تکبر از نظر روایات و احادیث

خداوند در قرآن سرچشمه سقوط و تنزل شیطان را با این جمله، براى او شرح میدهد که: «فما یکون لک أن تتکبر فیها فاخرج إنک من الصاغرین؛ تو حق ندارى در این مقام و مرتبه، راه تکبر، پیش گیرى بیرون رو که از افراد پست و ذلیل هستى (یعنى نه تنها با این عمل بزرگ نشدى، بلکه به عکس به خوارى و پستى گرائیدى)» (اعراف/ 13).
از این جمله به خوبى روشن می شود که تمام بدبختى شیطان، مولود تکبر او بود، این خودبرتربینى او، که خود را در مقامى بیش از آنچه شایسته آن بود قرار داد، سبب شد که نه تنها بر آدم سجده نکند، بلکه علم و حکمت خدا را انکار نماید و به فرمان او خرده گیرد، و سرانجام تمام مقام و حیثیت خود را از دست بدهد، و به جاى بزرگى، پستى و ذلت را براى خویش بخرد، یعنى نه تنها به هدف نرسید، بلکه درست در جهت عکس آن قرار گرفت.
در نهج البلاغه در خطبه قاصعه از امام علی (ع) به هنگام نکوهش کبر و خودبرتربینى چنین می خوانیم: «فاعتبروا بما کان من فعل الله بابلیس اذا احبط عمله الطویل و جهده الجهید، و کان قد عبد الله ستة آلاف ..عن کبر ساعة واحدة فمن ذا بعد ابلیس یسلم على الله بمثل معصیته؟! کلا ما کان الله سبحانه لیدخل الجنة بشرا بامر اخرج به منها ملکا ان حکمه فى اهل السماء و اهل الارض لواحد؛ پند و عبرت گیرید به آنچه خداوند با ابلیس رفتار کرد، در آن هنگام که اعمال و عبادات طولانى و تلاش و کوششهاى او را که شش هزار سال بندگى خدا کرده بود ... به خاطر ساعتى تکبر ورزیدن بر باد داد، با این حال چه کسى بعد از ابلیس میتواند از کیفر خدا در برابر انجام همان معصیت مصون بماند؟ نه، هرگز، ممکن نیست خداوند، انسانى را به بهشت بفرستد، در برابر کارى که به خاطر آن فرشته اى را از بهشت رانده است. حکم خداوند درباره اهل آسمان و زمین یکى است» (نهج البلاغه، خطبه 192).
در حدیثى نیز از امام سجاد (ع) چنین نقل شده که فرمود: «گناهان شعب و سرچشمه هایى دارد، اولین سرچشمه گناه و معصیت پروردگار، تکبر است که گناه ابلیس بود و به خاطر آن از انجام فرمان خدا امتناع کرد و تکبر ورزید و از کافران شد و سپس حرص بود که سرچشمه گناه (و ترک اولى) از ناحیه آدم و حوا شد ... سپس حسد بود که سرچشمه گناه فرزندش (قابیل) گردید و نسبت به برادرش (هابیل) حسد ورزید و او را به قتل رسانید» (سفینة البحار، جلد 2، صفحه 458، ماده کبر).
از امام صادق (ع) نیز نقل شده که فرمود: «اصول الکفر ثلاثة الحرص و الاستکبار و الحسد فاما الحرص فان آدم حین نهى عن الشجرة، حمله الحرص على ان اکل منها و اما الاستکبار فابلیس حیث امر بالسجود لادم فابى و اما الحسد فابنا آدم حیث قتل احدهما صاحبه؛ اصول و ریشه هاى کفر و عصیان، سه چیز است، حرص و تکبر و حسد، اما حرص سبب شد که آدم از درخت ممنوع بخورد، و اما تکبر سبب شد که ابلیس از فرمان خدا سرپیچى کند، و اما حسد، سبب شد که یکى از فرزندان آدم دیگرى را به قتل رساند!» (اصول کافى، جلد 2، صفحه 219 باب اصول الکفر).
