شروط قرآن برای زنان بیعت کننده با پیامبر در صدر اسلام

آیه راجع به بیعت زنان است، زنانی که مسلمان می شوند و بعد می خواهند بیایند با پیغمبر بیعت کنند. عجیب این است که در مورد بیعت هم مثل مورد اسلام، همین طوری که مرد وقتی مسلمان شود آزمایش کردن ایمانش لازم نیست، اگر مردی با پیغمبر بیعت می کند (نیز) دیگر شروط خاصی در بیعت نمی گنجانند، ولی زنان که می آیند بیعت کنند قرآن کریم یک شروط خاصی را ذکر می کند و می فرماید حتما این شروط را قید کنید و اینها را در متن بیعت قرار بدهید. همین طوری که عرض کردیم، صلح حدیبیه نتایجش از همه جنگهایی که در گذشته بود بیشتر شد، چون صلحی بود که درست و دقیق در جای خودش صورت گرفت. مکه تقریبا زمینه اش آماده شد. در فاصله این دو سال صلح حدیبیه تا فتح مکه، عده زیادی مسلمان شدند. مسلمین هم آزادی پیدا کرده بودند و در مکه تبلیغ می کردند. دیگر اساسا رمقی از نظر روحی برای کفار باقی نمانده بود. تبلیغات دروغی که کفار کرده بودند (خیلی تبلیغات دروغ راجع به پیغمبر می کردند) بعد معلوم شد که همه اش دروغ است، و این آرزو در دل توده مردم مکه پیدا شده بود که مسلمان شوند.
بعد از فتح مکه -که آن را هم پیغمبر اکرم به گونه ای فتح کرد که هیچ خونریزی واقع نشود و نشد جز یک شلوغکاری مختصری که خالد ولید کرد و پیغمبر اکرم هم از آن کار تبری جست- خواه ناخواه حتی همان دشمنان سرسخت اسلام آوردند، گروه گروه مرد و زن می آمدند و اسلام می آوردند. مردها می آمدند و با پیغمبر بیعت می کردند و زنها هم می آمدند. البته -همان طوری که تاریخ و حدیث بیان کرده اند- وقتی زنها آمدند با پیغمبر بیعت کنند فرمود نه، من با زنها دست نمی دهم، مردها می آمدند دست می دادند و زنها می آمدند، فرمود نه، گفتند پس ما چگونه بیعت کنیم؟ فرمود یک ظرف آب بیاورید، دستشان را زدند در آن ظرف آب و درآوردند، بعد گفتند هر کس می خواهد با من بیعت کند دستش را در این ظرف آب بگذارد، این در حکم همان بیعت است.
قرآن در سوره ممتحنه آیه 12 می فرماید: «یا ایها النبی اذا جاءک المؤمنات یبایعنک علی ان لا یشرکن بالله شیئا و لا یسرقن و لایزنین و لا یقتلن اولادهن و لا یأتین ببهتان یفترینه بین ایدیهن و ارجلهن و لا یعصینک من معروف فبایعهن و استغفر لهن الله ان الله غفور رحیم؛ ای پیامبر! چون زنان باایمان نزد تو آیند و با تو بیعت کنند که چیزی را با خدا شریک نسازند و دزدی و زنا نکنند و فرزندان خود را نکشند و فرزندی نامشروع پیش دست و پای خود نیاورند که به دروغ (به شوهران خود) ببندند، و در کار نیک نافرمانی تو نکنند، با آنها بیعت کن و برایشان از خدا آمرزش بخواه که خداوند آمرزنده ی مهربان است».
اگر زنان مؤمنه -که مدعی ایمان هستند- آمدند با تو بیعت کنند، این شروط را با اینها مخصوصا قید کن، اگر با این قیدها آمدند بیعت کنند با آنها بیعت کن. اول، بیعت به اینکه شریک برای خدا قرار ندهند. این اصل اول. در بیعت هر مردی هم این اصل را گنجانده اند (گفته اند مواد اینجا بعضی اختصاص به زنان دارد، اکثرش مشترک است میان زنان و مردان، ولی در مورد زنان بالخصوص تصریح و روی آن تأکید می شود.) بعد از این دیگر گرد بت پرستی و شرک به هیچ وجه نگردند. این اولین شرط. «و لا یسرقن» دزدی نکنند. منظور آن دزدیهایی است