برداشت فرقه وهابیت از شفاعت

درباره شفاعت، مشاجرات و گفتگوهایی هست و مخصوصا پس از ظهور کیش وهابیت بازار گرمتری پیدا کرده است. کیش وهابیت منسوب به محمد بن عبدالوهاب است و هم اکنون تقریبا مذهب‏ رسمی دولت سعودی به شمار می‏رود، کیشی است که به نحوی بسیار سطحی و قشری‏ دم از توحید در پرستش می‏زند و به همین جهت بسیاری از معارف دقیق و عالی اسلام را منکر است. توحیدی که وهابی ها طرفدار آن هستند مانند توحید اشاعره با بسیاری از اصول اسلامی مخالف است.
بحثی که وهابیون مطرح کرده اند بیشتر درباره شفاعت خواهی است. البته ریشه این حرف در پنج شش قرن پیش است یعنی از ابن تیمیه حنبلی‏ معروف است که در دمشق بود و افکار خاصی داشت. او معتقد شد که شفاعت‏ خواهی از هر شفیعی ولو پیغمبر (ص) به طور کلی شرک در عبادت است و جایز نیست، که بعد همین فکر به وسیله محمد بن عبدالوهاب بیشتر تأیید شد و بعد به شکل یک مذهب در آمد که همین مذهب وهابی هاست. بطلان این فکر هم خیلی روشن است. وهابی‌ها با پاره ای از دلایل، درخواست و طلب شفاعت را شرک می دانند و معتقدند که شفیع قرار دادن کسی شرک در عبادت است و شفاعت پرستش شفیع است. به اعتقاد وهابی‌ ها شفاعت فعل خداست و یا به تعبیر صحیح تر، حق اوست و درخواست فعل وی از غیر او عبادت او می باشد. و عیناً این سخن را درباره درخواست شفاء بیمار از اولیا و مشابه آن تکرار می کند و می‌گویند این درخواست ها درخواست فعل خدا از غیر اوست و طبعاً چنین درخواستی شرک است.

نقد دیدگاه وهابیون در مورد شفاعت
وهابی ها اصلا تعریف درستی از فعل خدا نداده اند. مرز شرک و عبودیت این مرزی نیست که توسط وهابی ها تعیین می‌شود. طلب شفاعت در حقیقت طلب دعاست. یعنی شفاعت پیامبر و دیگر شافعان واقعی چیزی جز دعا نیست. درست مانند این دستور است که «واستغفر لذنبک و للمومنین و للمومنات؛ برای گناهان خود و مردان و زنان با ایمان طلب آمرزش کن» (محمد/ 19) نسبت به گناهان خود و افراد با ایمان طلب آمرزش بنما. خود قرآن وقتی که یک نوع شفاعت را نفی کرده و نوع دیگر را اثبات کرده (و) شفاعت به اذن خدا را اثبات‏ کرده است، پس اگر ما از شفیع شفاعت به اذن پروردگار را بخواهیم این‏ هرگز شرک نیست و ربطی به شرک ندارد. در خود قرآن این مطلب آمده. قرآن می ‏فرماید: «ولو انهم اذ ظلموا انفسهم جاؤک فاستغفروا الله و استغفر لهم الرسول لوجدوا الله توابا رحیما؛ اینها آنوقت که‏ گناهی مرتکب می‏ شوند و پشیمان می ‏شوند و در حال توبه قرار می‏ گیرند اگر بیایند نزد تو و در حضور تو استغفار کنند، از خداوند طلب مغفرت کنند و تو هم برای آنها طلب مغفرت کنی، خدا را توبه پذیر و مهربان می ‏یابند» » (نساء/ 64).
این «جاؤک... و استغفر لهم‏ الرسول» یعنی چه؟ می ‏توانست بگوید: «ولو انهم اذ ظلموا انفسهم‏ استغفروا الله وجدوا الله توابا رحیما». چرا این مسئله که بیایند نزد پیغمبر و پیغمبر هم برای آنها استغفار کند (مطرح شده است؟). این‏ خودش طلب شفاعت است، طلب شفاعت مغفرتی هم هست، چون این، کار بدون اجازه‏ خدا نیست، خدا به پیغمبر اجازه داده است که مردم بیایند پیش او و او هم از خدا مغفرت بخواهد. این همان «من ذا الذی یشفع عنده الا باذنه؛ کیست که در نزد او جز به فرمان او شفاعت کند» (بقره/ 255) است، و به این معنا حتی به ما هم اجازه داده. آیا جایز است ما خودمان به یکدیگر که می‏رسیم التماس دعا کنیم، بگوییم آقا خواهش می‏کنم‏ درباره ما دعا کنید؟ وقتی ما از دیگری خواهش دعا می‏کنیم این معنایش‏ این است که او را واسطه قرار داده ‏ایم، ولی چگونه؟ واسطه قرار داده ‏ایم‏ که او هم مانند ما مثل یک عبد و بنده، خدا را بخواند، او هم برای ما خیر ما را از خدا بخواهد. بدیهی است که این، واسطه قرار دادن است. اما اینجور واسطه قرار دادن شرک نیست.
و دیگر اینکه بعضی از افعال مختص ذات اقدس الهی به کسان یا چیزهای دیگری نیز نسبت داده شده. مانند اینکه «و هوالذی یحیی و یمیت؛ او است که زنده می کند و می میراند» (مؤمنون/ 80). در حالی که در جایی دیگر زنده کردن و میراندن را که فعل مختص الهی است به رسل (یعنی ملائکه خداوند) نسبت می دهد. «حتی اذا جاء احدکم الموت توفته رسلنا؛ تا زمانی که یکی از شما را مرگ فرا رسد (در این موقع) فرستادگان ما جان او را می گیرند» (انعام/ 61) یا در جای دیگر می گوید: «ایاک نستعین» (حمد/ 5)  تنها از تو یاری می جوئیم و در آیه‌ی دیگر این نسبت به «صبر» و صلوة داده شده است. «استعینوا بالصبر و الصلوه انها لکبیره الاّ علی الخاشعین، با صبر و نماز از خدا یاری جویید و به راستی این کار بسیار دشوار است، مگر بر فروتنان، (بقره/ 45) و از این دست آیات بسیار زیاد است.


Sources :

  1. جعفر سبحانی- آیین وهابیت

  2. مرتضی مطهری- آشنایی با قرآن جلد 5- صفحه 97-98

  3. مرتضی مطهری- عدل الهی- صفحه 287-288

https://tahoor.com/en/Article/PrintView/24054