رابطه اختراعات با تحول تاریخی

یکی از عوامل تحول تاریخ، اختراعات دانشمندان است. این را شاید ما امری مستقل از دانش بشری به حساب نیاوریم، یعنی شعبه ای از دانش بشری است، اثر یک سلسله دانش های بشری است دانش های بشری مختلف است بسیاری از دانش ها نتیجه اش این نیست که ابزاری در خارج ساخته شود، مثل دانش های ادبی، فلسفی، ولی یک سلسله از دانش های بشری نتیجه اش این است که انسان را بر طبیعت مسلط می‏ کند. دانش است که انسان را بر طبیعت مسلط می‏ کند، یعنی قوانین طبیعت را به انسان می‏ شناساند اینکه می‏ گویند آگاهی منشأ توانایی است، "توانا بود هر که دانا بود"، یکی از شاهده ایش همین است. انسان وقتی که طبیعت را بشناسد، از قوانین طبیعت برای تسلط بر طبیعت استفاده می‏ کند، که ابزار سازی انسان‏ همین است، و این نتیجه نوعی از دانش انسان است که به مرحله عمل در می ‏آید. این را شاید نشود یک عامل مستقلی در تحول تاریخ شمرد، مگر اینکه کسی بگوید در میان دانش های بشر فقط دانش هایی سبب تقدم و تحول تاریخ شده اند که‏ دانش های طبیعی بوده اند: علم طبیعت و همچنین ریاضیات تا حدی که در طبیعت می ‏توان آن را پیاده کرد، ولی دانش های دیگر تأثیری در این جهت نداشته‏ اند.
البته این هم حرف درستی نیست زیرا تمدن و فرهنگ بشر، نیمی از آن‏ مادی است و نیمی انسانی، در اصطلاحی که امروز می ‏آیند میان‏ تمدن و فرهنگ فرق می‏ گذارند، (می ‏گویند)، تمدن بشر را اختراعات به وجود آورده اما آنچه که ما آن را "فرهنگ" می‏ نامیم و آنچه که به معنویات بشر مربوط است مثل اخلاق و دستورهای اجتماعی (مولود اختراعات نیست، مولود امر دیگری است)، یک بشر منحط از نظر اخلاق هرگز در قسمت های دیگر هم نمی‏ تواند موفق باشد این است که جنبه های معنوی تمدن انسانی نیز بدون شک مؤثر بوده اند و فوق العاده هم مؤثر بوده اند، نمی‏ تواند این ها مؤثر نباشد پس‏ این را شاید نشود یک عامل جداگانه از دانش به شمار آورد.


Sources :

  1. مرتضی مطهری- فلسفه تاریخ- صفحه 34-33

https://tahoor.com/en/Article/PrintView/22974