سه قسم مهم خود آگاهی انسان

ما بایستی اقسام کاوش در خویش را دقیقا بررسی نماییم تا آنچه که با نتیجه است و آنچه که نتیجه ندارد از همدیگر تفکیک نماییم:
قسم اول- از کاوش در خود، اینست که انسان می خواهد ماهیت خود را کاملا بشناسد یعنی چنان که نمودهای فیزیکی خارجی را می شناسیم، می خواهیم «حقیقت من» را هم بشناسیم البته در این صورت آندره ژید صحیح می گوید، زیرا ما هرگز حقیقت و ماهیت خود را نخواهیم شناخت و این یک مسئله ای است که روان شناسان و فلاسفه از دیر باز تصدیق نموده و خود را راحت کرده اند.
قسم دوم- آگاهی به مجموعه شخصیت است که از یک عده عناصر اساسی تشکیل یافته است. چرا این قسم قابل کاوش نبوده باشد؟ این مسئله خلاف مشهود ما است، زیرا که ما می توانیم شخصیت خود را کاملا برای شخصیت آن بر نهیم.
اولا مگر روان پزشکی عمده کاری برای بهبود روانی انجام می دهد این نیست که می خواهد او را به حالت اعتدال باز گردانیده و بتواند شخصیت او را برای او به طور صحیح قابل درک و آگاهی بسازد؟ اصلا مگر می توان بدون آگاهی به «شخصیت» در جنگل سحر آمیز قلمرو طبیعت و انسان ها به وجود ادامه داد؟
ثانیا اگر این مسئله طبیعی است که کاوش در «خود» مانند کرم ابریشم انسان را از موجودیت دور می سازد، این چه استثنایی است که حتی خود آندره ژید قبول می کند که عده ای می توانند به خویشتن شناسی و کاوش در خویشتن بپردازند؟
پس اکنون که این امکان دارد، باید پرسد که آیا کاوش در خود برای افکار ضعیف بی نتیجه است یا اینکه هیچ کس نباید این کار را انجام بدهد؟ اگر بنا بود خویشتن شناسی یک مسئله غیر طبیعی باشد، آیا می توانستیم امروزه علمی به نام روان شناسی داشته باشیم؟ البته نه، زیرا روان شناسی بدون مطالعه در «خود» امکان پذیر نیست، برای اینکه هیچ فردی از افراد انسانی، لذت یا الم یا تداعی معانی یا تفکر و تجسیم و اراده دیگران را نخواهد دید، اگر چه آثار طبیعی آن را در اعضای جسمانی مشاهده می نماییم پس روان شناس مسائل عمده روانی را با نظر در خود مطرح می سازد.
قسم دوم- از «خود آگاهی» عبارتست از خود آگاهی فعلی. این قسم بسیار متنوع و رنگارنگ است، هر حالت فعلی انسانی که در «سطح ظاهری من» نمودار می گردد تمام من را با خود مشغول می دارد. مثلا اگر من نمود نشاط آور در من نمودار گشته است، تمام من در آن موقع با نشاط خواهد بود و اگر اندوهبار یا حیرت آور بوده باشد تمام من در حال اندوه و حیرت خواهد بود. اگر در حال تفکریم «من» فکر می کند و اگر در حال تجسیم یک نمود بسر می بریم تمام «من» مشغول تجسیم است.
«خصوصیت خود آگاهی های وجدانی اینست که هیچ گونه بازیگری در آن تصور نمی شود» هنگامی که وجدان مشغول قضاوت است، فقط نمود قضاوت در درون ما نمودار می گردد و هنگامی که مشغول سرزنش می باشد یا با خود راز و نیاز می کند یا راهنمایی یا شکنجه می بیند، روان ما به طور مشخص همین پدیده را دارا می باشد.
عبور از این آگاهی به آگاهی قسم اول که بر نهادن تمام «خود» می باشد، مانند عبور از یک کانال باریک به یک اقیانوس پهناور می باشد، یا مشاهده آن «خود کامل»در این خود باریک مانند سرازیر کردن اقیانوس بزرگی در یک کانال کوچک و باریک است و به همین جهت است که بهره برداری از واحدهای موجود در ناخود آگاه یا «سطح عمیق من» در موقعی که سطح ظاهری «من» یا شعور آگاه اشغال شده است. فوق العاده دشوار به نظر می رسد.
