مقایسه دوران امامت امام رضا علیه السلام با قیام عاشورا

در زندگانی اجتماعی حضرت امام ابوالحسن علی بن موسی الرضا (ع)، یکی از مسائل بسیار بسیار عظیم و با اهمیت درگیری گسترده و ژرف و با صلابت این امام بزرگوار و حجت الاهی است. با انحرافهای فکری، و جریانهای اعتقادی،و مرامهای کلامی،و مکتبهای فلسفی.
خلفای هوشیارو سیاستمدار بنی عباس، از مدتها پیش، با پشتکاری عجیب، به مسلک آفرینی، در میان جامعه اسلامی دست زدند. برای این مقصود مرموز سیاسی، از جمله، به ترجمه کتب ملل دیگر به زبان عربی اقدام کردند، و به ویژه درباره مسائل اعتقادی و جهانشناسی (که قرآن کریم درباره آنها سخن گفته بود) نظریات بسیاری وارد جهان اسلام و محیط فکر اسلامی کردند، و تشویق زیادی از مترجمان که برخی نصرانی و برخی یهودی بودند به عمل آوردند و ... این اقدامات موجب می گشت تا اذهان جامعه متشتت شود، و در برابر مشعل وحی، که آل محمد (ص) صاحبان اصلی حاکمیت اسلامی و رقیبان نگرانی آفرین خلافت عباسی، حاملان آن بودند، چراغکهایی افروخته گردد، و طرز شناخت قرآنی اسلامی، از جهان هستی و دیگر حقایق، در زیر پوشش آرا و فلسفه های گوناگون قرار گیرد، رنگ ببازد، و شاخصیت ویژه خویش را از دست بدهد.
زیرا می دانستند که تا این شاخصیت باقی است، طالبان آگاه و پژوهندگان صاحبنظر، برای وصول به آن معانی و معارف، و آن حقیقتها و شناختها، سرانجام، به دنبال دارندگان علم «قرآن» خواند رفت، و با مکتب مقاومت آموز امامان بر حق و صاحبان اصلی و شایسته حکومت اسلامی آشنا خواهند شد، و به آنان ارادت خواهند یافت، و در جانب آنان قرار خواهند گرفت، و با آشنا شدن با فلسفه الاهی اسلام، فلسفه سیاسی آن را نیز خواهند شناخت، و بدینگونه حکومت آل عباس را متزلزل خواهند ساخت، و سرنگون خواهند کرد، و دعوت به حکومت آل محمد (ص) را همه جا پراکنده خواهند نمود.
عباسیان به خوبی دریافته بودند که اگر ائمه طاهرین (ع)، مورد رجوع قشرهای آگاهی طلب اجتماعات و شهرهای اسلامی قرار گیرند، همه ابعاد اسلام، از جمله فلسفه سیاسی و معیار حاکمیت اسلامی را نیز خواهند شناخت، و اگر چنین شوند بر حکومتهایی از نوع حکومت هارون و مأمون خواهند شورید، و با وجود امام موسی بن جعفر (ع)، و امام علی بن موسی (ع)، تحت و تاج هارون و مأمون و امثال آنان را به خاک هلاک خواهند افکند، و حاکمیت امام معصوم را تثبیت خواهند کرد.
دست یافتن جامعه اسلامی، به شناختهای صحیح قرآنی، که از طریق ائمه طاهرین می توانست تحقق پذیرد، برای حاکمیت غیر اسلامی آنان بسیار خطرناک بود. ظهور ارزشهای امامت حقه که می توانست بنیاد خلافت آلوده و غافل و معصیتکار عباسی را به نابودی کشد، بزرگترین عامل نگرانی آنان بود. به هنگام چاره اندیشی دراین باره، از جمله به اندیشه تهیه کردن خوراک فکری و سربلندی شناختی برای اذهان مستعد جامعه افتادند، تا کمتر به سوی منابع علم و معادن وحی برود، و کمتر کسی چون هشام بن حکم، و هشام بن سالم، و مؤمن الطاق (بیدارگران نگرانی آفرین) تربیت گردد.
