تاریخچه ارث زن
دنیای قدیم، یا به زن اصلا ارث نمی داد و یا ارث می داد، اما با او مانند صغیر رفتار می کرد، یعنی به او استقلال و شخصیت حقوقی نمی داد. احیانا در بعضی از قوانین قدیم جهان اگر به دختر ارث می دادند و به فرزندان او ارث نمی دادند، بر خلاف پسر که هم خودش می توانست ارث ببرد و هم فرزندان او می توانستند و ارث مال پدر بزرگ بشوند، و در بعضی از قوانین دیگر جهان که به زن مانند مرد ارث می دادند نه به صورت سهم قطعی و به تعبیر قرآن، "نصیبا مفروضا" بود، بلکه به این صورت بود که به مورث حق می دادند که درباره دختر خود نیز اگر بخواهد وصیت کند. تاریخچه ارث زن طولانی است، محققین و مطلعین بحث های فراوانی کرده و نوشته های زیادی در اختیار گذاشته اند. علت اصلی محرومیت زنان از ارث، جلوگیری از انتقال ثروت خانواده ای به خانواده دیگر بوده است.
طبق عقاید قدیمی، نقش مادر در تولید فرزند ضعیف است، مادران فقط ظروفی هستند که در آن ظرف ها نطفه مردان پرورش می یابد و فرزند به وجود می آید، از این رو معتقد بودند که فرزند زادگان پسری یک مرد، فرزندان او و جزء خانواده او هستند، و اما فرزند زادگان دختری او، فرزندان او و جزء خانواده او نیستند بلکه جزء خانواده پدر شوهر دختر محسوب می شوند. روی این حساب اگر دختر ارث ببرد و بعد ارث او به فرزندان او منتقل شود سبب می شود که ثروت یک خانواده به یک خانواده بیگانه منتقل گردد.
در کتاب، ارث در حقوق مدنی ایران، تألیف مرحوم دکتر موسی عمید، صفحه هشت پس از آنکه می گوید: "در دوره های قدیم مذهب اساس خانواده ها را تشکیل می داده نه علقه طبیعی"، می گوید: " ریاست مذهبی در این خانواده (پدر شاهی)، یا پدر بزرگ خانواده بود و پس از او اجرای مراسم و تشریفات مذهب خانوادگی فقط بواسطه اولاد ذکور از نسلی به نسل بعد منتقل می شد و پیشینیان مردان را فقط وسیله ابقای نسل می دانستند و پدر خانواده چنانکه حیات بخش پسر خویش بود همچنین عقاید و رسوم دینی خود و حق نگهداشتن آتش و خواندن ادعیه مخصوصه مذهبی را نیز بدو انتقال می داد، چنانکه در وداهای هند و قوانین یونان و رم مسطور است که قوه تولید منحصر، به مردان است و نتیجه این عقیده کهن این شد که ادیان خانوادگی به مردان اختصاص یابد و زنان را بی واسطه پدر یا شوهر هیچگونه دخالتی در امر مذهب نبوده ... و چون در اجرای مراسم مذهبی سهیم نبودند از سایر مزایای خانوادگی نیز قهرا بی بهره بودند، چنانکه بعدها که وراثت ایجاد شد زنان از این حق محروم شدند".
محرومیت زن از ارث علل دیگر نیز داشته است، از آن جمله ضعف قدرت سربازی زن است، آنجا که ارزش ها بر اساس قهرمانی ها و پهلوانی ها بود و یکی مرد جنگی را به از صد هزار آدم ناتوان می دانستند زن را بخاطر عدم توانائی بر انجام عملیات دفاعی و سربازی از ارث محروم می کردند. عرب جاهلیت از همین نظر مخالف ارث بردن زن بود و تا پای مردی ولو در طبقات بعدی در میان بود به زن ارث نمی داد، لهذا وقتی که آیه ارث نازل شد و تصریح کرد به اینکه: «للرجال نصیب مما ترک الوالدان و الاقربون و للنساء نصیب مما ترک الوالدان و الاقربون مما قل منه او کثر نصیبا مفروضا» (نساء/آیه 7)؛ «مردان را از آنچه پدر و مادر و خویشان به جا می گذارند سهمی است و برای زنان نیز از آنچه پدر و مادر و خویشان به جا می گذارند سهمی است، چه کم باشد و چه زیاد، و این سهمی تعیین شده است». باعث تعجب اعراب شد.
اتفاقا در آن اوقات برادر حسان بن ثابت شاعر معروف عرب، مرد و از او زنی با چند دختر باقی ماند. پسر عموهای او همه دارائی او را تصرف کردند و چیزی به ظن و فرزندان او ندادند، زن او شکایت نزد پیامبر اکرم (ص) برد. رسول اکرم (ص) آنها را احضار کرد. آنها گفتند زن که قادر نیست سلاح بپوشد و در مقابل دشمن بایستد این ما هستیم که باید شمشیر دست بگیریم و از خودمان و از این زنها دفاع کنیم. پس ثروت هم باید متعلق به مردان باشد، ولی رسول اکرم (ص) حکم خدا را به آنها ابلاغ کرد.
اعراب گاهی زن میت را جزء اموال و دارائی او به حساب می آوردند و به صورت سهم الارث او را تصاحب می کردند، اگر میت پسری از زن دیگر می داشت آن پسر می توانست به علامت تصاحب جامه ای بر روی آن زن بیندازد و او را از آن خویش بشمارد. بسته به میل او بود که آن زن را به عقد نکاح خود درآورد و یا او را به زنی به شخص دیگری بدهد و از مهر او استفاده کند. این رسم نیز منحصر به اعراب نبوده است و قرآن آن را منسوخ کرد. در قوانین قدیم هندی و ژاپنی و رمی و یونانی و ایرانی تبعیضهای ناروا در مسئله ارث زیاد وجود داشته است.