شیوه های درست تبلیغ

تبلیغ، مرحله شناساندن و خوب رساندن است، پس مرحله شناخت است. وظیفه ‏ای که هر مسلمان از نظر تبلیغ دارد، این است که باید این احساس در او پیدا بشود که به‏ نوبه خودش حامل پیام اسلام است. و اولین شرط رساندن یک پیام الهی این است که از هر گونه وسیله ‏ای‏ نمی ‏توان استفاده کرد. یعنی برای اینکه پیام الهی رسانده بشود و برای‏ اینکه هدف مقدس است، نباید انسان این جور خیال بکند که از هر وسیله‏ که شد برای رسیدن به این هدف باید استفاده بکنیم، می‏ خواهد این وسیله‏ مشروع باشد و یا نا مشروع.
می‏ گویند الغایات، تبرر المبادی، یعنی‏ نتیجه‏ ها مقدمات را تجویز می‏ کنند. همین قدر که هدف، هدف درستی بود، دیگر به مقدمه نگاه نکن. چنین اصلی، مطرود است. ما اگر بخواهیم برای‏ یک هدف مقدس قدم برداریم، از یک وسیله مقدس و حداقل از یک وسیله‏ مشروع می ‏توانیم استفاده بکنیم. اگر وسیله نامشروع بود، نباید به طرف‏ آن برویم.
در قرآن راجع به تبلیغ به موارد زیر اشاره شده است:
یکی از چیزهایی که قرآن مجید راجع به سبک و روش تبلیغ روی آن تکیه کرده است، کلمه "البلاغ المبین" است، یعنی‏ ابلاغ و تبلیغ واضح، روشن، آشکارا. مقصود از این واژه روشن و آشکارا چیست؟ مقصود مطلوب بودن، سادگی، بی‏ پیرایگی پیام است به طوری که طرف‏ در کمال سهولت و سادگی، آن را فهم و درک نماید.
پیامبران آنچنان ساده و واضح بیان‏ می‏ کردند که همان طوری که بزرگترین علما می‏ فهمیدند و استفاده می‏ کردند، آن بی‏ سوادترین افراد هم لااقل در حد خودش و به اندازه ظرفیت خودش‏ استفاده می‏ کرد.
مسئله دوم که قرآن مجید در مسئله تبلیغ روی آن تکیه می‏ کند، چیزی است‏ که از آن به "نصح" تعبیر می ‏نماید. ما معمولا نصح را به خیرخواهی‏ ترجمه می‏ کنیم. البته این معنا درست است ولی ظاهرا خیرخواهی عین معنی‏ نصح نیست، لازمه معنی نصح است. "نصح" ظاهرا در مقابل "غش" است. شما اگر بخواهید به کسی شیر بفروشید، ممکن است شیر خالص به او بدهید و ممکن است خدای ناخواسته شیری که داخلش آب کرده ‏اید بدهید، نصح در مقابل غش است.
ناصح واقعی آن کسی است‏ که خلوص کامل داشته باشد. توبه نصوح یعنی توبه خالص. مبلغ باید ناصح‏ و خالص و مخلص باشد، یعنی در گفتن خودش هیچ هدف و غرضی جز رساندن‏ پیام که خیر آن طرف است، نداشته باشد.
مسئله دیگر، مسئله اخلاق و خلوص است. «الناس کلهم هالکون الا العالمون و العالمون هالکون الا العاملون و العاملون هالکون الا المخلصون و المخلصون علی خطر عظیم؛ مردم در هلاکند مگر اینکه آگاه و عالم باشند (جاهل، نمی ‏تواند راهی را پیدا بکند) و علما نیز در هلاکند مگر آنها که‏ عاملند و عاملان نیز در هلاکند مگر آنها که مخلصند و مخلصان تازه در خطرند.»
در حدیث‏ است که: «خلص العمل فان الناقد بصیر بصیر؛ عمل را پاک تحویل بده که آنکه نقاد است، نقد می‏ کند، آن صرافی که‏ به این سکه رسیدگی می‏ کند خیلی آگاه است.»
