سنت شرح حال نویسی در میان محدثین و عرفا

آنها که در دنیای اسلام تراجم احوال نوشته اند معمولا دو سه گروه بیشتر نیستند، یکی محدثین هستند که چون اهل حدیث اهل رجال هم هستند، اینها رجال و تراجم و شرح احوال هم نوشته اند و دیگر، عرفا و دراویش هستند اینها هم علاقه ای داشتند به شرح حال نوشتن زیرا به سلسله مشایخ معتقد بودند.
محدثین از آن جهت (شرح احوال می نوشته اند) که به سلسله روات اعتقاد داشتند، یعنی هر کسی حدیث می کرد (روایت می کرد) از استاد خودش، او از استاد خودش، تا می رسید به زمان ائمه و لهذا ما یک سلسله کتاب ها داریم به نام "اجازات" که این کتب حاوی شرح احوال زیادی است و به تبع این اجازات که از مشایخ بوده شرح حال دیگران را هم می نوشتند.
عرفا هم به نوعی "اجازات" قائل بودند، یعنی مرید و مرادی، که فلان شخص مثلا تلقین ذکر را از استادش گرفته و او از استاد خودش، یا استادش او را به قطبیت معرفی کرده و همینطور، همین جهت سبب بوده که اینها هم شرح حال زیاد می نوشتند.
این است که این دو گروه شرح حالشان خوب نوشته شده و حتی بیش از مقداری که بودند بزرگ معرفی شدند، چون معلوم است، مثلا یک محدث اگر چه اعمال غرض نمی کند ولی مطابق شناختی که دارد شرح حال می نویسد. حاج شیخ عباس قمی، مثلا "مجلسی" را می شناسد آنچنان که هست، اما ابوریحان بیرونی را که حاج شیخ عباس قمی نمی شناسد و نمی تواند هم بشناسد.
در نتیجه وقتی کتاب "کنی و القاب" حاج شیخ عباس را می خوانیم، به مجلسی برسیم می بینیم چهار صفحه درباره اش بحث کرده با القاب خیلی زیاد، به ابوریحان بیرونی برسیم می بینیم چهار سطر نوشته. اگر ما از جای دیگر اطلاع نداشته باشیم می گوییم این ابوریحان بیرونی کسی نبوده، غافل از اینکه نویسنده کسی است که مجلسی را می شناخته و به او علاقه مند بوده و ارادت داشته است، هیچ هم دروغ نگفته، هر چه که راجع به فضیلت او سراغ داشته نوشته، ولی ابوریحان را نمی شناخته، علاقه ای هم به او نداشته و شرح حال او را طرد اللباب نوشته است.
در مورد عرفا هم همین جور است می بینید شرح حال دراویش به دقت نوشته شده، گذشته از کشف و کرامت هایی که غیر قابل قبول هم هست، جزئیات زندگی آنها نوشته شده و خلاصه هر چه فضیلت داشته اند رو آمده این دو طبقه خوب شناسانده شده اند اما طبقات دیگر آنچنان که باید شناسانده نشده اند.
مثلا فلاسفه سخنگو نداشته اند، در میان فلاسفه، ترجمه نویس وجود نداشته، اگر وجود می داشت اینها هم از طبقه خودشان خوب دفاع می کردند. غیر از چند تایی مثل بوعلی سینا که شهرت جهانی داشته اند، باقی دیگر اسمشان را هم به زور می توان از لا به لای کتاب ها پیدا کرد چرا؟ چون این ها در طبقه خودشان مترجم نداشته اند.


Sources :

  1. مرتضی مطهری- فلسفه تاریخ- صفحه 125-256

https://tahoor.com/en/Article/PrintView/23197