فرشتگان عذاب از میان تمام اوصاف رذیله انسان که او را به دوزخ می برد روى مساله تکبر تکیه می کنند، اشاره به اینکه سرچشمه اصلى کفر و انحراف و گناه بیش از همه کبر و غرور و عدم تسلیم در برابر حق است. آرى کبر است که پرده هاى ضخیم بر چشم انسان می افکند و او را از دیدن چهره تابناک محروم می سازد، و به همین دلیل در روایتى از امام صادق و امام باقر (ع) میخوانیم: «لا یدخل الجنة من فى قلبه مثقال ذرة من کبر؛ کسى که به مقدار ذره اى از کبر در قلبش وجود داشته باشد داخل بهشت نمی شود!» (کافى، جلد 2، باب الکبر حدیث 6). در روایتی از امام صادق (ع) نقل شده: «دره ای است به نام سقر که جایگاه متکبران است و هرگاه نفس بکشد دوزخ را می سوزاند»!
برنامه عملى پیشوایان اسلام سرمشق بسیار آموزنده اى براى هر مسلمان راستین در این زمینه است. در سیره پیامبر (ص) می خوانیم: هرگز اجازه نمیداد به هنگامى که سوار بود افرادى در رکاب او پیاده راه بروند، بلکه می فرمود: «شما به فلان مکان بروید و من هم می آیم و در آنجا به هم میرسیم، حرکت کردن پیاده در کنار سواره سبب غرور سوار و ذلت پیاده می شود!» و نیز میخوانیم: پیامبر (ص) بر روى خاک می نشست، و غذاى ساده همچون غذاى بردگان میخورد، و از گوسفند شیر میدوشید، بر الاغ برهنه سوار میشد. این گونه کارها را حتى در زمانى که به اوج قدرت رسید -مانند روز فتح مکه- انجام میداد، تا مردم گمان نکنند همین که به جایى رسیدند باد کبر و غرور در دماغ بیفکنند و از مردم کوچه و بازار و مستضعفان فاصله بگیرند و از حال توده هاى زحمت کش بیگانه شوند. در حالات على (ع) نیز میخوانیم که او براى خانه آب می آورد و گاه منزل را جارو می کرد. و در تاریخ امام حسن (ع) میخوانیم که با داشتن مرکبهاى متعدد، بیست مرتبه پیاده به خانه خدا مشرف شد و میفرمود: من براى تواضع در پیشگاه خدا این عمل را انجام میدهم.
امام علی (ع) در خطبه 192 نهج البلاغه پس از اشاره به پاره ای از اخلاق رذیله از قبیل سرکشی، ظلم و کبر می فرماید: «و عن ذلک ما حرس الله عبادة المؤمنین بالصلوات و الزکوات و مجاهدة الصیام فی الایام المفروضات تسکینا لاطرافهم و تخشیعا لابصارهم و تذلیلا لنفوسهم، و تخفیضا لقلوبهم و ازالة للخیلاء عنهم؛ چون بشر در معرض این آفات اخلاقی و بیماریهای روانی است خداوند بوسیله نمازها و زکاتها و روزه ها بندگان مؤمن خود را از این آفات حراست و نگهبانی کرد. این عبادات دستها و پاها را از گناه باز می دارند، چشمها را از خیرگی بازداشته به آنها خشوع می بخشند، نفوس را رام می گردانند، دلها را متواضع می نمایند و باد دماغ را زایل می سازند».


Sources :

  1. مرتضی مطهری- سیری در نهج البلاغه- صفحه 97

  2. ناصر مکارم شیرازی- تفسیر نمونه- جلد ‏19- صفحه 552 و جلد ‏12- صفحه 124 و جلد 6- صفحه 107-106

https://tahoor.com/en/Article/PrintView/26115