آری، آنان کوشیدند تا افکار واذهان، به مسائل گوناگون کلامی و فلسفی سرگرم کردند، و از تماس یافتن با سرچشمه حیات معارف آل محمد (ص) بازمانند.
زیان عظیم این تمهید و سیاست برای اسلام، منحصر به یک قلمرو نبود. در واقع اینکه سیاستمداران آن دوره ها می خواستند فلسفه سیاسی اسلام معلوم نگردد، و از این رو افکار و فلسفه های بیگانه و دخیل را می آوردند و رواج می دادند، تنها دارای زیان سیاسی نبود، بلکه زیانهای عمده دیگری در پی داشت. و آن زیانها جا به جا شدن و تحریف مسائل اصلی اسلام بود، در ابعاد گوناگون نظریات الاهی و اخلاقی و ... که لازمه تحریف رهبری و فلسفه سیاسی بود، و لازمه رواج فلسفه ها و افکار دیگران. اگر جریانهای فکری دیگر سیطره می یافتند، حقایق قرآنی، به صورتی عجیب دگرگون می گشت (چنانکه مقداری هم اینگونه شد و تا امروز آثار آن باقی است)، و از نشر یافتن و نفوذ و حضور در ابعاد گوناگون علم و فرهنگ و تربیت اسلامی باز می ماند. و چیزی نمی گذشت که اسلام همانگونه که در فلسفه سیاسی مسخ شد، و به جای امام جعفر صادق (ص)، منصور دوانیقی، و به جای امام موسی بن جعفر (ع)، هارون الرشید، و به جای امام رضا (ع) مأمون عباسی حاکم جامعه اسلامی گشتند، فلسفه الاهی و مبانی اعتقادی اسلام نیز مسخ می شد، و فلسفه های ترجمه شده و آراء متکلمان درباری، جای جلوه های آیات بینات الاهی را می گرفت.
درچنین میدان مبارزه بزرگ و مهم و حیاتی و سرنوشت سازی، که در قلمرو اسلام پدید آمده بود، این امام ابوالحسن علی بن موسی الرضا (ع) بود که پا به صحنه پیکار بزرگ و جهاد کبیر نهاد، و بر قلمرو تلاش فکری نسلهای مسلمان نظارت کرد، و با روبرو شدن و درافتادن با داعیه داران فکری، و متفکران فلسفی، و صاحب مسلکان اعتقادی، و متکلمان درباری، و دینمداران سیاسی آن روز، از طریق گفتگو و مناظره، و استدلال و تشریح، و احتجاج و توضیح، امواج گوناگون این زیانها را پس راند و باروهای حقایق آسمانی قرآن را حراست کرد.
بنابراین برخی از متفکران مذهبی، این حرکت و جهاد را، از نظر تأثیر ماهوی خویش به حرکت و جهاد عاشورا تشبیه کرده اند. یعنی همانگونه که اگر حرکت عاشورا نبود، اسلام در بعد سیاسی و حاکمیت مسخ شده بود و سپس دیگر ابعاد آن نیز مسخ می شد و محو می گشت، اگر حرکت فکری و مناظراتی امام رضا (ع)، در مجالس پرهیاهوی مراکز اسلامی آن روزها نبود، اسلام در بعد شناختی و نظری و علمی و فلسفی و جهان شناختی خویش تحریف و مسخ می شد، و سپس دیگر ابعاد آن، و سرانجام کار به نابودی اسلام منجر می گشت.
بنابراین، همانسان که امام حسین (ع) آفریننده پیکار بزرگ عاشورا بود، در برابر تهاجمات اموی، برای روشن کردن انحراف سیاسی در اسلام، امام رضا (ع) نیز آفریننده پیکار مبارزات فکری بزرگ بود، در برابر تهاجمات عباسی، برای روشن کردن انحرافهای فکری در اسلام.


Sources :

  1. محمدرضا حکیمی- امام در عینیت جامعه- صفحه 60- 63

https://tahoor.com/en/Article/PrintView/210413