مسئله دیگر، مسئله متکلف نبودن است. تکلف، در موارد مختلفی بکار می ‏رود و در واقع به معنی به خود بستن است که انسان چیزی را به زور به‏ خود ببندد. این، در مورد سخن هم به کار می‏رود. به افرادی که در سخن‏ خودشان به جای اینکه فصیح و بلیغ باشند، الفاظ قلمبه و سلمبه بکار می ‏برند، می ‏گویند متکلف.
در حدیث است که کسی در حضور پیامبر اکرم (ص)‏ در صحبت های خود کلمه پردازی های قلمبه و سلمبه می‏ کرد، پیغمبر اکرم (ص) فرمود: «انا و اتقیاء امتی برآء من التکلف؛ من و پرهیزکاران امتم از اینگونه‏ حرف زدن و به خود بندی در سخن، بری و منزه هستیم، پرهیز می‏ کنیم.»
مسئله دیگر که قرآن مجید در سبک و روش تبلیغی پیغمبران نقل می‏کند، تواضع و فروتنی است (نقطه مقابل استکبار). کسی که می‏خواهد پیامی را، آن هم پیام خدا را به مردم برساند، باید در مقابل مردم، در نهایت درجه‏ فروتن باشد، یعنی پر مدعایی نکند، اظهار انانیت و منیت نکند، مردم‏ را تحقیر نکند. باید در نهایت خضوع و فروتنی باشد.
قرآن کریم از زبان نوح (ع) خطاب به گروهی از قومش می ‏فرماید: «او عجبتم ان‏ جاءکم ذکر من ربکم علی رجل منکم؛ آیا تعجب می‏ کنید که پیام‏ پروردگار شما، ذکر پروردگار شما، مایه تنبیهی که از طرف پروردگار شما است، بر مردی از خود شما بر شما آمده است؟» عبارت: «من ربکم» نشان دهنده این است که‏ نمی‏ خواهد خدا را به خودش اختصاص بدهد و در چنان مقامی، بگوید خدای من‏، شما که قابل نیستید تا بگوید خدای شما. بعد می‏ گوید: «علی رجل منکم؛ بر مردی از خود شما»، من هم یکی از شما هستم. شما ببینید چقدر تواضع‏ در این آیه کریمه افتاده است که خطاب به پیغمبر اکرم (ص) می‏ فرماید: «قل انما انا بشر مثلکم؛ بگو به مردم من هم بشری مثل شما هستم» «یوحی الی؛ بر یکی از امثال خود شما وحی نازل می‏شود.»
یکی دیگر از خصوصیات بسیار بارز سبک تبلیغی پیغمبران که شاید در مورد رسول اکرم (ص) بیشتر آمده است، مسئله تفاوت نگذاشتن میان مردم در تبلیغ‏ اسلام است. پیامبر اکرم (ص) در تبلیغ اسلام سهل گیر بود نه سخت گیر، بیشتر بر بشارت و امید تکیه‏ می‏ کرد تا بر ترس و تهدید به یکی از اصحابش که برای تبلیغ اسلام به یمن‏ فرستاد دستور داد که: «یسر و لاتعسر و بشر و لاتنفر؛ آسان بگیر و سخت نگیر، نوید بده (میل ها را تحریک کن) و مردم را متنفر نساز»
در کار تبلیغ اسلام تحرک داشت به طائف سفر کرد، در ایام حج در میان‏ قبایل می‏ گشت و تبلیغ می ‏کرد، یک بار علی (ع) و بار دیگر معاذ بن جبل را به یمن برای تبلیغ فرستاد، مصعب بن عمیر را پیش از آمدن خودش برای تبلیغ مردم مدینه به مدینه‏ فرستاد، گروه فراوانی از یارانش را به حبشه فرستاد آنها ضمن نجات از آزار مکیان، اسلام را تبلیغ کردند و زمینه اسلام نجاشی پادشاه حبشه و نیمی‏ از مردم حبشه را فراهم کردند در سال ششم هجری به سران کشورهای جهان نامه‏ نوشت و نبوت و رسالت خویش را به آنها اعلام کرد در حدود صد نامه از او باقی است که به شخصیت های مختلف نوشته است.


Sources :

  1. مرتضی مطهری- وحی و نبوت- صفحه 141-142

  2. مرتضی مطهری- حماسه حسینی جلد 1- صفحه 242 -252 و صفحه 212 و صفحه 189-191 و صفحه 193

https://tahoor.com/en/Article/PrintView/24215