دو نظر درباره تحولات تاریخی

ممکن است کسی تحولات تاریخی را یک سلسله امور تصادفی و اتفاقی یعنی اموری که تحت قاعده و ضابطه ای کلی در نمی آید بداند، از آن جهت که مدعی شود جامعه چیزی جز مجموعه ای از افراد با طبایع فردی و شخصی نیست، مجموع حوادثی که به وسیله افراد به موجب انگیزه های فردی و شخصی به وجود می آید منجر به یک سلسله حوادث تصادفی می شود و آن حوادث تصادفی منشأ تحولات تاریخی می گردد.
نظریه دیگری این است که جامعه به نوبه خود، مستقل از افراد، طبیعت و شخصیت دارد و به اقتضای طبیعت و شخصیت خود عمل می کند، شخصیت جامعه عین شخصیت افراد نیست، بلکه از ترکیب و فعل و انفعال فرهنگی افراد، شخصیتی واقعی و حقیقی به وجود می آید، آن چنانکه در هر مرکب از مرکبات بی جان یا جاندار چنین است. علیهذا جامعه، طبیعت و خصلت و سنت و قاعده و ضابطه دارد، یعنی طبق طبیعت خود عمل می کند و عملها و عکس العمل هایش طبق یک سلسله قوانین کلی و عمومی قابل توضیح است.
پس تاریخ آن گاه فلسفه دارد و آن گاه تحت ضابطه و قاعده کلی در می آید و آن گاه موضوع و تفکر و مایه تذکر و آیینه عبرت و قابل درس آموزی است که جامعه از خود طبیعت و شخصیت داشته باشد. و اگر نه جز زندگی افراد چیزی وجود ندارد و اگر درس و عبرتی باشد درسهای فردی از زندگی افراد است. نه درسهای جمعی از زندگی اقوام و ملل، علیهذا برداشت داشتن از تاریخ و تحولات آن که بدان اشاره شد، فرع بر مسأله طبیعت و شخصیت داشتن جامعه است.


Sources :

  1. مرتضی مطهری- قیام و انقلاب مهدی- ص 17-16

https://tahoor.com/en/Article/PrintView/22520