دلایل عدم تقلید فلسفه های سیاسی از طرز تفکر یونانی

یکی از نارواترین کارهایی که مولفان و متفکران حرفه ای در علوم انسانی انجام می دهند، همین است که گویی این کره خاکی با آن همه جوامع و تمدنهایش، هیچ انسانی به نام پیامبر به خود ندیده است!! واقعا جای شگفتی است که انسان کتب تاریخ نوشته شده دوران های معاصر را باز می کند، می بیند کتابها و مقالات بی شماری در تفکرات سیاسی «ماکیاولی» و «توماس هابس» و «سزار بورژیا» و غیر ذالک نوشته شده، ولی هیچ تحقیق رضایت بخشی از ابراهیم و موسی و عیسی و محمد (ص) از سردمداران تمدن (به اصطلاح) در دست نیست. بنابراین یکی از دلایلی که باعث می شود فلسفه های سیاسی در تاریخ بشری را تقلیدی از طرز تفکر یونانی ندانیم
1- خدمات بسیار عمیق و موثری است که پیامبران عموما و پیامبران عبری به آزادی نموده اند، در پیشبرد تمدن بشری فوق توصیف است.
2- پیش از درخشندگی یونان و بعد از آن، تمدن هایی در روی زمین بروز کرده و به اعتلا رسیده و رو به زوال رفته اند، آیا امکان دارد تمدنی به وجود بیاید و فاقد سیستم منطقی سیاسی باشد؟! از طرف دیگر:
3- محدودیت های آزادی در یونان را در (تاریخ فلسفه سیاسی ج 1 ص 49) چنین می خوانیم: «ژنرالها چون حق تجدید انتخاب شدن داشتند، لذا از رسیدگی به حساب و عملیات ایشان صرفنظر می شد و از بازخواست فرار می کردند، لذا آنان عناصر قوی و منتفذ و مستقل ترین مصادر امور آتن بودند.»
4- سم خوردن مظلومانه «سقراط» و اعدام وی می تواند غیر انسانی بودن نظام سیاسی و حقوقی یونان آن دوران را بازگو کند، زیرا سقراط را یک نفر با غرض و انگیزه شخصی نکشته است، بلکه همانطور که اشاره کردیم، محکوم کننده او به قتل، مقدمات قضایی یونان است که از اجزاء تشکیل دهنده یک نظام سیاسی و حقوقی آتن بوده است.
5- طبقات اجتماعی سه گانه در یونان
اول - طبقه غلامان که در قشر تحتانی جامعه قرار گرفته بودند، غلامی در آن زمان در دنیا رواج بوده، یک ثلث جمعیت شهر آتن را غلامان تشکیل می دادند، غلامان از لحاظ مرتبه اقتصادی در حکم مزد بگیران و کارگران امروزه بوده اند، با این فرق حقوقی سیاسی بودند.
دوم- طبقه خارجیان، با داشتن اختیارات مانند غلامان از شرکت در امور سیاسی شهر ممنوع بودند
سوم- طبقه اتباع، حق داشتند که در تمامی شئون حیات سیاسی جامعه شریک و دخیل باشند آیا می توان با این تبعیض در طبقات ادعا کرد که یونان باستان، انسان را با همه ابعادش شناخته و ارزش و سعادت و حق حیات و حق کرامت و حق آزادی او را در تفکرات سیاسی و حقوقی خود تصفیه و بر زندگانی مردم جامعه خود تطبیق نموده است؟!
6- مولف محترم در جای دیگر همین نقیصه را متذکر شده و می نویسد: «معهذا باید دانست که تاکنون هیچ جامعه ای در تاریخ،موفق به نیل ایده آلهایی که در دماغ مردم آن جامعه وجود داشته است نگردیده و نزدیک شدن به ایده آلها در جامعه های مختلف نسبی بوده است و هست. چنانچه جامعه آتن به نیل تمام ایده آلها موفق نگردیده و دلیل این مسئله ظهور کتاب جمهوری «افلاطون» است، وی در این کتاب دموکراسی آتن را تحلیل کرده، معایب و نقایص آن را شرح می دهد و شکست آتن را نتیجه معایب مزبور می داند، وی معاصر با جنگهای پلوپونزی بوده که منجر به شکست دموکراسی و خاتمه دموکراسی آتن گردیده و لذا نسبت بر رژیم دموکراسی آتن شک پیدا کرده بر خلاف پریکلس که قویا بدان ایمان داشته است. (مأخذ مزبور ج 1 ص 59) از اینجا به خوبی معلوم می شود که حقایق ایده آل مطروحه در تفکرات یونانیان بیشتر مفهوم اوتوپیائی داشته است که فقط در ذهن طلوع و غروب می نماید.
