قسم دروغ

سوگند خوردن جزو ضروریات زندگی بشر است، حتی در کلام خدا هم آمده است. انسان در شرایطی وقتی می خواهد روی یک مطلب تأکید کند، آن موضوع قابل احترام را یا احترام به آن موضوع را گروگان قرار می دهد. ولی در دستورهای اسلام رسیده است که قسم دروغ، گناه است، چون دروغ، گناه کبیره است، وقتی این گناه کبیره را انسان توأم با قسم کند، دیگر گناه اندر گناه است، یعنی یک امر مقدسی را به دروغ آلوده کند. برای اینکه می خواهد یک دروغی را به کرسی بنشاند، یک امر مقدسی را گرو قرار می دهد. وقتی که شما می گویید والله و بالله که این جنس را من این قدر خریده ام، یعنی من خدا را در گرو این حرف قرار می دهم و اگر دروغ باشد یعنی خدا را در گرو این دروغ قرار می دهم، این شوخی نیست. دروغ گفتن یک مطلب است، خدا را به گرو دروغ قرار دادن مطلب دیگری است.
البته قسم شرعی، یعنی آن قسمی که احکام شرعی بر آن بار می شود و تخلفش کفاره دارد، فقط قسم به اسم خداست. این قسمهای دیگری که ما می خوریم قسم شرعی کفاره دار و این طور چیزها نیست، ولی به هر حال بی احترامی است. انسان به پیامبر (ص) قسم بخورد، به امام قسم بخورد، به هر کس که انسان قسم بخورد، گو اینکه آن معنا قسم شرعی نیست ولی بالاخره او را در گرو گذاشتن است و بی احترامی است. پس قسم اگر دروغ باشد، گناه اندر گناه است.
حالا در مورد قسم راست چطور؟ آیا برای هر راستی باید قسم خورد؟ نه، در روایات و دستورات دینی زیاد داریم که قسم را خوار نکنید ولو برای هر حرف راستی. آخر همه جا که جای والله و بالله نیست، در موارد خاصی، انسان خودش باید طوری عمل کند و طوری باشد که دیگران به او آنقدر اعتماد داشته باشند که وقتی یک جمله می گوید چون او را صادق می دانند حرفش را راست بدانند. چنین اشخاصی اصلا احتیاج به قسم خوردن ندارند، قسم هم که نخورند افراد حرفشان را باور می کنند. وقتی که انسان خودش بی مایه است و می داند که دیگران به حرفش اعتماد ندارند، دائما قسم می خورد، قسم راست خوردن هم از نظر شرعی یک امر زشتی است. ما روایات زیادی داریم که قسم راست هم جز در مواقع ضرورت نباید به کار رود.
ببینیم قرآن درباره کسی که زیاد سوگند بخورد چگونه تعبیر می کند؟ اگر انسان خودش یک شخصیت اخلاقی داشته باشد، خودش پیش خودش یک وزن اخلاقی داشته باشد، اگر خودش به سخن خودش اعتماد داشته باشد و اگر دیگران به سخن او اعتماد داشته باشند، احتیاجی به قسم نیست. ولی آدمهای حقیر و پست و کم وزن، هستند که پرسوگند می خورند.
لهذا قرآن بعد از کلمه حلاف یعنی پرسوگندخور، کلمه مهین را آورده است، چون این دو با همدیگر تلازم دارند. تا انسان مهین یعنی پست نباشد زیاد قسم نمی خورد. (مهین عربی غیر از مهین فارسی است، اشتباه نشود. یک مه و مهین در فارسی داریم در مقابل که یعنی برتر و عالی، یک مهین در عربی داریم که ن جزو کلمه است، یعنی پست و حقیر، از مهانت است که به معنی ذلت و حقارت و پستی است.) این مردم پرسوگندخور پست.
در واقع یعنی هر جا مردمی را دیدید که پرسوگند می خورند این را دلیل پستی آنها بدانید. اگر به راست هم پرسوگند بخورند پست اند تا چه رسد که به دروغ پرسوگند بخورند.


Sources :

  1. مرتضی مطهری- آشنایی با قرآن 8- صفحه 265-263

https://tahoor.com/en/Article/PrintView/25407