اهمیت کاتب با توجه به نامه امام علی علیه السلام به مالک اشتر

از مجموع منابع اولیه و تالیفات صاحبنظران درباره فلسفه سیاسی اسلام که در این مورد می توان از آنها بهره برداری نمود، شغل کاتب بسیار با اهمیت و حساس است، لذا زمامدار اسلامی باید در انتخاب کاتب فوق العاده دقیق باشد، و شرایط این منصب را درباره هرکسی که می خواهد به این کار بگمارد مراعات نماید.
عبارات فرمان علی (ع) به مالک که در نهج البلاغه آمده بدین قرار است: «ثم انظر فی کتابک فول علی امورک خیرهم، و اخصص رسائلک التی تدخل فیها مکائدک و اسرارک باجمعهم لوجوه صالح الاخلاق ممن لا تبطره الکرامه فیجتری بها علیک فی خلاف لک بحضره ملاء، و لا تقصر به الغفله عن ایراد مکاتبات عمالک علیک و اصدار جواباتها علی الصواب عنک فیما یاخذلک و یعطی منک و لا یضعف عقدا اعتقده لک و لا یعجز عن اطلاق ما عقد علیک و لا یجهل مبلغ قدر نفسه فی الامور، فان الجاهل بقدر نفسه یکون بقدر غیره اجهل، ثم لا یکن اختیارک ایا هم علی فراستک، و استنامتک و حسن الظن منک فان الرجال یتعرضون لفراسات الولاه بتصنعهم و حسن خدمتهم، و لیس وراء ذلک من النصیحه و الامانه شیء ولکن اختبرهم بما و لو للصالحین فاعمد لا حسنهم کان فی العامه اثرا و اعرافهم بالامانه وجها فان ذلک دلیل علی نصحتک لله و لمن و لیت امره و اجعل لراس کل امر من امورک راسا منهم لا یقهره کبیر عا و لا یتشتت علیه کثیر ها. و مهما کان فی کتابک من عیب فتغابیت عنه الزمته؛سپس در حال کتاب (کاتبان) خود دقت کن و بهترین آنان را برای امور مدیریت انتخاب و نصب کن، و آن نامه های که چاره جویی ها و اسرار تو در آنها نوشته می شود، در اختصاص آن کاتبی قرار بده که بیش از همه جامع اخلاق حمیده باشد و از کسانی باشد که احترام و اکرام او را فاسد نکند که در نتیجه با اظهار مخالفت با تو در حضور بزرگان و اولیای امور بر تو جرأت کند و از کسانی باشد که غفلت و مسامحه کاری هایش از ارائه نامه هایی که از اعمال برای تو رسیده یا صادر نمودن پاسخ های صحیح آنها در آنچه که برای تو می گیرد و یا از طرف تو عطا می کند موجب کوتاهی او گردد، معاهده ای که برای تو می بندد، سست و شکننده نباشد و از منحل کردن معاهده ای که برای تو بسته است (و آن معاهده بر ضرر تو بوده است) ناتوان نباشد، او نباید به ارزش واقعی خود در امور مربوطه نادان باشد زیرا کسی که به ارزش واقعی خود جاهل باشد، به ارزش دیگران نادان تر است.
سپس کسانی را که به منصب کاتب انتخاب می کنی بر مبنای فراست (دریافت به وسیله حدس قوی) و دلباختگی و خوش گمانی درباره انتخاب شد گان نباشد، زیرا مردانی (که وارد در کارهای اجتماعی وسیاسی هستند) به وسیله تصنع وتظاهر به خوش خدمتی که در باطن هیچ گونه خیرخواهی و امانتی ندارد، خود را در معرض فراست زمامداران درمی آورند، (تا در دلهای آنان نفوذ کنند) بلکه آنان را با کارهایی که در تصدی برای شغل کاتبی به زمامداران صالح پیش از تو انجام داده اند آزمایش کن و ملاک انتخاب را نیکوترین اثر در میان عموم مردم که از آنان بروز کرده است و همچنین معروف ترین آنان از نظر امانت قرار بده، زیرا چنین انتخابی دلیل خیراندیشی و خیرخواهی تست در راه خدا و درباره کسی که منصب را از او گرفته ای و در راس هر امری، رئیس از آنان قرار بده (آنچنان ضعیف نباشد) که کار بزرگ از آن امور او را مغلوب بسازد و کثرت آن کارها موجب پراکندگی آنها در نظر او نگردد که باعث سردرگمی او شود. هر عیبی که در کاتبان تو وجود داشته باشد، و تو از آن غافل شوی (و یا بی اعتنایی کنی) تو درباره آن ملزم و مسئول خواهی بود.»
