ضرورت مصلحت شناسی دینی و اجتماعی برای خطیب

خطیب برای بیان مصالح عالیه دینی و دنیایی مردم اولا باید علم و اطلاعش به مبانی دین کافی باشد، باید اسلام را کاملا بشناسد، به روح تعلیمات اسلامی آگاه باشد، ظاهر اسلام و باطن اسلام، پوسته اسلام و هسته اسلام، همه را در حد خود و جای خود بشناسد تا بفهمد مصلحت دین یعنی چه؟ ثانیا تنها دانستن و شناختن دین برای مصلحت گوئی کافی نیست، جامعه را باید بشناسد، به اوضاع دنیا باید آگاه باشد، باید بفهمد که در دنیا چه می گذرد و امروز مصلحت جامعه اسلامی در برابر جریانهای موجود دنیا چه اقتضا می کند، و مردم را به آن جریانها و مصالح واقعی آنها آگاه بکند.
متأسفانه باید بگوییم ما از این جهت ضعیفیم. ما در جنبه موعظه ضعیف نبوده ایم و نیستیم و لااقل خیلی ضعیف نیستیم اما در این قسمت خیلی ضعیفیم، در این جهت کمتر مطالعه داریم. این کلام امام رضا (ع) خیلی قیمت دارد.
فرمود مردم را به مصلحت دین و دنیای آنها آگاه بکنید. آدمی که سر و کارش فقط با چند کتاب معین در یک علم به خصوص مثلا فقه، ادبیات، فلسفه و غیره باشد و در کنج مدرسه به سر برد نمی تواند بفهمد در جامعه چه می گذرد و چه باید کرد. انسان در کنج مدرسه نمی تواند مصالح جامعه را تشخیص بدهد. علم و اطلاع به اوضاع جاری و متغیر جهان لازم است. شامه تیز می خواهد که حتی حوادثی که در آینده واقع می شود از حالا پیش بینی کند و جامعه را طوری از آن حادثه عبور دهد که با خطری مواجه نشود. هدایت بدون قدرت پیش بینی امکان پذیر نیست.

