بود، که مى بایست سرانجام از جامعه انسانى برچیده شود، و اگر قدرت و قوت بت پرستان در جزیره عرب به قدرى در آغاز کار زیاد بود، که پیغمبر (ص) مجبور شد تن به صلح و پیمان با آنها در دهد، دلیل این نخواهد بود که به هنگام کسب نیرو و قدرت به چنین پیمان تحمیلى که بر خلاف منطق و عقل و درایت است، وفادار بماند، این درست به آن مى ماند که یک مصلح بزرگ در میان گاو پرستان بعضى از کشورها ظهور کند، و براى برچیدن این برنامه دست به کار تبلیغات وسیع بزند، و به هنگامى که تحت فشار قرار گیرد، به ناچار با آنها پیمان ترک مخاصمه ببندد، ولى به هنگامى که پیروان کافى پیدا کرد، قیام کند و براى جاروب کردن این افکار پوسیده دست به کار شود، و پیمان خود را با آنها ملغى شده اعلام نماید. لذا مى بینیم این حکم مخصوص مشرکان بوده و اهل کتاب و سایر اقوامى که در اطراف جزیره عربستان وجود داشتند، و به نوعى با پیامبر (ص) پیمان بسته بودند، پیمانشان تا پایان عمر پیامبر (ص) محترم شمرده شد.
به علاوه مى بینیم لغو پیمان مشرکان به شکل غافلگیرانه صورت نگرفت، بلکه چهار ماه به آنها مهلت داده شد، و در مرکز اجتماع عمومى حجاز، یعنى روز عید قربان در کنار خانه کعبه این موضوع به آگاهى همه رسانده شد، تا فرصت کافى براى فکر و اندیشه بیشتر پیدا کنند، شاید دست از این آئین خرافى که مایه عقب ماندگى و پراکندگى و جهل و خباثت است، بردارند، خداوند هرگز راضى نشد آنها را غافلگیر سازد و مجال تفکر را از آنها سلب کند حتى اگر آماده پذیرش اسلام نشوند مجال کافى براى تهیه نیرو بمنظور دفاع از خود داشته باشند تا در یک جنگ غیر عادلانه درگیر نشوند! اگر پیامبر (ص) نظر تربیتى و رعایت اصول انسانى نداشت هرگز نباید با دادن مهلت چهارماهه دشمن را از خواب بیدار کند و مجال کافى براى تهیه نیرو و آمادگى جنگى به او بدهد بلکه باید در یک روز معین پس از الغاى یک جانبه پیمان، بدون مقدمه، به آنها حمله کند و بساط آنان را برچیند. به همین دلیل مى بینیم بسیارى از بت پرستان از این مهلت چهارماهه استفاده کردند و با مطالعه بیشتر در تعلیمات اسلام به آغوش آن بازگشتند.

 


Sources :

  1. ناصر مکارم شیرازی- تفسیر نمونه- جلد ‏7 صفحه 283

https://tahoor.com/en/Article/PrintView/19937