که بعضی زنها گاهی دزدی می کنند ولی خودشان آن را دزدی نمی شمارند، یعنی دزدی از مال شوهر. از جمله زنانی که آمده بود، هند زن ابوسفیان و مادر معاویه بود. وقتی که حضرت رسول این جمله را خواندند: «و لا یسرقن» بیعت کنند زنان به شرط اینکه سرقت نکنند، گفت یا رسول الله! شوهرم ابوسفیان مرد خسیسی است، من چاره ای ندارم، اگر بخواهم این کار را نکنم باید از خرج زندگی ام بزنم. آنچه او می دهد با آن، زندگی اداره نمی شود، آیا می توانم این کار را بکنم یا نه؟ در صورتی که او خودش بر ابوسفیان مسلط بود و ابوسفیان بدون اجازه او کاری نمی توانست بکند.
«و لا یزنین» بیعت کنند به شرط اینکه زناکاری نکنند. هند گفت: یا رسول الله! یک زن شوهردار که زناکردن درباره او معنی ندارد! عمر نشسته بود، قاه قاه خندید و خندید به طوری که به پشت افتاد. گفت معنای این خنده این بود که آخر من خودم در جاهلیت با تو حساب داشتم در حالی که شوهردار بودی. «و لا یقتلن اولادهن» بچه های خود را نکشند. مخصوصا تصریح کرده اند که ولو به نحو سقط. اولاد را مادر نمی کشد، اولاد وقتی که بززگ شود اغلب او را پدر می کشد، والا بچه همین قدر که به دنیا آمد دیگر بسیار بعید است که مادر او را بکشد (البته باز هم اتفاق می افتد). در جاهلیت هم پدرها بودند که می کشتند، چون مسئول انفاق بودند و بعلاوه عارشان می آمد «و لا تقتلوا اولادکم خشیة املاق؛ و فرزندانتان را از بیم تنگدستی نکشید» (اسراء/ 31). ولی زنها سقط جنین می کنند، چون هنوز بچه به دنیا نیامده که به او علاقه مند باشند. ببیند! این شرط مسلمانی بوده، شرط مسلمانی این است که زن سقط جنین نکند. «و لا یأتین ببهتان یفترینه بین ایدیهن و ارجلهن» خلاصه تعبیرش این است که بچه ای را که از جای دیگر آورده به ریش مرد نبندد، چون این باز حساب جداگانه ای دارد. زنا یک گناه است، بستن والد الزنا به ریش مرد گناه دیگری است، گناه دوم است. اگر زنی زنا کرده است، بعد هم خودش نزد شوهرش اقرار می کند که این بچه مال تو نیست، بنابراین رابطه ای با تو ندارد. ولی اگر بعد بیاید نسل را هم خراب کند و به دروغ بگوید نه، این بچه مخصوصا مال توست، او مرتکب دو گناه شده است. «و لا یعصینک فی معروف» امر تو را هم مطلقا اطاعت کنند. امر پیغمبر یعنی سنت پیغمبر، دستور پیغمبر. تکالیف شرعی ای که پیغمبر از ناحیه خدا ابلاغ می کند یک مسأله است. (دستورهای دیگری که دارد مسأله دیگری است).
خود پیغمبر به عنوان اینکه خدا او را ولی امر مسلمین و حاکم مسلمین قرار داده است امرش مطاع است: «اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم، خدا را اطاعت کنید و از پیامبر و کاردارانی که از شما هستند فرمان برید» (نساء/ 59). «اطیعوا الله» یعنی در احکامی که تشریع شده است. «اطیعوا الرسول» در دستورهایی که پیغمبر به حسب مصالح مسلمین در دوره خودش می دهد، «و اولی الامر منکم» و دستورهایی اولی الامر می دهند. «و لا یعصینک فی معروف» در کارهای خوبی که تو امر کنی تمرد نکنند، اگر چنین بود «فبایعهن» پس با آنها بیعت کن «و استغر لهن الله» و برای آنها از خدای متعال استغفار کن، طلب مغفرت کن «ان الله غفور رحیم».


Sources :

  1. مرتضی مطهری- آشنایی با قرآن 6- صفحه 257-253

https://tahoor.com/en/Article/PrintView/22764