پیش از بررسی و تحقیق در شرایط کاتب لازم است که مقداری در توضیح معنای اصطلاحی کاتب که در حکومت های اولیه مسلمین متداول بوده است، بحث داشته باشیم. معنای کاتب اگرچه به مقتضای ماده کتابت که در کاتب وجود دارد، نویسندگی به معنای معمولی مفهوم اصلی از آن کلمه است، ولی از نظر معنای اصطلاحی دارای مقامی بسیار بالاتر از نویسندگی محض می باشد، بهترین تحقیقی که در معنای اصطلاحی کاتب شده است به وسیله «ابوالعباس احمد القلقشندی» در کتاب معروفش (صبح الاعشی) انجام گرفته است، و چون این تحقیق دارای اهمیت فراوانی است، لذا ضروری است که ما فرازهای عمده این تحقیق را متذکر شویم:
«جاحظ» گفته است: اگر در عظمت و اهمیت کتاب نبود مگر اینکه هیچ پیامبر و خلیفه ای که مورد رضایت است، سندی را نمی نویسد، مگر اینکه نام کتاب آن ذکر می شود، و هیچ کتابت و نامه پیامبر و سندی در خبری از منابر دنیا خوانده نمی شود، (که اگر با ذکر خدا و رسول او (ص) و ذکر خلیفه افتتاح شود) مگر اینکه حتما کاتبان آنها نیز نام برده می شود، چنانکه در اسنادی که پیامبر اکرم به اهل نجران و غیر آنها نوشته است، ذکر کاتب آمده است، و اکثر این اسناد به خط امیرالمومنین علی بن ابیطالب (ع) به جهت شرف و کرامت و سابقه و اصالت او بوده است. و از این جهت است که الموید می گوید: (کاتب بودن شریف ترین منصب های دنیا است، پس از خلافت فضیلت و برتری به کاتب بودن ختم می شود و رغبت و میل مردم در آن حد توقف می نماید) و از سخنان «ابوجعفر الفضل بن احمد» در جمله ای از رساله اش که کتابت (کاتب بودن) بنیان اساسی ملک و ستون مملکت است، و شاخه های متفرقه ایست که از یک درخت کتابت قطب ادب و ملاک حکمت و زبانی است گویای حد جدا کننده حق و باطل و میزانی است که دلالت به برتری عقل متصدی آن می نماید، کتابت نور علم است و تصفیه کننده عقول و میدان فضیلت و عدالت است. کتابت زیور و زینت و لباس و جمال و هیبت روحی است که در اقسام گوناگون جریان دارد، کتابت از جهت درجه و منزلت برتر و بالاتر است، هرکس جاهل به حق کتابت باشد، با نشان گمراهی و نادانی مشخص می شود، و به وسیله کتابت و ماتبن است که سیاست و ریاست پابرجای می ماند. هرگاه که فضیلت و کمال و سعادت با هم تصور شوند کتابت متصور می گردد، و اگر صنعت ها مورد اشراف و تربیت قرار بگیرند، قطعا کتابت مربی و مشرف و تنظیم کننده همه آنها است.
