یکی از مبارزات مردمی و اسلامی معروف شرف الدین، درگیری او با مالکین و زمینداران بود. عالمان آگاه ما می دانند که در دین اسلام، نمی توان بردگی مالی و مقهوریت انسانی در برابر انسان را پذیرفت. و از مالکیت بی قید و شرط، دفاع کرد. فقه انسانی و احکام قرآنی تشیع، این دفاع را نمی پذیرد، و عالم آگاه و مسلمان عاقل نیز چنین دفاعی نمی کند.
و در احادیث آمده است از امام صادق (ع)، از امام علی (ع) که می فرموده است: «مسلمانی که زمینی ملکی و زراعی دارد، خویشتن را آماده سازد که چون قائم (ع) ظهور کند، آن زمین را از وی خواهد گرفت.»
بدینگونه است که می نگریم، عالم ربانی و شیعه علوی، سید عبدالحسین شرف الدین را، که بیدار بود، و چونان جد خویش علی (ع) و دیگر اجداد مطهر خود، با ظلم به ستیز برخاست، و در برابر مالکان و تیول داران استثمارگر بایستاد، و جانب محرومان را گرفت، نه محرومیت آفرینان را.
و این، یکی دیگر از قله های رفیع آگاهی و تعهد اسلامی و شعور و درک مردمی شرف الدین است، مبارزه با فئودالیسم و فئودالها و زمینداران و مالکان. متأسفانه، هنوز کسانی بسیار داریم که ماهیت احکام اسلام را، درباره دریافت انسان درک نمی کنند، از ظلمها و ستمها غافلند، مالکیت را در اصطلاحات جدید آن نمی شناسند، و سپس فتوا می دهند که مالکیت در اسلام حدی ندارد.
اینگونه کسان از بسیاری از انواع مالکیتها، که جز با ستم و جور تحقق خارجی نمی یابد، دفاع می کنند، زیرا مسائل را نمی شناسند، و برخی چه بسا تعهدی ندارند، یا از وجدان عالی انسانی برخوردار نیستند، یا خود نیز در پی سودی و بهره ای از حطام دنیا هستند.
و یکی از درد شناسیها و روشنگریها و تعهد آشناییهای عظیم و قابل تمجید شرف الدین، شناخت اوست از مسائل بشری و قضایای حیات و زندگی. در ارتباط با همین شناخت است که چون از نجف به جبل عامل بازمی گردد و حیات دینی و زعامتی خویش را آغاز می کند، به مبارزه با مالکان ستمگر و زمینداران ستم گستر می پردازد. در این باره علامه شیخ مرتضی آل یاسین چنین می گوید:
«شرف الدین، در جبل عامل، زندگی جدیدی را آغاز کرد. درباره امور دینی و شعائر اسلامی سختگیری می کرد، لیکن در اخلاق و رفتار ملایم بود. در دفاع از حق، قدرت نشان می داد، اما با مردم ضعیف و ناتوان با رفق و مدارا سلوک می نمود. به امر به معروف و نهی از منکر قیام می کرد. در برابر مردم متدین خاکسار بود، و در برابر عالمان، فروتن.»
در آن روزگار، در لبنان، زمینداران ناهنجاری وجود داشت. توده های مردم در برابر مالکان اختیاری از خود نداشتند، و برای زندگی معنایی جز رقیت و بردگی نمی دانستند. مالکان و توانگران نمی گذاشتند که آنان معنای دیگری از زندگی درک کنند. زندگی توده های محروم، زیر پای جباران و طاغوتان خرد شده بود. چون شرف الدین در آنجا استقرار یافت، توانست آن روش خرد کننده و آن استبداد بلعنده را قبول کند، و در برابر بر باد رفتن حقوق محرومان ساکت بماند.
شرف الدین، نه از وجدان خود، نه از ایمان خود، نه از احسان خود، از هیچکدام نتوانست مجوزی دریافت کند برای سکوت در برابر زمینداری و مالکیت اقطاعی. البته در برابر او قدرتمندان، سردمداران، زعماء، استعمارگران قرار داشتند، و دیگر کسانی که از این طریق استفاده های سرشار می بردند، لیکن شرف الدین مؤمن و آگاه، آیا از اینگونه کسان می هراسید؟ هرگز. او در برابر آنان سر به شورش گذاشت، و آن روش را محکوم کرد، و با آنان وارد سخت ترین مبارزات شد. قدرتمندان و بهره کشان جبار در برابر او ایستادند، و همه امکانات خویش را برای مقابله با او به کار گرفتند، و همه سعی خود را کردند، اما سرانجام مرد حق پیروز شد، و کوششهای آنان همه تباه گشت.