عزت نفس در قرآن و حدیث

در اسلام با همه اینها که عرض کردم که «نهی النفس عن الهوی؛ خویشتن را از هواها بازداشت» (نازعات/ 40) هست، «ان النفس لامارة بالسوء؛ مسلما نفس پیوسته به بدی ها امر می کند» (یوسف/ 53) هست، «قد افلح من زکیها* و قد خاب من دسیها؛ بی شک هر که خود را تزکیه کرد رستگار شد* و بی گمان آنکه خود را بیالود محروم گشت» (شمس/ 10-9) هست، «موتوا قبل ان تموتوا؛ بمیرید قبل از آنکه میرانده شوید» هست، در عین حال روی عزت نفس هم تکیه شده است.
قرآن می فرماید: «و لله العزة و لرسوله و للمؤمنین؛ عزت از آن خدا و از آن رسول او و از آن مؤمنان است» (منافقون/ 8)، نمی گوید عزت نفس خودپرستی است، نه، عزت نفس غیر از این حرفهاست. پیغمبر فرمود: «اطلبوا الحوائج بعزة الانفس؛ (طبیعتا) بشر، به بشر حاجت پیدا می کند. فرمود: اگر حاجتی دارید هیچوقت پیش کسی، با ذلت حاجت نخواهید، با عزت نفس بخواهید»، یعنی عزت خودتان را لکه دار نکنید. نگوئید از نظر جهاد نفس و مبارزه با هوای نفس بهتر است که به شکل یک گدا از کسی چیزی بخواهم، نه، اسلام اجازه نمی دهد. اگر حاجتی پیش کسی داری، با عزت نفس حاجت خود را از او بخواه و بگیر. ببینید علی (ع) در میدان جنگ چه می گوید. اینجا صحبت از عزت نفس و شرافت است.  می فرماید: «فالموت فی حیاتکم مقهورین، و الحیاة فی موتکم قاهرین؛ مرگ در زندگی توأم با شکست شماست و زندگی در مرگ پیروزمندانه شما» (نهج البلاغه/ خطبه 51).
تن مرده و گریه دوستان *** به از زنده و خنده دشمنان
مرا عار آید از این زندگی *** که سالار باشم کنم بندگی
امام حسین (ع) می فرماید: «موت فی عز خیر من حیاة فی ذل؛ مردن در سایه عزت بهتر است از زندگی با ذلت». امام حسین (ع) نمی گوید جهاد با نفس حکم می کند که ما تن به حکم یزید و ابن زیاد بدهیم، چون بیشتر با نفس خودمان مجاهده کرده ایم! «الا و ان الدعی ابن الدعی قد رکز بین اثنتین بین السله و الذلة، و هیهات منا الذلة، یأبی الله ذلک لنا و رسوله و المؤمنون و حجور طابت و طهرت؛ پسر زیاد، این ناکس پسر ناکس از من خواسته است که یکی از این دو را برگزینم: یا تن به ذلت بدهم و یا شمشیر؛ ما کجا و تن به ذلت دادن کجا! خدا راضی نمی شود تن به ذلت بدهیم. یعنی می خواست بفرماید نه اینکه احساسات شخصی من است، مکتب من به من اجازه نمی دهد، خدای من به من اجازه نمی دهد، پیغمبر من به من اجازه نمی دهد، تربیت من به من اجازه نمی دهد، من در دامن علی (ع) و در دامن زهرا (س) بزرگ شده ام، از پستان زهرا شیر خورده ام، آن پستانی که به من شیر داده به من اجازه نمی دهد، یعنی گوئی مادرم اینجا حاضر است و به من می گوید: حسین! تو از پستان من شیر خورده ای، آنکه از پستان من شیر خورده، تن به ذلت نمی دهد».
امام حسین نفرمود ما می رویم تن به ذلت ابن زیاد می دهیم، بگذار هر کاری می خواهد بکند، مگر غیر از این است که به ما اهانت و توهین می کند و فحش می دهد؟ هرچه او بیشتر از این کارها کند، بیشتر جهاد با نفس کرده ایم! ابدا چنین چیزی نیست «لا و الله لا اعطیکم بیدی اعطاء الذلیل، و لا افر فرار العبید؛ من هرگز دست ذلت به شما نمی دهم و مانند بندگان فرار نمی کنم». یا به نقل دیگری: «و لا اقر اقرار العبید؛ مانند بندگان اقرار و اعتراف نمی کنم و تن به ذلت نمی دهم». از این نوع تعبیرات در قرآن و حدیث و در کلمات ائمه اطهار (ع) مخصوصا در کلمات امام حسین (ع) خیلی زیاد است.


Sources :

  1. مرتضی مطهری- انسان کامل- صفحه 207-208

https://tahoor.com/en/Article/PrintView/25103