بررسی وجدان زشت

انسان در درون خود، هنگام توجه به کردار و یا خیال پلید، زشت شدن را احساس می کند. آیا این همان وجدان است؟ وجدان که راهنمای مطمئن است، قاضی دادگری است، بارقه الهی است، عامل شخصیت عالی ما است و ...
«زانوانش به سختی زیر قامتش خم شد، چنان که گفتی نیرویی ناپایدار ناگهان او را از سختی وجدان زشتش خسته کرده است بی حال روی تخته بزرگی درغلتید» زشت شدن نیرو یا نیروهایی که عناوین مزبور را دارا می باشند، چه معنی می دهد؟ آیا این تناقض نیست؟ پس ما بایستی وجدان مخصوص را قایل شویم که فقط جایگاه انعکاس نتیجه فعالیت های ما است، اگر فعالیت خوبی انجام داده ایم بدون شک آن وجدان مخصوص، محتشم و زیبا خواهد بود و اگر فعالیت بدی نموده ایم، آن وجدان مخصوص، زشت و کثیف خواهد گشت. چند مسئله را در این جا باید متذکر شویم:
اول- احساس زشتی در درون انسانی، دلیل روشنی برای محفوظ ماندن شخصیت انسانی می باشد، زیرا اگر برای انسان شخصیت هدفداری وجود نداشته باشد که حفظ و ادامه آن را برای خود لازم بداند، نیک و بد برای او وجود نخواهد داشت، در نتیجه چنین فردی در درون خود زشتی و کثافتی احساس نخواهد کرد.
دوم- مرتفع شدن این زشتی بسته به برداشته شدن عامل آن است و مادامی که آن عامل برطرف نشده است، زشتی به وجود خود ادامه خواهد داد و در صورت عدم امکان برداشته شدن عامل زشتی (مثلا جنایت بسیار دلخراشی که انجام داده است) ممکن است با تسلیم خود به پیشگاه عدالت ولو با دست برداشتن از موجودیت خود آن را جبران نماید ولی باید در نظر گرفت که این گونه تسلیم به پیشگاه عدالت هنگامی می تواند او را از این زشتی نجات بدهد که مقرون به ندامت بوده باشد و اگر فرض شود که احساس زشتی و پلیدی آن چنان او را تحت فشار قرار داده است که به طور ناخودآگاه خود را نادیده می گیرد و به پیشگاه عدالت تسلیم نمی گردد، گمان نمی رود که این گونه اقدام بتواند زشتی او را برطرف نماید، زیرا چنین اقدامی شبیه به خودکشی بی اختیاری است. نه تنها هیچ عظمتی در آن نهفته نیست بلکه خود می تواند دلیلی روشن به ناهماهنگی وجدان و نیروی عقلانی او بوده باشد. خلاصه، ما یک نتیجه جبری کار زشت داریم که به عنوان نتیجه جبری آن کار زشت نمودار می گردد و یک نتیجه اختیاری و آگاهانه. آن چه که می تواند از زشتی کار زشت بکاهد و مانند یک پدیده جبران کننده مطرح شود فعالیت آگاهانه واختیاری است که برای شستن ننگ زشتی و آلودگی تبهکاری انجام خواهد گرفت نه یک عکس العمل ماشینی. البته همین عکس العمل ماشینی خود دلالتی برحساسیت وجدان داشته و در مقابل کسانی که کاملا از مدلول کارهای زشت بی خبر و درباره آن ها بی خیال هستند دارای ارزشی می باشد. در این باره یک قانون کلی نمی توان گفت، بلکه بایستی حالات شخصی روان های انسانی را در نظر گرفت.
سوم- گاهی زشتی وجدانی آن چنان شدید است که ممکن است خرسندی ها و رضایت های دیگر وجدان را مشوش و مغشوش نماید. مثلا در حالت جنایت دلخراشی که درباره قتل یک انسان بی گناهی انجام گرفته است، ممکن است فعالیت های نیکویی را که باعث خرسندی روانی شخص مفروض بوده است از بین ببرد. و همچنین بالعکس ممکن است عظمت کار انجام گرفته آن چنان مهم بوده باشد که وجدان آن شخص از نارضایتی های قبلی وجدانی خود تا حدودی بکاهد و این همان پدیده است که در ایدئولوژی اسلامی نیز مطرح است که بعضی از نیکویی ها بدی ها را از بین می برد، همچنین بعضی از بدی ها نیکویی ها را محو می سازد.«ان الحسنات یذهبن السیئات؛ نیکی ها بدی ها را محو می کنند.» (هود آیه 114)


Sources :

  1. محمدتقی جعفری- وجدان- صفحه 169-171

https://tahoor.com/en/Article/PrintView/210376