شیخ صفی الدین حلی

ادیب و شاعر بزرگ، شیخ صفی الدین حلی (677-752)، در کار ساختن قصاید بدیعیه اثری عظیم داشته است. اشاره ای به شرح حال و شخصیت ادبی او می کنیم. در ساحل غربی شط الحله، سرزمینی زیبا و آباد (حله) واقع است که همواره مهد پرورش دانشمندان بزرگ و شاعران روشندل و سرایندگان حق جو و حق گو بوده است. تاریخ ادبیات عرب با ذکر آثار آنان و دیگر ادیبان و شاعران شیعه مذهب، زنده و جاندار است.
یکی از آن شاعران صفی الدین حلی است که به وجود آورنده اساسی ترین تحول در ساختن چکامه های بدیعی بوده است.
صفی الدین عبدالعزیزبن سرایا.. ابن عبدالله عریض طائی سنبسی، وی در رده اول شاعران لغت عرب جا دارد، و شعرش با داشتن بافت محکم، الفاظ اصیل، معانی رقیق، انسجام، سلاست، و اسلوب نغز، ممتاز است. او با محافظت بر مزایای معنوی به محسنات لفظی نیز پرداخته است و از این رو در همه فنون شعر پیشرو شناخته شده و خود یکی از پیشروان ادب به شمار می رود. چنانکه در رشته های دیگر علم نیز دست داشته و جزء دانشمندان شیعه و در اعداد شاگردان علامه حلی (م.726) محسوب می شود.
درکتاب «مجالس المومنین» از صاحب قاموس (مجدالدین فیروز آبادی شافعی م.816 یا 17) نقل شده که گفته است: درسال 747، در بغداد به شاعر ادیب صفی الدین حلی برخوردم. او در آن وقت مردی سالخورده بود. بر نظم و نثر قدرتی تام داشت و در علوم ادبی و شعر استاد بود. شعرش از نسیم لطیف تر و از چهره زیبایان پر طراوت تر بود. او شیعه ای خالص بود.
ابن حجر عسقلانی (م. 852) در «الدرر الکامنه فی اعیان المائه الثامنه» گفته است:
صفی در آموزش ادب سخت کوشید تا در همه رشته های شعر مهارت یافت. معانی و بیان را فرا گرفت، و در آنها تصنیف کرد. تجارت هم داشت و به شام و مصر و ماردین و... برای تجارت سفر می کرد. در قاهره با ابن سیدالناس ابوحیان و سایر فضلای آن زمان ملاقات کرد، و همه به فضایلش گردن نهادند. بعضی از افاضل هم عصر صفی اعتقاد داشتند که کسی چون او شعر نسروده است. دیوان صفی شامل فنون فراوانی از شعر است و قصیده بدیعیه او مشهور است و همچنین شرح آن قصیده به قلم خود شاعر، که در آن شرح تصریح کرده که از 140 کتاب استمداد جسته است. صفی الدین در سال 731 با صلاح الدین صفدی ملاقات کرده است. و صفدی (م. 764) در «الوافی بالوفیات» ازاو نقل می کند.
قاضی شهید، در «مجالس المومنین» در شرح حال صفی الدین می گوید: «قصیده بدیعیه مشهور او بر فضیلتش شاهدی نیکو است. معاصر ملوک دیار بکر بوده...»
و در صفحه بعد می گوید: «او قصیده بدیعیه ای دارد که در نعت حضرت رسول (ص) نظم نموده...» آنگاه 15 بیت از قصیده را می آورد.
فرید وجدی، در دایرة المعارف مصر درباره صفی الدین می گوید: او از شاعران با نبوغ قرن هفتم بود. قصاید و منظومه های دراز می گفت و قطعه را نیکو می سرود.
جرجی زیدان می گوید: بدون اختلاف، او بزرگترین شاعر زمان خویش است و مشهورترین شاعر عصر مغول. در بیرون از مصر و شام صفی الدین را اخترعات و نوآوری هایی نیز در شعر هست، از جمله «موشح تضمینی» که نمونه آن این موشح است که قصیده ابونواس را در آن تضمین کرده است:
وحق الهوی ما حلت یوما عن الهوی *** و لکن نجمی فی المحبه قد هوی
و من کنت ارجو و صله قتلی نوی *** واضنی فوادی بالقطیعه و النوی
لیس فی الهوی عجب ان اصابنی النصب *** حامل الهوی تعب یستفزه الطرب
مولف «ریحانه الادب» جز تالیفات سید علیخان مدنی، شرحی نیز بر بدیعیه صفی الدین نام می برد. و می گوید: «تفصیل آن را در شرح حال صفی الدین می آورم» لیکن در شرح حال صفی الدین ذکری از این شرح نیست. در اینجا تنها ضمن معرفی قصیده بدیعیه صفی الدین می گوید: و تمامی بدیعیه در «انوار الربیع» سید علیخان مدنی نقل شده است.
باری صفی الدین حلی یکی از شاعران بزرگ شیعه است درسده هشتم اسلامی و به جز مدایح نبوی، درثنا گستری علی و اولاد علی نیز اشعار بسیار دارد، که از این جمله است قطعه معروف او در ثنای امام علی بن ابیطالب (ع) که در زیر دو بیت آن نقل می شود:
