علم امروز در نظر برتراند راسل

حال آیا علم جدید که انسان می بیند، از نظر فنی و صنعتی و تکنولوژی اینقدر پیشرفت کرده است، از نظر شناخت به معنی واقعی آن هم همین طور است؟ یعنی جهان را، واقعیت و عین را آنچنان که هست به ما ارائه می دهد؟ یا همان حرف دکارت درست است: به ما قدرت و توانایی می دهد، ارزش عملی برای ما دارد بدون اینکه ما بتوانیم مطمئن باشیم که علم امروز بشر، واقعیت را همانطور که هست نشان می دهد.
برتراند راسل، کتابی به نام "جهان بینی علمی" دارد. او در این کتاب (که بحث های خیلی جالبی هم کرده است)، تحت عنوان "خصلت روشهای علمی" یا "محدودیت های روش های علمی" که در واقع خدشه وارد کردن در ارزش نظری و شناختی روش های علمی است، با کمال صراحت این مطلب را می گوید که شگفت این است که روز به روز بر ارزش عملی علم امروز افزوده می شود و این علم بیشتر به بشر قدرت و توانایی و تسلط بر طبیعت می بخشد، ولی همچنین روز به روز از ارزش نظری و ارزش شناختی و اینکه جهان آنچنان است که این علم نشان می دهد کاسته می شود، به طوری که بدیهی ترین مسائل که برای علمای گذشته و برای مردم عادی یک امر مسلم بوده است، از نظر یک فیزیکدان امری مشکوک است.
می گوید اگر از من با زبان علمی بپرسی واقعیت این جهان چیست؟ و آیا نظامی هست؟ نمی دانم، نقطه هایی اجمالا هست، یک حوادث پراکنده در عالم هست، نه نظامی و نه ضرورتی و نه اساس و اصلی. می گوید علم امروز هیچ چیز را نمی تواند ثابت کند، باید آنها را به صورت یک امور مفروض قبول کند. ولی با اینکه فیلسوفان مادی مثل خود راسل، این اساس فکر فلسفی او را متزلزل می کنند ولی عرض کردم که چون فیلسوف آزاد فکری است و افکارش دیکته ای نیست، چیزی را که می فهمد و درک می کند می گوید ولو اینکه بر خلاف اساس فکر و مکتب خودش باشد. ما فعلا وارد این بحث که چرا علم امروز ارزش نظری و شناختی خود را از دست می دهد و ریشه قضیه چیست، نمی شویم، چون خودمان این مطلب را قبول نداریم.
فعلا فرض بر این است که طبیعت یکی از منابع شناخت است. البته اگر شناخت را به معنی اعم بگیریم یعنی آن شناختی که به ما قدرت و توانائی عملی می دهد یا شناختی که واقعیت را آنچنان که هست به ما ارائه می دهد، دیگر شک و تردیدی در آن نیست. ماتریالیست ها، چه ماتریالیست های آزاد و چه ماتریالیست های به اصطلاح وابسته به یک سیاست و غیر آزاد، عجالتا این را پذیرفته اند.
راسل با اینکه یک فیلسوف ماتریالیست است و با اینکه متاسفانه یک خصلت روحی دارد که شأن یک فیلسوف دانشمند نیست، یعنی وقار یک دانشمند و فیلسوف در او نیست (در نوشته هایش با هر کس که طرف می شود حرف هایش را با طنز و مسخرگی و دلقک بازی بیان می کند)، ولی شک نداریم که مرد دانشمند و ریاضیدانی است، مردی است که در منطق جدید و منطق ریاضی شأن فوق العاده ای دارد، یکی از فیلسوفان بزرگ دنیاست ولی چون یک فیلسوف ماتریالیستی که وابسته به یک حزب یا سیاست باشد نیست که افکارش جنبه دیکته شدن داشته باشد و مجبور باشد مطابق مصالح حزبی و سیاسی و مصالح آن کشوری که وابسته به آن است به صورت قالبی، دستوری و تلقینی حرف بزند، تا حد زیادی مرد آزاد فکری است و گاهی نظریاتی برخلاف فلسفه خودش می گوید.


Sources :

  1. مرتضی مطهری- شناخت- صفحه 64-62

https://tahoor.com/en/Article/PrintView/21306