بقای حقیقی اعمال انسان از نظر قرآن کریم

قرآن کریم می فرماید: آن عقرب گزنده جراره معاد که شما را می گزد، همان گزیدنی است که در دنیا در فلان ساعت مرتکب شدید. در حقیقت، هیچ چیزی معدوم نمی شود. هر چیزی که موجود شد یک وجهه اش معدوم می شود، یک وجهه دیگرش باقی است. وجود این جهانی اش معدوم می شود، وجود آن جهانی اش باقی است و ما خیال می کنیم معدوم شد، واقعا باقی است. در مورد فرزند، مگر می شود کاری کرد که فرزند کسی فرزند او نباشد؟ مثلا فرزندی از طریق رابطه نامشروع از کسی متولد شود، بعد بگوییم کاری کنیم که این فرزند فرزند او نباشد. نه، دیگر وقتی فرزند او شد فرزند اوست؛ فرزند او فرزند اوست. وقتی که ماهیت عمل شما این شد و این عمل هم بالذات باقی است و فنا در آن تصور ندارد، دیگر این هست. قرآن می فرماید: «فمن یعمل مثقال ذرة خیرا یره* و من یعمل مثقال ذرة شرا یره؛ هر کسی کوچکترین عمل خیری کند او را می بیند* و هر کسی کوچکترین عمل شری کند او را می بیند» (زلزال/ 7-8).
ما از باب اینکه به عقلمان نمی رسد که «او را می بیند» یعنی چه، می گوییم من عمل خیری کردم و عمل خیر معدوم شد و رفت. یعنی چه او را می بینم؟ می گوییم نه؛ یک چیز دیگری را می بیند که جزای آن است، یعنی جزای آن را می بیند. قرآن می فرماید: «و وجدوا ما عملوا حاضرا؛ هر چه کردند، آنجا حاضر دیدند» (کهف/ 49). و در جای دیگر می فرماید: «یوم تجد کل نفس ما عملت من خیر محضرا و ما عملت من سوء تود لو ان بینها و بینه امدا بعیدا و یحذروکم الله نفسه والله رئوف بالعباد؛ روزی که هر کس هر آنچه از نیک و بد کرده است، حاضر می یابد و آرزو می کند که ای کاش میان او و کار بدش فاصله ای دور بود، و خدا شما را از (کیفر) خود برحذر می دارد، و خدا به بندگان رئوف است» (آل عمران/ 30). عمل خیر خودش را، خود عمل را حاضر شده می بیند و عمل بد خودش را نیز حاضر شده می بیند. در این زمینه آیات زیادی در قرآن داریم.
«مثل» در آخرت متوجه کمیت نیست، بلکه ما بالاتر می گوییم. می گوییم: «فلا یجزی الا مثلها؛ جز عین آن جزا نمی بینند» (انعام/ 160). چون عین هر چیزی قهرا «مثل» هم درباره اش صادق است؛ یعنی کسی که کار بد می کند خدا زائد بر آنچه که کرده است او را مجازات نمی کند، چون او مجازاتش عین عملش است، چیز دیگری نیست. وقتی ما می گوییم آتش قیامت همانی است که خودش افروخته، همین عمل است، نفس عمل است که در آنجا تجسم پیدا می کند، پس چیز زائدی نیست؛ چون جزا با عمل دو تا نیست که بگوییم این بیشتر از آن است. خودش که از خودش هیچ وقت بیشتر نیست، منتها چون خودش را در اینجا می بیند و وجود اینجایش را می بیند محدود است و می گوید پس این چیز دیگری است، من محدود بودم و این نامحدود است. نه، او خود شیء نامحدود را الان خلق کرده است. این آدمی که کار بد می کند، الان خودش برای خودش و به دست خودش یک عذاب نامحدود خلق کرده است. معنی نامحدود این نیست که واقعا خلود در جهنم است. خالد به معنای حقیقی خیلی کم خواهند بود ولی شکی نیست که زمان آن خیلی زیادتر از زمانهای محدود است: «لابثین فیها احقابا؛ که روزگارانی دراز در آن بمانند» (نبأ/ 23).
این عملی که این شخص انجام می دهد، در قیامت به او می گویند ما چیز دیگری اضافه به تو نمی دهیم، ما عمل خودت را به خودت داریم می دهیم، ما چیزی اضافه به تو نداده ایم. پس «فلایجزی الا مثلها» چیز اضافه ای نیست. البته در مسأله بهشت، چون عمل بد در خلاف جهت نظام عالم است و عمل خوب در جهت نظام عالم است، آن طبعا می تواند زمینه باشد برای اینکه از طرف خداوند فیض بیشتری هم به آن افاضه شود ولی در خصوص کار بد نه، همان خودش است و غیر خودش چیزی نیست. قرآن خبر می دهد که این عمل بد الی الا بد با تو باقی می ماند. البته همیشه «سبقت رحمته غضبه» است یعنی رحمت خدا بر غضبش پیشی گرفته است. همیشه جانب خیر در عالم می چربد. انسان وقتی کار خوب بکند، بیش از مقداری که کرده است، بر و ثمر می دهد: «من جاء بالحسنة فله عشر امثالها و من جاء بالسیئة فلا یجزی الا مثلها و هم لا یظلمون؛ هر کس کار نیکی بیاورد، ده چندان آن پاداش دارد و هر کس کار بدی بیاورد، جز مانند آن مجازات نشود و بر آن ها ستم نرود» (انعام/ 160). کار بد چون بر خلاف نظام عالم است، یک تخم را کاشته همان یک تخم را بر می دارد نه بیشتر. ولی به هر حال در مورد کار خوب و کار بد، آنچه باقی می ماند نفس عمل است و خدا و پیامبران هم اخبار کننده از واقعیتی در نظام عالم هستند. عدل الهی هم ایجاب می کند که هر موجودی به آنچه که استحقاق آن را دارد، برسد یعنی هر چه امکان وجود دارد، در عالم وجود پیدا می کند.


Sources :

  1. مرتضی مطهری- معاد- صفحه 104-101

https://tahoor.com/en/Article/PrintView/24132