جمعت فی صفاتک الاضداد *** فلهذا عزت لک الانداد
زاهد حاکم حلیم شجاع *** فاتک ناسک فقیر جواد
همین گونه درکوبیدن مداحان ظلمه و ستمگران و خوار ساختن جباران با زبان نیرومند شعر کوششی ستودنی داشته است، و از این جمله است شعر معروف او در رد شعر عبدالله بن معتز عباسی. این خلیفه زاده سبک سر همواره می خواست با قدرت هنر و طبع شعر و نیرومندی که داشت مظالم دستگاه خلافت عباسی را بپوشاند و تاریکی های ستمکاران را از نظر اجتماع دور بدارد. ولی شاعران بیداردل و بیدارگر شیعه، که همه روشنگران روز بودند به یقین و نفوذ دهنده مرام نامه عدالت و حریت، از خفه کردن این نفسهای آلوده غفلت نمی ورزیدند. این شعر را صفی الدین با این بیت می آغازد:
الاقل لشر عبید الاله *** و طاغی قریش و کذابها
و همه آن 41 بیت است و ضمن آن در مدح ائمه اولاد علی (ع) خطاب به ابن معتز می گوید:
فدع ذکر قوم رضوا بالکفاف *** و جاووا الخلافه من بابها
هم الزاهدون هم العابدون *** هم الساجدون بمحرابها
هم الصائمون هم القائمون *** هم العالمون بادابها
هم قطب مله دین الاله *** و دور الرحی حول اقطابها
علیک بلهوک بالغانیات *** و خل المعالی لا صحابها
ای پسر معتز! و آن یاد کرد مردمی را که از متاع جهان چشم پوشیدند و به قناعت و بسندگی عمر گذاشتند و خلافت اسلام را، از راه مشروع، صاحب بودند.
آن پشت به دنیا کردگان، آن عبادت خدای برپا داران، آن پیشانی در برابر عظمت کردگار بر خاک نهندگان.
آن روزه داران آن نماز گزاران آب آداب دانان.
آن محوران دین و قرآن، که آسیاب سنگ اسلام بر گرد آنان چرخد نه جز آنان.
ای پسر معتز! تو (با دهان آلوده نام پاکان مبر) و به زن بازی های خویش که بدان سرگرمی بسنده کن، و شرف ها و بزرگی ها را برای باشرفان و بزرگواران نه.
و بدین گونه این شاعران برای نشر حماسه های تشیع به پا می خواستند. و به آفرینش روز و روشنی می پرداختند و موضع گیری های ظاهرالصلاحی را که جباران، به نام شعر و هنر، برای سرگرم ساختن مردم ارائه می دادند، این گونه رسوا و خوار می ساختند. و اینجاست که صاحبنظران به ارج این واقعیت در زندگی هنری شاعران شیعه پی برده اند و گاه آن را یاد کرده اند. حتی کسانی چون احمد امین مصری که می خواستند از این حقایق فاصله و آنها را درست منعکس نکنند، باز بدان خسته شده اند.
ازجمله آثارصفی الدین رساله ای به نام «العاطل الحالی فی الزجل و الموالی»
"زجل" با فتح "ز" و "ج" مصدر زجشل یزجل (از باب دوم اصول: نصر ینصر) و به معنی به طرب در آوردن و تغنی است. نیز گفته می شود: زجل فلان یعنی: رفع صوته و اجلب، که در مورد آهنگ های جالب، استعمال می شود. و بدین معنی هم اسم فاعل دارد: «زاجل» و هم صفت مشهبه «زجل» با کسر ج زجل درقدیم دراصطلاح شعر و موسیقی عربی به نوعی از شعرهای نو ساخته غنایی گفته می شده است.
"موالیا" موالی جمع «موالی» است و به معنی بزرگ و صاحب اختیار. این کلمه نام نوع دیگری از ترانه های محلی عربی سابق بوده است که در مجالس طرب و بزم ها می خوانده اند و به این جهت آن را «موالیا» نامیده اند که در آخر هر بند، یا هرچند بیت، خوانندگان دسته جمعی و همنوا آهنگ بر می آورده و با این کلمه (یا موالیایا- الموالیا، الموالیا) بزرگان حاضر در بزم را مورد خطاب قرار می داده اند. یا آخر کلمه به اختلاف زمینه و دستگاهی که خوانده می شده، ممکن بوده است که به تشدید یا تخفیف ادا شود. فرید وجدی در دایرة المعارف (ج10) وزن اینگونه شعر را تعیین کرده و گفته است:
«الموالیا نوع من الشعر و نوع من و هو من بحر البسیط.»
این بود توضیحی درباره این دو نوع شعر که صفی الدین چون شاعری چیره دست و پر توان بوده و در تمام رشته های شعر نیرو داشته در آن باره کتابی نوشته است. مولف «العقد الفرید» و مولف «المستطرف» و جرجی زیدان (در تاریخ آداب اللغه) و مولف «المنجد» نیز در این مورد توضیحاتی داده اند.

