سخنان ابن سینا درباره ادراکات عقلی و فلسفی

متفکران بزرگ تاریخ اندیشه و تفکر همواره به محدویت توان عقل در کار شناخت حقایق اعتراف کرده اند. یکی از برجسته ترین این متفکران شیخ الرئیس ابن سینا است، که به محدودیت توان عقل پی برده است و آن را با شجاعت و آزادی در چندین جای از کتابهای خویش اظهار داشته است. ابن سینا نشان می دهد که قلمرو شناخت را محدود نمی کند، بلکه توان عقل بشری را محدود می داند، و برای معرفت آنچه بیرون از محدوده عقل است راه و وسیله ای می یابد، و آن راه، وحی است و اخبار صادق مصدق معصوم (ع)

اینک بخشی از سخنان ابن سینا، سخنانی بسیار با اهمیت، درباره ناقص بودن و محدودیت ادراکات عقلی و فلسفی:
در امکان بشر نیست که حقایق اشیا را دریابد. ما از چیرها تنها خواص و لوازم و اعراض آنها را می شناسیم، و فصل های مقوم هر یک را، که نشان دهنده حقیقت آنها هستند درک نمی کنیم، بلکه همین اندازه می فهمیم که چیزهایی در عالم هست و خواص و اعراضی دارد، وگرنه ما حقیقت مبدأ اول، عقل، نفس، فلک، آتش، هوا، آب و زمین را درک نمی کنیم، حتی در موارد اعراض نیز به حقایق آنها نمی رسیم. به عنوان مثال: ما حقیقت «جوهر» را نمی شناسیم، بلکه همین اندازه می دانیم که جوهر چیزی است با این خصوصیت که چون در خارج وجود یابد، نیازی به «موضوع» (محل وضع، محل، تحقق) ندارد. و این اندازه شناخت، شناخت حقیقت جوهر نیست. همچنین حقیقت جسم را نمی شناسیم، بلکه چیزی را می شناسم دارای طول و عرض و عمق، حقیقت حیوان را نیز نمی شناسیم، بلکه چیزی را می شناسیم با این خصوصیت که درک می کند و فعل از او سر می زند، لیکن «درک» داشتن و دارای «فعل» بودن، حقیقت حیوان نیست، بلکه عرض خاص یا لازم وجود آن است، پس ما بدینگونه «فصل حقیقی» حیوان را درک نکرده ایم. و از همین جاست که در فهم ماهیت اشیاء اختلاف پدید می آید، یعنی هرکس یکی از لوازم ماهیت را درک می کند غیر از آن لازمی که دیگری درک کرده است و برطبق همان لازمی که خود درک کرده است حکم و تعریف می کند.
ماگاه چیز مخصوصی را اثبات می کنیم، که از راه یک یا چند تا از خواص به آن پی برده ایم، سپس به برخی دیگر از خواص آن از راه همان خواص نخستین که دریافته ایم پی می بریم، آنگاه همین مایه از شناخت ناقص را وسیله شناخت ماهیت آن قرار می دهیم. چنانکه کار همین گونه است درباره شناخت «نفس» و «مکان» و چیزهای دیگری که ماهیات (و حقیقت های) آنها را، از روی نسبت هایی که با اشیاء دیگر دارند، یا از راه یکی از اعراض یا لوازم آنها تعریف می کنیم، در حالی که از ذات (واصل حقیقی) آنها اطلاعی نداریم.

ابن سینا، درباره نفوس مختلفف از جمله نفس انسانی، که نزدیکترین چیز به انسان، بلکه خود انسان است، نیز همین گونه سخن می گوید، و بر عدم قدرت بشر بر شناخت حقیقت آنها تأکید می کند، و شناخت فلسفی آنها را شناخت برخی از خواص و لوازم می داند و تعریف های فلسفی آنها را، «رسم» (تعریف به لوازم و خواص) می خواند، نه «حد» (تعریف به حقیقت)، و با این سخنان، آزادانه، نشان می دهد که «عقل فلسفی» درباره شناخت حقایق عالم، از نزدیکترین تا دورترین، در کمال ضعف و ناتوانی است (و درود بر آزادگی در علم و معرفت، و نفرین بر جمود و تحجر عقلی).


Sources :

  1. محمدرضا حکیمی- مقام عقل- صفحه77-73

https://tahoor.com/en/Article/PrintView/210993