محدودیت ها و کاستی های جهان بینی علمی

از نظر علم، جهان کهنه کتابی است که اول و آخر آن افتاده است، نه اولش معلوم است نه آخرش. این است که جهان بینی علمی، جزء شناسی است نه کل شناسی. علم، ما را به وضع برخی اجزای جهان آشنا می کند نه به شکل و قیافه و شخصیت کل جهان. جهان بینی علمی علما مانند فیل شناسی مردمی است که در تاریکی، فیل را لمس می کردند، آن که گوش فیل را لمس کرده بود فیل را به شکل بادبزن و آن که پای فیل را لمس کرده بود آن را به شکل ستون و آن که پشتش را لمس کرده بود آن را به شکل تخت می پنداشت. نارسایی دیگر جهان بینی علمی از نظر تکیه گاه بودن برای یک ایدئولوژی این است که علم از جنبه نظری، یعنی از جنبه ارائه واقعیت آنچنان که هست و از نظر جلب ایمان به چگونگی واقعیت هستی، متزلزل و ناپایدار است. چهره جهان از یک دیدگاه علمی روز به روز تغییر می کند زیرا علم بر فرضیه و آزمون مبتنی است نه بر اصول بدیهی اولی عقلی، فرضیه و آزمون ارزش موقت دارد، به همین جهت جهان بینی علمی یک جهان بینی متزلزل و بی ثبات است و نمی تواند پایگاه ایمان واقع شود. ایمان پایگاه و تکیه گاهی محکم تر و تزلزل ناپذیرتر، بلکه تکیه گاهی که رنگ جاودانگی داشته باشد می طلبد.
جهان بینی علمی به حکم محدودیتی که ابزار علم (فرضیه و آزمون) برای علم جبرا به وجود آورده است از پاسخگویی به یک سلسله مسائل اساسی جهان شناسی که خواه ناخواه برای ایدئولوژی پاسخگویی قطعی به آنها لازم است، قاصر است، از قبیل: جهان از کجا آمده است؟ به کجا می رود؟ ما در چه نقطه و موضع از مجموع هستی هستیم؟ آیا جهان از نظر زمانی، اول و آخر دارد یا ندارد؟ از نظر مکانی چطور؟ آیا هستی در مجموع خود صحیح است یا غلط؟ حق است یا پوچ؟ زشت است یا زیبا؟ آیا بر جهان سنت های ضروری و لایتغیر حاکم است یا هیچ سنت غیر قابل تغییری وجود ندارد؟ آیا هستی در مجموع خود یک واحد زنده و باشعور است یا مرده و بی شعور و وجود انسان یک استثناء و تصادف است؟ آیا موجود، معدوم می شود؟ آیا معدوم، موجود می شود؟ آیا اعاده معدوم ممکن است یا محال؟ آیا جهان و تاریخ عینا مو به مو -هر چند پس از میلیاردها سال- قابل تکرار است (نظریه دور و کور)؟ آیا به راستی وحدت حاکم است یا کثرت؟ آیا جهان تقسیم می شود به مادی و غیر مادی و جهان مادی بخشی کوچک از مجموع جهان است؟ آیا جهان، هدایت شده و بیناست یا کور و نابینا؟ آیا جهان با انسان در حال داد و ستد است؟ آیا جهان در برابر نیکی و بدی انسان عکس العملی نیک و بد دارد؟ آیا پس از این حیات فانی یک حیات باقی وجود دارد؟ و امثال این پرسش ها.
علم در پاسخ همه این پرسش ها به "نمی دانم" می رسد زیرا نمی توان اینها را آزمود. علم به مسائل محدود و جزئی پاسخ می دهد اما از تصویر کلی جهان ناتوان است. با یک تمثیل مطالب را توضیح می دهیم: ممکن است فردی درباره تهران اطلاعات منطقه ای و محلی داشته باشد مثلا جنوب تهران یا قسمتی از آن را دقیقا و مشخص بشناسد به طوری که بتواند از حافظه خود خیابان ها و کوچه ها و حتی خانه های آن منطقه را رسم کند، دیگری منطقه دیگر را، سومی و چهارمی و پنجمی مناطق دیگر را به همین ترتیب بشناسند به طوری که اگر اطلاعات همه آنها را جمع آوری نماییم نسبت به جزء جزء تهران اطلاع کافی به دست می آوریم ولی آیا اگر تهران را این گونه شناختیم، تهران را از هر جهت شناخته ایم؟ آیا می توانیم به این وسیله یک تصویر کلی از تهران به دست آوریم که مثلا آیا تهران در مجموع خود چه شکلی دارد؟ آیا به شکل دایره است، مربع است، به شکل برگ درخت است؟ برگ کدام درخت؟ منطقه ها با یکدیگر چه روابطی دارند؟ خطوط اتوبوسرانی که چند منطقه را به یکدیگر متصل می کند چه خطوطی است؟ آیا تهران در مجموع خود شهری زشت است یا زیبا؟ البته خیر. اگر بخواهیم اطلاعاتی در این زمینه پیدا کنیم، اگر مثلا بخواهیم بفهمیم شکل تهران چه شکلی است، آیا زشت است یا زیبا، سوار هواپیما می شویم و از بالا با یک دید کلی همه شهر را می بینیم. این است که علم از پاسخ به اساسی ترین مسائلی که برای جهان بینی لازم است یعنی برداشت های کلی درباره مجموع و اندام جهان، ناتوان است. از همه اینها گذشته، ارزش جهان بینی علمی، ارزش عملی و فنی است نه نظری. آنچه می تواند تکیه گاه یک ایدئولوژی قرار گیرد ارزش نظری است نه عملی. ارزش نظری علم در این است که واقعیت جهان همان گونه باشد که علم در آیینه خود ارائه می دهد. ارزش عملی و فنی آن این است که علم خواه آنکه واقعیت نما باشد و یا نباشد، در عمل به انسان توانایی ببخشد و مثمر ثمر بوده باشد. صنعت و تکنیک امروز نمایشگر ارزش عملی و فنی علم است.
از شگفتی های علم در جهان امروز این است که به موازات اینکه بر ارزش فنی و عملی اش افزوده شده، از ارزش نظری آن کاسته شده است. آنان که دستی از دور بر آتش دارند گمان می برند که پیشرفت علم از جهت روشنگری ضمیر بشر و ایجاد ایمان و اطمینان نسبت به واقعیت -که همان گونه است- که علم ارائه می دهد به موازات پیشرفت های عملی ای است که انکار ناپذیر است، در صورتی که امر کاملا بر عکس است. از آنچه گفتیم روشن شد که ایدئولوژی نیازمند به نوعی جهان بینی است که اولا به مسائل اساسی جهان شناسی -که به کل جهان مربوط می شود نه به جزء خاص- پاسخ دهد، ثانیا یک شناسایی پایدار و قابل اعتماد و جاودانه بدهد نه یک شناسایی موقت و زودگذر، ثالثا آنچه ارائه می دهد ارزش نظری و واقعیت نمایانه داشته باشد نه صرفا عملی و فنی و روشن شد که جهان بینی علمی با همه مزایایی که از جهاتی دیگر دارد فاقد نیازهای سه گانه بالاست.


Sources :

  1. مرتضی مطهری- جهان بینی توحیدی- صفحه 12-17

https://tahoor.com/en/Article/PrintView/21027