مآخذ شرح حال صفی الدین حلی
مآخذی که شرح حال صفی الدین حلی درآن آمده بسیارند، پاره ای ازآنها عبارتنداز: فوات الوفیات ابن شاکر، مجالس قاضی امل الامل شیخ حر عاملی، ذیل تاریخ ذهبی دره الاسلاک فی دوله الاتراک بدرالدین بن حبیب، وافی صفدی، اعیان العصر صفدی، المنهل الصافی و المسوفی، بعد الوافی ابن تغری بردی، الدررالکامنه ابن حجر، الالقاب قمی، الذریعه تهرانی، طبقات اعلام الشیعه تهرانی، النجوم الزاهره فی ملکوک مصر و القاهره ابن تغزی بردی، اعیان الشیعه سید محسن امین عاملی، الغدیر علامه امینی، سفینه البحار قمی، نزهه الجلیس عباس بن علی موسوی، الاعلام زرکلی، شهداء الفضیله علامه امینی، شعرا الحله خاقانی نجفی، البابلیات یعقوبی نجفی، دایره المعارف فرید وجدی، تاریخ آداب اللغه جرجی زیدان، الادب و تاریخه محمود مصطفی، معجم المولفین عمر رضا کحاله، معجم المطبوعات یوسف الیان سرکیس، رساله حزین لاهیجی در شرح حال صفی الدین، رساله حافظ نجم الدین سعید دهلی درشرح حال صفی الدین، تاریخ الادب العربی عمر فروخ، (جلد 3/772-777) و پاره ای از مآخذ او، ازجمله: صفی الدین الحلی تالیف محمد رزق سلیم و بروکلمان (2/205-206 و ملحق 2/199-200) و شعر صفی الدین الحی تالیف جواد احمد علوش.


Sources :

  1. محمدرضا حکیمی- ادبیات و تعهد در اسلام- صفحه 153- 161 و 166-167

https://tahoor.com/en/Article/PrintView/210875