اشتیاق مؤمن و گریز کافر از مرگ

خداوند عزوجل خطاب به یهود می کند: «قل إن کانت لکم الدار ا لاخرة عندالله خالصة من دون الناس فتمنوا الموت إن کنتم صـ'دقین * و لن یتمنوه أبدا بما قدمت أیدیهم و الله علیم بالظـ'لمین؛ ای پیغمبر! به قوم یهود (که مدعی هستند افراد مقرب در نزد خدا بوده و آخرت و بهشت منحصرا در تملک ایشان است) بگو: اگر سرای جاودانی و بهشت در نزد خداوند فقط برای شماست و برای دیگران از آن بهره ای نیست، پس اگر در این دعوی راست می گوئید تمنی و درخواست مرگ را بنمایید و ابدا آنها چنین تمنایی نخواهند نمود، به واسطه آن اعمال و کردار ستمگرانه ای که به جا آورده و زودتر از خود به جلو فرستاده اند و البته خدا به ستمگران داناست.» (بقره/94-95) یعنی آنکه عمل صالح انجام داده و به حقوق دیگران تجاوز ننموده و از مقام عبودیت و بندگی خدا منحرف نشده، طبعا با خدا ربط و آشنایی پیدا نموده است و این انس و ربط موجب گرایش و محبت لقاء و دیدار اوست و چون مرگ عبور برای لقاء و دیدار است پس باید عاشق مرگ باشد، چون عاشق محبوب، عاشق راهی است که او را به معشوق رهبری کند.
و نیز می فرماید: «قل یـا أیها الذین هادوا إن زعمتم أنکم أولیآء لله من دون الناس فتمنوا الموت إن کنتم صـ'دقین * و لا یتمنونه أبدا بما قدمت أیدیهم و الله علیم بالظـ'لمین؛ ای پیغمبر بگو: ای مردمانی که یهودی شده اید! اگر چنین می پندارید که شما فقط اولیای خدا هستید نه سایر افراد مردم، پس تمنی و آرزوی مرگ کنید اگر راست می گوئید! و ابدا چنین تمنایی نخواهند نمود به علت گناهان و تجاوزاتی که نموده اند و به خود و دیگران ستم نموده اند و خداوند به ظالمین داناست.» (جمعه/6-7)
آن کسی که به عالم غرور دل می بندد و عالم هستی را فقط از دریچه چشم شهوت و غضب و استثمار و تعین و حکومت های ناروا ملاحظه می کند، یعنی در عین جهل فرو رفته و با عالم واقع در همان متن واقعیت فاصله گرفته، از خدا دور شده و سر تسلیم در مقام عبودیت او فرود نیاورده، ابدا عاشق خدا نیست؛ دعوای کاذب دارد. او از اولیای خدا نیست، چون ولی، عاشق مولای خود است. او محب نیست، چون محب مشتاق زیارت و لقای محبوب است. یهود که مدعی هستند فرزندان برجسته آدمند و آنها در قیامت به آتش نمی سوزند مگر ایام مختصری و همان چهل روزی که تمرد حضرت هارون (ع) وصی موسی (ع) را نموده و گوساله پرست شدند، در این دعوی دروغ می گویند؛ چون آثار محبت در پیکره وجود و در سراسر عمل ظاهر می شود و کردار، معرف صفات و ذات و طرز تفکر است. آنها عاشق دنیا هستند، مشتاق جمع آوری مال و ثروت اند و لذا عاشق هر راهی هستند که آنها را به معشوقشان برساند گرچه قتل نفوس و نهب اموال محترمه باشد. آنها عاشق حیات و زندگی عالم غرورند نه ابدیت و سرمدیت.
یافتم من مرگ خود، خود زندگی است *** زندگیم سر به سر پایندگی است
اقتلونی اقتلونی یا ثقات *** إن فی قتلی حیوة فی حیوة
گویند این رباعی از بابا افضل کاشی است و اصل آن این است:
آزمودم مرگ من در زندگی است *** چون روم زین زندگی پایندگی است
اقتلونی اقتلونی یا ثقات *** ان فی قتلی حیوة فی حیوة
و در مثنوی طبع سنگی میرزا محمودی صفحه 294 موجود است.


Sources :

  1. سید محمد حسینی تهرانی- معادشناسی جلد1- صفحه 68-70

https://tahoor.com/en/Article/PrintView/24990