معنای هدایت
هدایت یعنی چه؟ هدایت یعنی راهنمائی. قافله ای در راهی به سوی مقصدی حرکت می کند، از یک نفر می پرسند راه فلان مقصد کجا است و او نشان می دهد، می گوید از این طرف برو یا از آن طرف. این، راهنمائی است که فرع بر راه بلدی است. چه کسی می تواند راهنمای قافله باشد؟ کسی که بفهمد قافله چه مسیری دارد و به کجا می رود. جامعه مانند قافله ای همیشه در حال حرکت است. ما چه بخواهیم و چه نخواهیم این قافله در حرکت است. ما باید بفهمیم که این قافله را چگونه سوق بدهیم، مانند یک راننده اتومبیل که پشت اتومبیل می نشیند و اتومبیل را هدایت می کند، فرمان باید در دستش باشد، موتور در اختیارش باشد، یک جا باید ماشین را خاموش کند و متوقف سازد، جای دیگر برعکس باید گاز بدهند و بر سرعت بیفزاید، یک جا باید فرمان را بپیچد، یک جا باید دنده عوض کند و یک جا ترمز کند. همه اینها در هدایت اتومبیل لازم است. در هدایت جامعه نیز همه اینها لازم است. هر کدام از اینها در یک وقت معین لازم می شود. مصلحت شناسی اجتماع یعنی این. غیر این اگر باشد ممکن نیست کسی بتواند واقعا هادی جامعه باشد و مصالح جامعه را بگوید.
کی می توانیم هادی جامعه باشیم؟ وقتی که همه اینها را بدانیم، جای همه اینها را تمیز بدهیم، بفهمیم در کجا جامعه را ترمز کنیم، در کجا فرمان را بپیچیم. جامعه حرکت دارد، تحولات دارد. گاهی تحولات بزرگ اجتماعی پیش می آید، جامعه به سر یک پیچ می رسد و باید از آن پیچ جامعه را عبور داد. الآن جامعه ما با وضع جدیدی که پیش آمده و با تمدن جدیدی که پیش آمده، با مسلکهای مختلف و متفاوتی که پیدا شده، اندیشه های گوناگونی که پدید آمده، بر سر یک پیچ قرار گرفته، در برابر یک دست انداز قرار گرفته، و باید به راحتی و بی خطر از آن بگذرد.
باید اندکی فرمان را پیچ داد تا از خطر برهد. دیواری در برابر ما قرار گرفته و باید از آن دیوار بپیچیم و بگذریم و به راه خودمان ادامه دهیم. نباید چشم بسته روی همان خطی که حرکت می کردیم حرکت کنیم. سابقا دیوار نبود حالا دیواری در جلو ما هست، دست اندازی نبود حالا دست انداز پیدا شده، به رودخانه رسیده ایم، به دره و کوه رسیده ایم. به هر حال هادی اجتماع باید بفهمد در کجا جامعه را بپیچد و در مسیر جدیدی بیندازد و به سوی مقصد اصلی خود حرکت کند. همچنین باید بدانیم کجا گاز بدهیم و بر سرعت بیفزائیم. یک جا میدان مسابقه است و همه کوشش می کنند که مسابقه را ببرند و پیش بیفتند. باید بر نیرو و سرعت افزود. امروز دنیا میدان مسابقه علم و صنعت شده است. حالا که چنین مسابقه ای در دنیا هست باید کوشش کرد و جامعه را به حرکت آورد که در این مسابقه عقب نماند. علی هذا نشستن و هی انتقاد کردن و ایراد گرفتن، این کار را نکن، آن کار را نکن، اسمش هدایت نیست.
استاد مطهری عنوان می کند: یک روز در مدرسه مروی با چند نفر از آقایان طلاب همین مطلب را در میان گذاشته بودم و می گفتم آقایان! معنی هادی قوم بودن این نیست که ما تنها حالت منع و توقف به خود گرفته ایم، به هر کاری که می رسیم می گوئیم این را نکن، آن را نکن، و مردم را گرفتار کرده ایم، یک جا هم باید مردم را تشویق کرد و به حرکت آورد. مثال اتومبیل را ذکر کردم و گفتم که ما باید مثل راننده اتومبیل باشیم، یک جا به اتومبیل گاز بدهیم، یک جا فرمان را بپیچیم، یک جا ترمز کنیم، یک جا کار دیگر، مثلا چراغ بدهیم، هر موقعیتی اقتضائی دارد. بعد شوخی کردم و گفتم ما که نباید همیشه "آقا شیخ ترمز" باشیم، همه جا ترمز بکنیم. تنها ترمز کردن کافی نیست، یک جا هم باید "آقا شیخ فرمان" باشیم، یک جا "آقا شیخ موتور" باشیم. یکی از طلاب گفت ما هیچکدام نیستیم، ما "آقا شیخ دنده عقب" هستیم.
به هر حال خیلی علم و اطلاع وسیعی می خواهد که مواقع مختلف را بشود تشخیص داد. شخص باید بفهمد کجا سنگر هست، سنگر را بگیرد، چه فرصتی پیش آمده از فرصت استفاده کند. پیامبر اکرم (ص) فرمود: «ان لربکم فی ایام دهرکم نفحات الا فتعرضوا لها؛ نسیمهای رحمت الهی گاه به گاه می وزد.» رحمت الهی مثل نسیم است، خبر نمی کند که کی و چه ساعتی می آیم. هوشیار باشید که از آن نسیمها استفاده کنید. فرصتها مثل نسیم زودگذر است، اگر از دست رفت به چنگ نمی آید. مع الاسف ما در حالی هستیم که روز به روز فرصتها را از دست می دهیم.
مادی مسلک ها در کشور ما، یا آن دسته گمراهی که نام مذهب روی مسلک خودشان گذاشته اند چقدر هوشیارند که پستها و سنگرهای اجتماعی را از دست ما می گیرند و مرتبا اینجا و آنجا را از دست ما می گیرند، مراکز حساس را می گیرند و به هدف خودشان می رسند و ما نشسته ایم و دلخوشیم دائما بگوئیم این کار را نکن، آن کار را نکن، هی ترمز، ترمز، ترمز.


Sources :

  1. مرتضی مطهری- ده گفتار- صفحه 266-262

https://tahoor.com/en/Article/PrintView/24004