استفاده از لغت نامه ها در فن ترجمه

در ترجمه های استادانه، اساس علمی بر آن است که از فرهنگها و معاجمی استفاده شود که همزمان با متن یا نزدیک به آن نوشته شده است. نه اینکه مثلا درترجمه متنی از قرن سوم، از المنجد یا فرهنگ نفیسی استفاده شود و به آنها استناد گردد که پس از یازده قرن تالیف یافته است، و در این مدت صدها تحویل و تحول و کاهش و افزایش در معانی لغات راه یافته و دگرگونی هایی به وجود آمده است، استعاراتی تبدیل به تشبیه و تشبیهاتی تبدیل به استعاره و مجازهای حقیقت، و حقیقت هایی مجاز و کنایاتی تصریح و تصریحاتی کنایه و مفرداتی مشترک و مشترکاتی مفرد و متبایناتی مترداف و مترادفانی متباین شده است. زیرا زبان، چون درختان کهنسال است که پیوسته از آنها برگ می ریزد و بر آنها برگ می روید، و یا چون رودخانه ای است که به هر فرسنگ که می گذرد مقداری از آب خود را از دست می دهد و باز از چشمه ساران سر راه خویش مقداری آب می گیرد. تقریبا آنچه باقی است خواص نوع است نه عوارض شخص.
در استفاده ازکتب به جز آنچه یاد شد، مسأله دیگری نیز باید مورد توجه دقیق مترجمان باشد، و آن معنای واژه است در جمله و در رابطه با حروف و ادات. این یکی از مهمترین مسائل مربوط به فهم یک زبان و ترجمه آن است. این است که باید به متون ادبی نیز مراجعه کرد، یا ازکتاب لغت هایی استفاده کرد که این امر را به دقت منعکس کرده اند.
اساسا توجه به حرف «تعدیه» و نوع استعمال آنها در زبان عربی یکی از مهمترین رموز زبان دانی و بلاغت است، که مثلا نویسنده یا مترجم عربی تفاوت میان «ضربه» و «ضرب فیه» و «ضرب له» و «ضرب علیه» و «ضرب بنفسه» و «ضرب بینهم » را بداند. نیز بداند که حتی معنای «ضرب بنفسه» غیر از «ضرب به» است. همینطور «ضرب» با «علی» که استعمال می شود، دارای چند گونه معنی است. مثلا «ضرب علیه» و «ضرب علی یده» دارای دو معنی است. و این هر دو باز با «ضرب القاضی علی یده» فرق دارد. مثال روشن این بحث، «غضبت له» «غضبت علیه» و «زهدفیه » و «زهدعنه» اساس البلاغه زمخشری حاوی مقداری از این نکات است! و رعایت همین نکته خود یکی از مهمترین امتیازات مقامات بدیع الزمان همدانی است و مقامات حریری.
اما دانستن استعارات و مجازات زبان ضرورت و وجوب دارد. ناقدان و سخن شناسان بزرگ گفته اند که «اکثر کلام البلغاء المجازو الکنایه الاستعاره؛ بیشترین قسمت کلام بزرگان مجاز است و کنایه و استعاره.» یعنی تعبیرات مردم بلیغ بیشتر اینگونه است و کمتر تعبیرات عادی صرف است. بنابراین مترجم باید استعاره و کنایه مجاز را در هر دو زبان خوب بشناسد، و بداند که جملات و تعبیرات استعاری و کنایی و مجازی را نمی توان «ترجمه واژه ای» کرد، بلکه باید «ترجمه تعبیری» کرد، در برابر مجاز یا استعاره یا کنایه زبان اصل، معادلی از زبان دوم یافت و گذاشت آن هم معادلی بلیغ و در همان حد زبان اصل. بدینگونه ملاحظه می کنید که فن ترجمه خود رشته ای و علمی و دارای اصول و ضوابطی است. مترجم باید نحو و صرف هر دو زبان را بداند و کنایه ها و استعاره ها و مجازهای هر دو زبان را بشناسد، ذوق انتخاب و قدرت تعبیر داشته باشد، و خود در زبان خویش نویسنده -به معنای درست کلمه -باشد.
درمورد ترجمه از عربی به فارسی، باید به جز دانستن علوم ادبی عرب، دستور زبان فارسی را بداند، از شعر و نثر فارسی آن قدر خوانده باشد که بر زبان و تعبیرات آن مسلط باشد. در استفاده ازمتون لغت اصولی را که یادشده رعایت کند. نیز بایدمترجم استاد ببیند و کارخود را بر استادان فن عرضه کند، اگر مورد پسند واقع شد ادامه دهد، وگرنه، برای رضای خدا دست از تباه ساختن متون مذهبی بردارد. ممکن است شخص در خود استعداد کار ترجمه را بیابد، دراین صورت باید به یادگرفتن مبادی آن بپردازد و به استاد رجوع کند و زحمت بکشد و کارخویش را دیرتر عرضه کند و کمتر، تا خدمت باشد به جامعه و به فرهنگ اسلامی، نه خیانت.


Sources :

  1. محمدرضا حکیمی- ادبیات و تعهد در اسلام- صفحه 63-65

https://tahoor.com/en/Article/PrintView/210858