7- مهمترین مطلبی که در انتقاد از یونان گرائی جالب توجه است، مسئله ضروری تلقی کردن بردگی در یک جامعه بشری است که دو ستون بزرگ تمدن بعدی اروپا (افلاطون و ارسطو) آن را با کمال صراحت تثبیت کرده اند، اگر در یونان آن دوران، موجودیت انسان با همه ابعادش واقعا شناخته شده بود، چگونه ممکن بود پدیده بردگی با آن گسترش در همه مسائل سیاسی، حقوقی اقتصادی، اخلاقی، دینی و فرهنگی به طور عام نفوذ نماید؟! این اعتراض با توجه به قانون ارتباط سطح فرهنگ و دانش عمومی مردم یک جامعه با طرز تفکرات و اعمال سیاسی آن مردم، کاملا روشن می گردد. (رژیم سیاسی  تالیف آقای دکتر حشمت الله عاملی ج 3 ص 6) ممکن است این سوال برای بعضی ها مطرح شود که بردگی در اسلام هم جریان داشته و الغاء نگردیده است. پاسخ این سوال کاملا روشن است، زیرا:
الف: با نظر به منابع معتبر اسلام، بردگی پدیده ای بود که جریانات گذشته اقوام و ملل بدون استناد به یک منطق اساسی آن را در زندگی اجتماعی راسخ نموده بود و اسلام نمی توانست به یک بار و دفعتا آن را الغاء نماید زیرا چنین امری موجب اختلالات شدید اجتماعی مخصوصا اقتصادی می گشت، لذا اسلام با کمال واقع بینی، نخست ریشه برده گیری را که عمدتا جنگ ها بود سوزانید. و ما می بینیم در فتح مکه با اینکه مطابق سنت های گذشته می توانست همه اهل مکه را برده بگیرد، همه آنان را آزاد کرد.
ب: کیفر بعضی از گناهان را آزاد کردن برده قرار داد
ج: قسمتی از زکات را که مهمترین مالیات اسلامی است، به آزاد کردن برده ها اختصاص داد. (و فی الرقاب)
د: مربوط بودن پدیده بردگی را به روبناهای زندگی و جریانات بی اساس آن، اثبات کرد
هـ: آزاد کردن بردگان را یکی از مهمترین نیکوکاری ها و عبادات قرارداد، این مبارزه پیگیر و همه جانبه اسلام با پدیده بردگی بود که باعث شد این پدیده در کشورهای اسلامی به حداقل برسد و در بعضی از جاها به کلی از بین برود، در زمان «عمربن عبدالعزیز» مالیاتی به عمر ارسال شد، عمر دستور داد همه مواردی را که ممکن بود مالیات مزبور در آنجاصرف شود، تحقیق کردند، در نتیجه نیازی به آن مالیات دیده نشد، عمر دستور داد آن بودجه اضافی را به آفریقا بفرستند و برده ها را با آن بودجه آزاد کنند به شرط اینکه اگر مسلمان نبودند با مسلمین ارتباط دوستی و ولاء داشته باشند.
8- آن همه اعتراضات که در جوامع اسلامی بر خلفاء و امراء و حتی شورش علیه آنان می شد، بهترین دلیل این است که حقوق سیاسی در اسلام خیلی بالاتر و با عظمت تر از یونان تثبیت شده است.


Sources :

  1. محمدتقی جعفری- حکمت اصول سیاسی اسلام- صفحه 60-62

https://tahoor.com/en/Article/PrintView/210476