مسئله دیگری که در اینجا وجود دارد و آن اینست که همیشه واحدهایی که در خود آگاهی های فعلی نمودار می گردند از آن جهت که تمام «من» را اشغال می کنند، در آن حال مقایسه با وجود سابق همان نمود ها که فعلا در ناخود آگاه است یا در سطح عمیق «من» قرار گرفته اند غالبا اشتباه در می آیند، زیرا مثلا لذتی که فعلا در روان انسانی موجود است آنچنان روان انسانی را به خود مشغول می سازد که انسان گمان می کند که چنین لذتی برای او پیشامد ننموده است، در صورتی که ممکن است که در گذشته لذت های خیلی عالی تر از لذت فعلی را دریافت نموده باشد و همچنین است الام و حیرت و وحشت و خجلت و ندامت و غیر ذلک. آنچه که مهم است اینست که انسان بایستی آن اندازه دارای مقاومت روحی یا به اصطلاح دیگر دارای شخصیت بوده باشد که تمام نمودهایی را که برای روان او نمودار می گردند ارزیابی صحیح بنماید و این حقیقت در افراد عادی فوق العاده کمیاب است.
خودآگاهی مبهم
قسم سوم- آگاهی مبهم، این نوع «خود آگاهی» که به طور فراوان برای افراد دست می دهد موقعی است که وضع روانی انسان در یک حالت نا معلوم قرار گرفته است. وجدان مشوش، تفکرات راکد، سلسله تداعی معانی های غیر مرتب، احساس لذت و الم در هم و بر هم می باشد. ادامه این نوع آگاهی به «خود» نه تنها نتیجه ای ندارد بلکه کاملا از نظر روانی دارای آسیب می باشد زیرا برای روان انسانی در این موقع یک نقطه اتکا و مقصدی وجود ندارد که اگر بخواهد در نقطه ای ساکن باشد در آن نقطه سکونت نماید و اگر بخواهد حرکت نماید به مقصد خود رهسپار شود.
هر چه نظام (سیستم) ماشینی اجتماعات بشری پیشتر می رود، ابهام در خود آگاهی (خود یابی) افزایش می یابد، این یک واقعیتی است که ظواهر دل فریب ماشین نمی تواد روی آن را بپوشاند. کثرت و شدت بیماری های روانی، سبک مغزهای فراوان را که مشاهده می کنیم با هیچ گونه فرمول های تسلیت بخش فلسفی یا با زیبایی هایی که قرن عروسک بازی ما نمایش می دهد نمی توان نادیده گرفت. این وضع روانی که تقریبا می خواهد جنبه عمومی به خود بگیرد اگر به عنوان مقدمه ای برای یک پیشرفت عالی انسانی احراز و تلقی شده بود باز قابل تحمل بود. ولی متاسفانه به قول هشیاران دلسوز جوامع انسانی، هیچ کس نمی تواند یک حدس منطقی عاقلانه بزند که بشر با تحمل این بدبختی هاو ناگواری ها به کجا می رود.
آلفرد نورث وایتهد با صراحت تمام می گوید: «ما نمی دانیم سال آینده ما چگونه خواهد بود» بالاتر از این، متفکر مزبور ناتوانی خود را حتی از شناخت موقعیت فعلی انسان ها اظهار می کند. این مطلب با در نظر گرفتن اخلال در خود آگاهی (خود یابی) که افراد و جوامع را مبتلا ساخته است، فوق العاده محسوس و منطقی به ذکر می رسد. ممکن است به نظر بعضی ها چنین برسد که وضع فعلی بشر بسیار روشن است و در این که بشر با تمام آزادی در حدود امکان به خواسته های خود می رسد ابهامی وجود ندارد.
می گوییم: اولا اینکه می گویید «بشر با تمام آزادی در حدود امکان به خواسته های خود می رسد» مطلبی است که شما می گویید، اما من نمی دانم این آزادی که از طبیعت او برخاسته است آیا موضوعات آن آزادی را هم شما در پیش پایش گذاشته اید و یا اینکه موضوعات واقعی را پیدا کرده و با آزادی تمام از آن بهره برداری می کند؟ زیرا من می بینم، همین بشر اعتیاد به هروئین را هم با آزادی انتخاب نموده است و فدا کردن هر گونه اصل انسانی را در راه رسیدن به شهوت از آزادی بهره برداری می نماید!! اگر مسئله خونریزی ها و زورگویی ها در موقع تحلیل واقعی به پدیده آزادی به اصطلاح! منجر نگردد، به کدامین واحد خواهد رسید؟ خلاصه بشر امروزی اکر هم در ظاهر گمان نموده آنچه را که عمل می کند از روی آگاهی و محاسبه انجام می دهد، این یک خوش بینی ساده لوحانه است که یک تحلیل اجتماعی واقعی و یک روانگاری دقیق، بطلان آن را ثابت خواهد کرد. به هر حال، ابهام روز افزون در خود آگاهی ها خطر توجهی است. اگر بنا است بشر آینده ای داشته باشد، باید مورد بررسی و معالجه قرار بگیرد.


Sources :

  1. محمدتقی جعفری- وجدان- صفحه 133-136

https://tahoor.com/en/Article/PrintView/210366