سپس قلقشندی در عباراتی از کتاب مواد البیان چنین می آورد: «و لیس من الصنائع صناعه تجمع هذه الفضائل الا صناعه الکتابه، و ذلک لا ن الملک یحتاج فی انتظام امور سلطانه الی ثلاثه اشیاء لا ینتظم ملکه مع وقوع خلل فیها: احدها رسم ما یجب ان یرسم لکل من العمال و المکاتبین علی السطان و مخاطبتهم بما تقتضیه السیاسه من امر و نهی و ترغیب و و عید و احماد و اذمام و الثانی استخراج الاموال من وجوهها، و استیفاء الحقوق السلطانیه فیها و الثالث تفریقها فی مستحقها من اعوان الدواله و اولیائها یحمون حوزتها و یسدون ثغورها و یحفظون اطرافها، و یذبون عنها و عن رعایاها و غیر ذلک من و جوه النفقات الخاصه و العامه قال صاحب مواد البیان: «و قد عرف ان الذین و ضعوها و ابتداوها و رسموا رسومها هم الانبیاء علیهم السلام» و قال ابن المقفع: «الملوک احوج الی الکتاب من الکتاب الی الملوک» و من کلام الموید «کتاب الملوک عیونهم و اذانهم الواعیه و السنتهم الناطقه؛ و هیچ یک از صنایع آن همه امتیازات را دارا نمی باشد، مگر صنعت کاتب بودن، دلیل این مدعا اینست که هر نظام حکومت و زمامداری در انتظام خود بر سه چیز نیازمند است، وبدون آن ها حکومت و زمامداری هماهنگ به جریان نمی افتد:
یکم- تعیین آنچه که برای کارگزاران حکومت و کسانی که با حکومت معاهده دارند باید مقرر گردد و برقرار کردن ارتباط با آنها به نحوی که سیاست اقتضاء می کند از امر و نهی و تشویق و وعده و تهدید و ستایش و مذمت.
دوم- وصول اموال از موارد آنها و استیفای حقوق حکومت از آنها.
سوم- تقسیم و توزیع آن حقوق بر اهلش از کارگزاران و وابستگان دولت که از حوزه آن حمایت می کنند و نیازمندیهایش را برطرف می سازند و اطراف و جوانب آن را نگهداری می نمایند، و از دولت رعیت هایش دفاع می کنند، و غیر از این امور موارد هزینه های خصوصی و عمومی.»
از این عبارات معلوم می شود که مقصود از کاتب در مسائل سیاسی اسلام خیلی با عظمت تر و با اهمیت تر از آن معنا است که امروزه از لفظ کتابت و کاتب (نویسنده) منظور می گردد، و با نظر به مجموع مطالبی که در مختصات کاتب در عبارات فوق به دست می آید، کاری که به او سپرده می شود خیلی بالاتر از یک نویسنده به معنای معمولی آن است، به نظر می رسد کاتب به معنای اصطلاحی آن حتی از وزیر به اصطلاح امروزی نیز بالاتر بوده است، زیرا آنطور که در عبارات فوق ملاحظه شد اختیارات کاتب خیلی مهم تر از دایره اختیارات وزیر به معنای امروزی می باشد.
آنچه که از مجموع منابع درباره کاتب و تحولات و گسترش در وظایف بر می آید، این است که کاتب ها اصناف مختلفی داشته اند، از آنجمله:
1- کاتب امر محرمانه، همان گونه که امیرالمومنین در توصیفش فرموده است: باید در معرفت و فضایل اخلاقی در درجه ای عالی تر از دیگر اصناف کاتب باشد و سبک سر نباشد کاملا راز دار و متین باشد.
2- کاتب دیوان عمومی که متصدی بررسی و تحقیق مراسلات و دیگر مراجعات کارگزاران حکومت و پاسخ به آنها در حدود اختیاراتی که دارا می باشد.
3- کاتب امور مالی و غیر ذلک.


Sources :

  1. محمدتقی جعفری- حکمت اصول سیاسی اسلام- صفحه 423-427

https://tahoor.com/en/Article/PrintView/210538